English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proton U هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
protons U هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
hydrogenate U دارای هیدروژن کردن
halve U مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halved U مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
hydrochloric U دارای هیدروژن و کلورین جوهر نمک
three square U دارای سه ضلع مساوی
equidistant U دارای مسافت مساوی
equiangular U دارای زوایای مساوی
isodiametric U دارای ابعاد مساوی
isotonic U دارای کشش مساوی
isodiametric U دارای قطر مساوی
isoelectric U دارای فشارالکتریکی مساوی
equicaloric U دارای کالری و نیروی مساوی
isotonic U دارای اهنگ مساوی هم توان
isodynamic U دارای نیروی مغناطیسی مساوی
equimolal U دارای غلظت ملکولی مساوی
like as we lie U طرفین دارای ضربات مساوی
nucleate U دارای هسته
binucleated U دارای دو هسته
binuclear U دارای دو هسته
binucleate U دارای دو هسته
dehydrogenize U هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenate U هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
nucleole U جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
isotherm U خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
isallobaric U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
hydric U هیدروژن دار وابسته به هیدروژن
tonner U کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
polyploid U دارای کروموسومهایی چندبرابر تعداد اصلی
trouty U دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
haplont U موجوداتی که دارای تعداد کروموزوم هایی مانندسلولهای جنسی هستند
dehydroisomerization U همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
catalytic hydrogenation U هیدروژن دار کردن کاتالیزوری هیدروژن دارشدن کاتالیزوری
multimult U پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
hydrogenation U هیدروژن دار کردن هیدروژن دار شدن
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
shields U هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shield U هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
nucleon U اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
magnetic nuclear resonance U تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear magnetic resonance U تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
hydrogen U هیدروژن
hydrodimerization U دی مرشدن با هیدروژن
hydrogen sulphide U سولفید هیدروژن
tertiary hydrogen U هیدروژن 3 درجه
heydrogenize U هیدروژن دادن
heavy hydrogen U هیدروژن سنگین
orthohydrogen U هیدروژن ارتو
active hydrogen U هیدروژن فعال
parahydrogen U هیدروژن پارا
hydrocracking U کراکینگ با هیدروژن
hydrogenate U هیدروژن دادن
hydrodimerization U دوپارش با هیدروژن
acid hydrogen U هیدروژن اسیدی
hydrogenolysis U هیدروژن کافت
hydrotreating U هیدروژن کاری
dehydrogenation U هیدروژن زدایی
liquid hydrogen U هیدروژن مایع
hydrogenation U هیدروژن دهی
acid function U یون هیدروژن
secondary hydrogen U هیدروژن 2 درجه
hydrogenator U هیدروژن ساز
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
pyrolytic dehydrogenation U هیدروژن زدایی تفکافتی
tertiary hydrogen U هیدروژن نوع سوم
sodium hydrogen carbonate U سدیم هیدروژن کربنات
secondary hydrogen U هیدروژن درجه دوم
labile hydrogen U هیدروژن تند اثر
light hydrogen U هیدروژن سبک یا معمولی
hydro carbon U ترکیب هیدروژن و کربن
standard hydrogen electrode U الکتورد هیدروژن استاندارد
hydrodesulfurizing U گوگرد زدایی با هیدروژن
hydrogenation U عمل تبدیل به هیدروژن
sulphide U نمک یااسترسولفید هیدروژن
hydrogen like orbital U اوربیتال هیدروژن مانند
sulfide U نمک یااسترسولفید هیدروژن
hydrogen like atom U اتم هیدروژن مانند
hydrogen flame detector U اشکارساز شعلهای هیدروژن
hydrogen depleted structure U ساختار هیدروژن زدوده
sodium monohydrogen carbonate U سدیم مونو هیدروژن کربنات
hydride U ترکیب هیدروژن دار هیدروکسید
dehydrocyclization U حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
atomic hydrogen arc welding U جوش قوسی بوسیله اتم هیدروژن
hydrogenate U سبب ترکیب چیزی با هیدروژن شدن
chlorinated hydrocarbon U ماده حلال هیدروکلروکربن محلول هیدروژن و کلروکربن
monad U ذره بسیط که نیروی ترکیبی یک هیدروژن است
squaring U مساوی
equivalents U مساوی
split U مساوی
squares U مساوی
equivalent U مساوی
square U مساوی
no set U مساوی
all square U مساوی
all U مساوی
equalise U مساوی
all- U مساوی
hikiwate U مساوی
squared U مساوی
adequate U مساوی
euqal U مساوی
even <adj.> U مساوی
tie U مساوی
save off U مساوی
ties U مساوی
bracketed U مساوی
plus/equals key U مساوی
peel U مساوی
peels U مساوی
identic U مساوی
identical U مساوی
draw U مساوی
draws U مساوی
nonpareil U غیر مساوی
equally <adv.> U به طور مساوی
adequate U مساوی ساختن
equalizing U مساوی کردن
equalizes U مساوی کردن
equalled U برابر مساوی
equalized U مساوی کردن
just as well <adv.> U به طور مساوی
equal U برابر مساوی
equaling U برابر مساوی
tie vote U اراء مساوی
equalised U مساوی کردن
go halves <idiom> U تقسیم مساوی
On an equal footing. U بر پایه مساوی
equaled U برابر مساوی
measure up <idiom> U مساوی بودن
paripassu U مساوی همدرجه
equalize U مساوی کردن
moiety U قسمت مساوی
equidistance U مسافت مساوی
equalling U برابر مساوی
dead even U کاملا مساوی
even U تراز مساوی
equals U برابر مساوی
part U جزء مساوی
equalises U مساوی کردن
equalising U مساوی کردن
pH U علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
equates U برابرگرفتن مساوی پنداشتن
stand-offs U مساوی یاهیچ به هیچ
homographic U مساوی از حیث املاء
equate U برابرگرفتن مساوی پنداشتن
stand-off U مساوی یاهیچ به هیچ
equaliser U امتیاز مساوی کننده
chronologer U مساوی است بازاقخگخمخلهسف
equated U برابرگرفتن مساوی پنداشتن
stand off U مساوی یاهیچ به هیچ
equals U : برابر شدن با مساوی بودن
aliquot U بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
equaling U : برابر شدن با مساوی بودن
equal U : برابر شدن با مساوی بودن
deuce U مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
coursed rubble masonry U سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
equaled U : برابر شدن با مساوی بودن
amortization U پرداخت بدهی به اقساط مساوی
fair play <idiom> U عدالت ،مساوی ،عمل درست
equalling U : برابر شدن با مساوی بودن
even money U مبلغ مساوی در شرط بندی
spacing U در فواصل مساوی تقسیم بندی
equalled U : برابر شدن با مساوی بودن
ana U ازهر کدام بمقدار مساوی
equalize U مساوی یاهم شکل کردن
equalized U مساوی یاهم شکل کردن
equalizes U مساوی یاهم شکل کردن
equalizing U مساوی یاهم شکل کردن
equalises U مساوی یاهم شکل کردن
equally U بیک درجه بطور مساوی
skittering U ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
tie break U بهم خوردن وضع مساوی
to add equals U اعداد مساوی را با هم جمع کردن
tie-break U بهم خوردن وضع مساوی
tie-breaks U بهم خوردن وضع مساوی
equalised U مساوی یاهم شکل کردن
equalising U مساوی یاهم شکل کردن
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
furlongs U واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
sou U مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
trisect U بسه بخش مساوی تقسیم کردن
furlong U واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
quarter U به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
neck and neck <idiom> U درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
isochronal U همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com