Total search result: 201 (15 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
declassified cost U |
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
increasing cost industry U |
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود |
 |
 |
euler theorem U |
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد |
 |
 |
factor cost line U |
خط هزینه عوامل تولید |
 |
 |
elements of expense U |
عوامل تولید هزینه |
 |
 |
capacity cost U |
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت |
 |
 |
efficiency point U |
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه |
 |
 |
cobb doglas production function U |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
 |
 |
elasticity of factor substitution U |
کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی |
 |
 |
agents of production U |
عوامل تولید |
 |
 |
production factors U |
عوامل تولید |
 |
 |
factors of production U |
عوامل تولید |
 |
 |
mobility of factors of production U |
تحرک عوامل تولید |
 |
 |
factor markets U |
بازارهای عوامل تولید |
 |
 |
factor earnings U |
درامد عوامل تولید |
 |
 |
inputs U |
عوامل تولید منابع |
 |
 |
fixed factor U |
عوامل تولید ثابت |
 |
 |
factor mobility U |
تحرک عوامل تولید |
 |
 |
fixed factor U |
عوامل ثابت تولید |
 |
 |
variable factors U |
عوامل قابل تغییر تولید |
 |
 |
non specific factors of production U |
عوامل غیر اختصاصی تولید |
 |
 |
factor payments U |
پرداختهای عوامل تولید مانند |
 |
 |
functional distribution of income U |
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید |
 |
 |
neutral technology U |
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید |
 |
 |
input output table U |
این جدول جریان عوامل تولید |
 |
 |
fission products U |
عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای |
 |
 |
cost of production U |
هزینه تولید |
 |
 |
manufacturing cost U |
هزینه تولید |
 |
 |
production cost U |
هزینه تولید |
 |
 |
cost unit U |
هزینه واحد تولید |
 |
 |
factor cost U |
هزینه عامل تولید |
 |
 |
reproduction cost U |
هزینه تجدید تولید |
 |
 |
objected U |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
 |
 |
indirect objects U |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
 |
 |
object U |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
 |
 |
objecting U |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
 |
 |
objects U |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
 |
 |
direct objects U |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
 |
 |
embryophyte U |
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید |
 |
 |
pilot line operation U |
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید |
 |
 |
component U |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
 |
 |
components U |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
 |
 |
functional distribution U |
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع |
 |
 |
producer's goods U |
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند |
 |
 |
grand larceny U |
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد |
 |
 |
effective U |
آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است |
 |
 |
second U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
seconded U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
seconding U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
seconds U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
public good U |
کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد |
 |
 |
production overheads U |
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید |
 |
 |
products U |
محصولی که در انتهای فرآیند تولید ساخته شده باشد |
 |
 |
product U |
محصولی که در انتهای فرآیند تولید ساخته شده باشد |
 |
 |
planar U |
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت |
 |
 |
cost fraction U |
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات |
 |
 |
derived demand U |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
 |
 |
polygonal soil U |
زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد |
 |
 |
capital intensive goods U |
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است |
 |
 |
oem U |
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند |
 |
 |
matrix U |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
 |
 |
matrixes U |
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود |
 |
 |
acceleration principle U |
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید |
 |
 |
machine address U |
نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد |
 |
 |
spermary U |
غده تولید کننده منی محل تولید منی |
 |
 |
generic U |
که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد |
 |
 |
disjunction U |
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند |
 |
 |
families U |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
 |
 |
family U |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
 |
 |
style sheet U |
الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد |
 |
 |
mixed capitalism U |
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد |
 |
 |
fullest U |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
 |
 |
full U |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
 |
 |
gnp gap U |
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه |
 |
 |
hotbed U |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
 |
 |
hotbeds U |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
 |
 |
half U |
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد |
 |
 |
jumble shop U |
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند |
 |
 |
imperfect competition U |
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد |
 |
 |
producers burden of tax U |
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات |
 |
 |
c & f U |
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است |
 |
 |
electronic U |
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده |
 |
 |
Tianjan U |
شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.] |
 |
 |
delivered at frontier U |
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد |
 |
 |
protoxide U |
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد |
 |
 |
open back U |
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.] |
 |
 |
tragi comedy U |
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد |
 |
 |
costing U |
مشخص کردن هزینه عملیات |
 |
 |
water hole U |
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد |
 |
 |
universal legacy U |
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد |
 |
 |
generation U |
تولید |
 |
 |
output U |
تولید |
 |
 |
total output U |
تولید کل |
 |
 |
generations U |
تولید |
 |
 |
production line U |
خط تولید |
 |
 |
aggregate output U |
تولید کل |
 |
 |
low productivity U |
تولید کم |
 |
 |
production lines U |
خط تولید |
 |
 |
production technique U |
فن تولید |
 |
 |
turn out U |
تولید |
 |
 |
assembly line U |
خط تولید |
 |
 |
production rule U |
تولید |
 |
 |
assembly U |
تولید |
 |
 |
productions U |
تولید |
 |
 |
outputs U |
تولید |
 |
 |
manufactured U |
تولید |
 |
 |
progeniture U |
تولید |
 |
 |
articulation U |
تولید |
 |
 |
manufacture U |
تولید |
 |
 |
total product U |
تولید کل |
 |
 |
product U |
تولید |
 |
 |
production U |
تولید |
 |
 |
manufactures U |
تولید |
 |
 |
products U |
تولید |
 |
 |
fabrication U |
تولید |
 |
 |
genesis U |
تولید |
 |
 |
assembly lines U |
خط تولید |
 |
 |
generates U |
تولید کردن |
 |
 |
labor intensive production U |
تولید کاربر |
 |
 |
generations U |
تولید کردن |
 |
 |
begetting U |
تولید کردن |
 |
 |
generated U |
تولید کردن |
 |
 |
generations U |
تولید نیرو |
 |
 |
production U |
تولید محصول |
 |
 |
production U |
تولید کردن |
 |
 |
generating U |
تولید کردن |
 |
 |
production U |
تولید دستهای |
 |
 |
period of production U |
دوره تولید |
 |
 |
generate U |
تولید کردن |
 |
 |
productions U |
تولید کردن |
 |
 |
volume of production U |
حجم تولید |
 |
 |
jamming U |
تولید پارازیت |
 |
 |
neogenesis U |
تولید جدید |
 |
 |
national product U |
تولید ملی |
 |
 |
national output U |
تولید ملی |
 |
 |
output variability U |
تغییرات تولید |
 |
 |
manufactures U |
تولید کردن |
 |
 |
manufactured U |
تولید کردن |
 |
 |
produces U |
تولید کردن |
 |
 |
monopoly output U |
تولید انحصاری |
 |
 |
regenerate U |
تولید مجدد |
 |
 |
regenerated U |
تولید مجدد |
 |
 |
mode of production U |
وجه تولید |
 |
 |
output rate U |
نرخ تولید |
 |
 |
output per head U |
تولید سرانه |
 |
 |
begets U |
تولید کردن |
 |
 |
beget U |
تولید کردن |
 |
 |
procreating U |
تولید کردن |
 |
 |
procreates U |
تولید کردن |
 |
 |
procreated U |
تولید کردن |
 |
 |
procreate U |
تولید کردن |
 |
 |
beep U |
تولید صدا |
 |
 |
beeped U |
تولید صدا |
 |
 |
beeping U |
تولید صدا |
 |
 |
beeps U |
تولید صدا |
 |
 |
net productivity U |
تولید خالص |
 |
 |
net output U |
تولید خالص |
 |
 |
raise U |
تولید کردن |
 |
 |
raises U |
تولید کردن |
 |
 |
optimum output U |
تولید بهینه |
 |
 |
optimum output U |
تولید مطلوب |
 |
 |
mode of production U |
طرز تولید |
 |
 |
regenerates U |
تولید مجدد |
 |
 |
mass production U |
تولید انبوه |
 |
 |
mass production U |
تولید ماشینی |
 |
 |
mass production U |
تولید بمقدارزیاد |
 |
 |
overproduction U |
اضافه تولید |
 |
 |
overproduction U |
تولید مازاد |
 |
 |
peak output U |
حداکثر تولید |
 |
 |
pedogenesis U |
تولید خاک |
 |
 |
marginal output U |
تولید نهائی |
 |
 |
per capita output U |
تولید سرانه |
 |
 |
underproduction U |
تولید ناکافی |
 |
 |
put out <idiom> U |
تولید کردن |
 |
 |
productions U |
تولید دستهای |
 |
 |
sparking U |
تولید جرقه |
 |
 |
turn out U |
تولید کردن |
 |
 |
productions U |
تولید محصول |
 |
 |
regenerating U |
تولید مجدد |
 |
 |
produced U |
تولید کردن |
 |
 |
mode of production U |
شیوه تولید |
 |
 |
metagenesis U |
تناوب تولید |
 |
 |
mechanical production U |
تولید ماشینی |
 |
 |
produce U |
تولید کردن |
 |
 |
means of production U |
وسایل تولید |
 |
 |
means of production U |
ابزار تولید |
 |
 |
productivity U |
قابلیت تولید |
 |
 |
overproduction U |
تولید بیش از حد |
 |
 |
begat U |
تولید کردن |
 |
 |
calorification U |
تولید حرارت |
 |
 |
production engineer U |
مهندس تولید |
 |
 |
capital intensive technique U |
فن تولید سرمایه بر |
 |
 |
factory U |
مرکز تولید |
 |
 |
production facility U |
سهولت تولید |
 |
 |
production frontier U |
مرز تولید |
 |
 |
generation of oscillations U |
تولید نوسان |
 |
 |
carcinogenesis U |
تولید سرطان |
 |
 |
generation of current U |
تولید جریان |
 |
 |
generating tool U |
ابزار تولید |
 |
 |
production function U |
تابع تولید |
 |
 |
production gap U |
شکاف تولید |
 |