Perdic | هستی تجزیه ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	individuum U	هستی تجزیه ناپذیر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	infrangible U	تجزیه ناپذیر
	irresolvable U	تجزیه ناپذیر
	atomic U	تجزیه ناپذیر
	inseparably U	بطور تجزیه ناپذیر
	atoms U	قلم تجزیه ناپذیر
	atom U	قلم تجزیه ناپذیر
	atom U	کوچکترین ذره ذره تجزیه ناپذیر
	atoms U	کوچکترین ذره ذره تجزیه ناپذیر
	immedicable U	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
	invulnerable U	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
	irrevocably U	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
	realities U	هستی
	esse U	هستی
	existence U	هستی
	being U	هستی
	thou art U	تو هستی
	essence U	هستی
	reality U	هستی
	existences U	هستی
	reality U	هستی اصلیت
	realities U	هستی اصلیت
	objectivity U	هستی واقعیت
	existentialism U	هستی گرایی
	All right? U	سالم هستی؟
	Is everything all right? U	سالم هستی؟
	ontologist U	هستی شناس
	ens U	هستی مطلق
	ontology U	هستی شناسی
	vivifier U	هستی بخش
	extant U	دارای هستی
	corporality U	هستی جسمانی تن
	Are you hungry? U	تو گرسنه هستی؟
	to bring existence U	هستی دادن
	ingenerate U	هستی دادن
	existential U	مربوط به هستی
	to give being to U	هستی بخشیدن
	What are you waiting for ? U	معطل چه هستی ؟
	individuum U	هستی مطلق
	to call into being U	هستی دادن
	cosmic U	مربوط به عالم هستی
	cosmic U	مربوط بعالم هستی
	antitheist U	منکر هستی خدا
	substantively U	با داشتن هستی جداگانه
	raw deal <idiom> U	آخر خط ،پایان هستی
	ontological U	وابسته به هستی شناسی
	inesse U	دارای هستی واقعی
	pre existence U	هستی از پیش ازلیت
	Are you still on the line? U	هنوز پشت تلفن هستی؟
	nirvana U	پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
	I want to swim ,are you on ? U	اهلش هستی شنا کنیم ؟
	nirvanas U	پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
	atheistical U	مبنی برانکار هستی خدا
	being U	زمان حال فعل be to هستی
	You are stll a child in her eyes. U	به چشم اوهنوز یک بچه هستی
	Very funny ! Ha , ha , ha ! U	یخ کنی ( خیلی لوس وبی مزه هستی )
	Are you still around? U	هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
	I'm still not quite sure how good you are. U	من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
	Let's see how much you can take. <idiom> U	ببینیم چند مرد حلاج هستی. [اصطلاح روزمره]
	analysis staff U	ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
	I appreciate your concern, but I'm fine. U	خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
	spectrophotometry U	اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
	metagnosticism U	عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
	crater analysis U	تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
	watertight U	اب ناپذیر
	waterproofs U	نم ناپذیر
	waterproofed U	نم ناپذیر
	waterproof U	نم ناپذیر
	unchallenged U	بحث ناپذیر
	imperviable U	نم ناپذیر
	inappeasable U	ناپذیر
	immiscible U	امیزش ناپذیر
	incommensurable U	مقایسه ناپذیر
	incommutable U	استحاله ناپذیر
	incommutable U	تخفیف ناپذیر
	incommutably U	تبدیل ناپذیر
	incompressible U	تراکم ناپذیر
	irremissible U	اغماض ناپذیر
	impartible U	بخش ناپذیر
	immitigable U	تخفیف ناپذیر
	incompressible U	فشار ناپذیر
	incommensurable U	سنجش ناپذیر
	incoercible U	انقباض ناپذیر
	incodensable U	انقباض ناپذیر
	imperviable U	سرایت ناپذیر
	indescribable U	وصف ناپذیر
	inalterable U	تغییر ناپذیر
	infallible U	لغزش ناپذیر
	inappealable U	پژوهش ناپذیر
	inappellable U	پژوهش ناپذیر
	insoluble U	انحلال ناپذیر
	impenitent U	توبه ناپذیر
	irresistable U	مقاومت ناپذیر
	inalienable U	بیع ناپذیر
	inseparable U	تفکیک ناپذیر
	immiscible U	امتزاج ناپذیر
	unassailable U	یورش ناپذیر
	undecidable U	تصمیم ناپذیر
	uninflammable U	اشتعال ناپذیر
	raintight U	باران ناپذیر
	unchallenged U	انکار ناپذیر
	air proof U	هوا ناپذیر
	unobjectionable U	اعتراض ناپذیر
	unsearchable U	کاوش ناپذیر
	achromic U	رنگ ناپذیر
	untouchability U	لمس ناپذیر
	unconquerable U	تسخیر ناپذیر
	uncomputable U	محاسبه ناپذیر
	stainless U	زنگ ناپذیر
	spanless U	پیمایش ناپذیر
	deathless U	فنا ناپذیر
	beyond bearing U	تحمل ناپذیر
	sateless U	سیری ناپذیر
	remediless U	درمان ناپذیر
	unappealabe U	پژوهش ناپذیر
	unappeasable U	استمالت ناپذیر
	unchangeable U	تغییر ناپذیر
	achromatic U	رنگ ناپذیر
	drainless U	خستگی ناپذیر
	unwearying U	خستگی ناپذیر
	nonsuperimposable U	انطباق ناپذیر
	sure-fire U	شکست ناپذیر
	non descript U	تشریح ناپذیر
	non descript U	وصف ناپذیر
	nanoaddressable U	نشانی ناپذیر
	joiner door U	دربهای اب ناپذیر
	irriversible U	برگشت ناپذیر
	engrained U	چاره ناپذیر
	fatigueless U	خستگی ناپذیر
	exhautless U	خستگی ناپذیر
	indefatigable U	خستگی ناپذیر
	irredeemable U	پایان ناپذیر
	indestructible U	فنا ناپذیر
	incorrigible U	اصلاح ناپذیر
	invincible U	شکست ناپذیر
	irreparable U	جبران ناپذیر
	ego alien U	خود ناپذیر
	water proof U	رطوبت ناپذیر
	waterproof wire U	سیم نم ناپذیر
	nondescript U	وصف ناپذیر
	inconvertible U	مبادله ناپذیر
	impermeable U	تراوش ناپذیر
	interminable U	پایان ناپذیر
	inscrvtable U	تفحص ناپذیر
	inscrutable U	نفوذ ناپذیر
	unaccountably U	توضیح ناپذیر
	unaccountable U	توضیح ناپذیر
	immortal U	فنا ناپذیر
	unerring U	خطا ناپذیر
	irremediable U	چاره ناپذیر
	insol U	انحلال ناپذیر
	impassive U	تالم ناپذیر
	ireversible U	تغییر ناپذیر
	insusceptible U	تایید ناپذیر
	passives U	اثر ناپذیر
	passive U	اثر ناپذیر
	inirritable U	تحریک ناپذیر
	intangible U	لمس ناپذیر
	impermeable U	نشت ناپذیر
	unanswerable U	تکذیب ناپذیر
	unanswerable U	جواب ناپذیر
	inevitable U	اجتناب ناپذیر
	unbearably U	تحمل ناپذیر
	unbearable U	تحمل ناپذیر
	inexcitable U	هیجان ناپذیر
	inexhaustibly U	بطورپایان ناپذیر
	inexplorable U	کاوش ناپذیر
	inextinguishably U	بطورتسکین ناپذیر
	irrecocilably U	بطوروفق ناپذیر
	ineluctable U	چاره ناپذیر
	inaccessible U	دسترسی ناپذیر
	inaccessible U	ارتباط ناپذیر
	unfeasible <adj.> U	انجام ناپذیر
	inexecutable <adj.> U	انجام ناپذیر
	impracticable <adj.> U	انجام ناپذیر
	impossible [colloquial] <adj.> U	تحمل ناپذیر
	invariant U	تغییر ناپذیر
	rigid U	انعطاف ناپذیر
	irrefutable U	انکار ناپذیر
	irrefutable U	تکذیب ناپذیر
	inestimable U	تخمین ناپذیر
	unalterable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	unalienable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	inconsolably U	دلداری ناپذیر
	absolute <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	inconsolable U	دلداری ناپذیر
	intolerable U	تحمل ناپذیر
	insupportable U	تحمل ناپذیر
	imperturbable U	تزلزل ناپذیر
	uncontrollably U	کنترل ناپذیر
	uncontrollable U	کنترل ناپذیر
	inalienable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	insufferable U	تحمل ناپذیر
	intangibly U	بطورلمس ناپذیر
	integral U	جدایی ناپذیر
	indispensable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	inevitable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	unbeatable U	باخت ناپذیر
	incorruptibly U	بطورفساد ناپذیر
	irreconcilable U	اشتی ناپذیر
	irreconcilable U	وفق ناپذیر