Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fee charged
U
هزینه دریافت شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
surcharge
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharges
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
cc
U
هزینه نقدا" دریافت میشود
carriage forward
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
charges collect
U
هزینه نقدا" دریافت میشود
charges forward
U
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
freight collect
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
freight release
U
بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
sizar
U
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
sizer
U
دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
Other Matches
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
DSR
U
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
checks
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
acknowledges
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
sentience
U
دریافت
collection
U
دریافت
discernment
U
دریافت
mental perception
U
دریافت
collections
U
دریافت
receptions
U
دریافت
apprehensions
U
دریافت
apprehension
U
دریافت
percipience
U
دریافت
reception
U
دریافت
receipt
U
دریافت
synecdoche
U
هم دریافت
inception
U
دریافت
receiving
U
دریافت
sensing
U
دریافت
delivery
U
دریافت
deliveries
U
دریافت
comprehension
U
دریافت
receipts
U
دریافت
transmission/reception of messages
U
دریافت
apperception
U
دریافت
comprehensions
U
دریافت
reception
U
دریافت پذیرش
acquiring
U
دریافت کردن
answer/originate
U
دریافت / ارسال
payee
U
دریافت کننده
recovering
U
دریافت کردن
recover
U
دریافت کردن
audio reception
U
دریافت صوتی
receive
U
دریافت کردن
payees
U
دریافت کننده
recipient
U
دریافت کنندگان
acquire
U
دریافت کردن
recipients
U
دریافت کنندگان
catcher's side
U
سمت دریافت
draws
U
دریافت کردن
draw
U
دریافت کردن
recipient
U
دریافت کننده
collecting main
U
شبکه دریافت
recipients
U
دریافت کننده
acquires
U
دریافت کردن
collecting of the current
U
دریافت جریان
collection of goods
U
دریافت کالا
receptions
U
دریافت پذیرش
recovers
U
دریافت کردن
receives
U
دریافت کردن
receiver
U
متصدی دریافت
receiver
U
دریافت کننده
receivers
U
دریافت کننده
receivers
U
متصدی دریافت
pick up
<idiom>
U
دریافت کردن
percept
U
دریافت ادراکی
pull down
U
دریافت کردن
recieve
U
دریافت کردن
long distance reception
U
دریافت دور
recipiency
U
قوه دریافت
receivable
U
دریافت کردنی
recieve only
U
دریافت محض
come into
<idiom>
U
دریافت کردن
handshaking
U
آماده دریافت
hear from
<idiom>
U
دریافت نامه
getter
U
دریافت کننده
perception
U
دریافت احساس
perceptions
U
دریافت احساس
mortality
U
قابلیت دریافت ضایعات
outed
U
دریافت کننده سرویس
out-
U
دریافت کننده سرویس
obtains
U
گرفتن یا دریافت کردن
obtained
U
گرفتن یا دریافت کردن
intuition
U
کشف دریافت ناگهانی
out
U
دریافت کننده سرویس
receipts
U
رسید پیام دریافت شد
sinks
U
دریافت انتهای خط ارتباتی
sink
U
دریافت انتهای خط ارتباتی
receipts
U
دریافت رسید دادن
receipt
U
رسید پیام دریافت شد
intuitions
U
کشف دریافت ناگهانی
receipt
U
دریافت رسید دادن
obtain
U
گرفتن یا دریافت کردن
boost
U
کمک دریافت شده
asr
U
ارسال و دریافت اتوماتیک
automatic send/reciever
U
ارسال و دریافت خودکار
mail call
U
دریافت نامه از پستخانه
bills receivable
U
براتهای دریافت کردنی
bills receivable
U
بروات قابل دریافت
pick up
<idiom>
U
دریافت صدای رادیو و...
consignee
U
دریافت کننده محموله
on the dole
<idiom>
U
دریافت خیر وسعادت
received data
U
داده دریافت شده
deferred income
U
پیش دریافت درامد
goods received note
U
برگه دریافت کالا
payees
U
دریافت کننده پول
payees
U
دریافت کننده وجه
payee
U
دریافت کننده پول
boosted
U
کمک دریافت شده
boosting
U
کمک دریافت شده
boosts
U
کمک دریافت شده
payee
U
دریافت کننده وجه
vouchers
U
هزینه
outgo
U
هزینه
tolls
U
هزینه
overall cost
U
هزینه کل
tolling
U
هزینه
total cost
U
هزینه کل
levies
U
هزینه
toll
U
هزینه
voucher
U
هزینه
mise
U
هزینه
battels
U
هزینه
levied
U
هزینه
levy
U
هزینه
levying
U
هزینه
cost
U
هزینه
outgoings
U
هزینه
outgoing
U
هزینه
at someone expense
U
به هزینه
at the expence of
U
به هزینه
light expense
U
هزینه کم
eight bit system
U
کم هزینه
cost expenditure
U
هزینه
expenditure
U
هزینه
cost benefit ratio
U
هزینه
out goings
U
هزینه
benefit cost analysis
U
هزینه
overhead expenses
U
به هزینه
disbursement
U
هزینه
charges
U
هزینه
goings-on
U
هزینه ها
outlays
U
هزینه
tab
U
هزینه
expense
U
هزینه
charge
U
هزینه
expenditures
U
هزینه ها
tabs
U
هزینه
outlay
U
هزینه
annuitant
U
دریافت دارنده مقرری سالانه
administrative lead time
U
زمان اداری دریافت اماد
cash
U
دریافت کردن صندوق پول
gathered
U
دریافت داده از منابع مختلف
grip
U
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripped
U
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
garble
U
اشتباه درارسال و دریافت پیام
hand out
U
حریف دریافت کننده سرویس
pick up
<idiom>
U
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
i/o
U
مربوط به ارسال یا دریافت داده
surprise dosage
U
دریافت دوز ناگهانی اتمی
inputted
U
کامپیوتری که داده دریافت میکند
intelligibly
U
واضحا چنانکه بتوان دریافت
gripping
U
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gather
U
دریافت داده از منابع مختلف
cashing
U
دریافت کردن صندوق پول
collect
U
بدست آوردن یا دریافت داده
hold
U
دریافت کردن گرفتن توقف
collects
U
بدست آوردن یا دریافت داده
holds
U
دریافت کردن گرفتن توقف
collecting
U
بدست آوردن یا دریافت داده
cashes
U
دریافت کردن صندوق پول
drew
U
دریافت کرد ناتمام گذاشت
pass reciever
U
دریافت کننده مجاز پاس
grips
U
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
cashed
U
دریافت کردن صندوق پول
get a fix on something
<idiom>
U
نامه الکترونی دریافت کردن
input
U
کامپیوتری که داده دریافت میکند
total cost function
U
تابع هزینه کل
carring cost
U
هزینه حمل
certificate of expenditure
U
صورت هزینه
carriage paid to ...
U
با هزینه حمل تا ...
carriage freight paid to ...
U
با هزینه حمل تا ...
total variable cost
U
هزینه متغیر کل
capital expenditure
U
هزینه سرمایهای
cost curve
U
منحنی هزینه
cost estimate
U
براورد هزینه
cost function
U
تابع هزینه
carriage costs
U
هزینه باربری
capitalized cost
U
هزینه سرمایهای
certificate of expenditure
U
سند هزینه
total cost curve
U
منحنی هزینه کل
cost allocation
U
تخصیص هزینه
cost absoption
U
هزینه موخر
conversion cost
U
هزینه تسعیر
conversion cost
U
هزینه تبدیل
to currail expensee
U
از هزینه کاستن
conduct money
U
هزینه سفرشاهد
cost indexes
U
شاخص هزینه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com