Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
family expenditure
U
هزینه خانواده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rule the roost
<idiom>
U
عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
households
U
خانواده
wife
U
خانواده
ilk
U
خانواده
clan
U
خانواده
menage
U
خانواده
clans
U
خانواده
gens
U
خانواده
household
U
خانواده
family
U
خانواده
families
U
خانواده
patriarchs
U
رئیس خانواده
gas family
U
خانواده گاز
nuclear family
U
خانواده هستهای
nuclear families
U
خانواده هستهای
broken homes
U
خانواده گسیخته
broken home
U
خانواده گسیخته
royalty
U
از خانواده سلطنتی
crustacean
U
خانواده خرچنگ
crustaceans
U
خانواده خرچنگ
royalties
U
از خانواده سلطنتی
patriarch
U
رئیس خانواده
home visit
U
بازدید خانواده
goodman
U
بزرگ خانواده
horseflesh
U
خانواده اسب
strips
U
موسس خانواده
patriarchate
U
ریاست خانواده
the girls
U
دخترهای یک خانواده
schizogenic family
U
خانواده اسکیزوفرنی زا
consanguine family
U
خانواده هم خون
conjugal family
U
خانواده زن و شوهری
computer family
U
خانواده کامپیوتر
ecomania
U
بیزاری از خانواده
clansman
U
عضو خانواده
clannishness
U
خانواده پرستی
sheik
U
رئیس خانواده
type font
U
خانواده حروف
to maintain one's family
U
خانواده خود را
cruciferae
U
خانواده چلیپاییان
crustacea
U
خانواده خرچنگ
crustaceous
U
خانواده خرچنگ
culex
U
خانواده پشه
culicidae
U
خانواده پشه
subfamily
U
خانواده فرعی
turnicidae
U
خانواده بلدرچین
turnix
U
خانواده بلدرچین
citrus
U
خانواده مرکبات
circuit family
U
خانواده مداری
extended family
U
خانواده گسترده
actinide series
U
خانواده اکتینیدها
accipitres
U
خانواده لاشخوران
family planning
U
تنظیم خانواده
font family
U
خانواده فونت
paterfamilias
U
سالار خانواده
paterfamilias
U
بزرگ خانواده
penates
U
خدایان خانواده
patronymic family
U
خانواده پدرنامی
apiaceae
U
خانواده چتریان
arachnida
U
خانواده کارتنه
family budget
U
بودجه خانواده
zinnia
U
خانواده گل اهاری
family law
U
حقوق خانواده
family of computers
U
خانواده کامپیوترها
batrachia
U
خانواده غوکان
family structure
U
ساخت خانواده
family therapy
U
خانواده درمانی
bring home the bacon
<idiom>
U
نانآور خانواده
familial
U
مربوط به خانواده
member of a family
U
عضو خانواده
nations
U
خانواده طایفه
sheikh
U
رئیس خانواده
sheikhs
U
رئیس خانواده
sheiks
U
رئیس خانواده
matronymic family
U
خانواده مادرنامی
motorola 000 family
U
خانواده موتورولا
matriarchs
U
رئیسه خانواده
matriarch
U
رئیسه خانواده
family doctor
U
پزشک خانواده
lanthanide series
U
خانواده لانتانیدها
mustelidea
U
خانواده سمور
family doctors
U
پزشک خانواده
nation
U
خانواده طایفه
acalephe
U
خانواده گزنه دریایی
apiaceous
U
وابسته به خانواده چتریان
viverrine
U
خانواده گربه زباد
mangrove
U
خانواده شاه پسند
wear the pants in a family
<idiom>
U
رئیس خانواده بودن
cetaceous
U
وابسته به خانواده بال
patriarch
U
رئیس خانواده یا طایفه
to return to the fold
[family]
U
به خانواده خود برگشتن
mangroves
U
خانواده شاه پسند
lobelia
U
خانواده گیاهان لوبلیا
napoleonic
U
وابسته به خانواده ناپلئون
nabidae
U
خانواده کک و ساس و حشرات
lady bird
U
سوسک خانواده Coccinellidae
salicaceous
U
وابسته به خانواده بید
born in the purpule
U
عضو خانواده سلطنتی
lady beetle
U
سوسک خانواده Coccinellidae
nabid
U
خانواده کک و ساس و حشرات
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
canine
U
وابسته به خانواده سگ سگ مانند
saltbush
U
خانواده گیاهان قازایاغی
ganoidei
U
خانواده سگ ماهی مینافلسان
patriarchs
U
رئیس خانواده یا طایفه
acarina
U
خانواده کرم جرب
cycas
U
گیاه از خانواده سیکاس
royalties
U
اعضای خانواده سلطنتی
royalty
U
اعضای خانواده سلطنتی
family size
U
تعداد افراد خانواده
urticaceous
U
وابسته به خانواده گزنه
family man
U
مرد خانواده - دوست
family men
U
مرد خانواده - دوست
materfamilas
U
مادر خانواده کدبانو
family planning programs
U
برنامههای تنظیم خانواده
pyralidid
U
خانواده بزرگی ازپروانه ها
He left his family in Europe .
U
خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
crocodilian
U
وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
santalaceous
U
وابسته به تیره یا خانواده صندل
cimex
U
سرخک خانواده ساس وسرخک
leguminous
U
وابسته به خانواده پروانه اسایان
clannishly
U
مانند یک خانواده یاقبیله دراتحاد
to provide for one's family
U
خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
styloipodium
U
ته خامه گیاهان خانواده هویج
A curse has been laid on the family .
U
خانواده لعنت شده یی است
habit family hierarchy
U
سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
convolvulaceous
U
وابسته به خانواده نیلوفرپیچ پیچکی
stuart
U
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
gadoid
U
وابسته به خانواده ماهی روغن
feverweed
U
دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
pteridophyte
U
گیاهان اوندی خانواده سرخس
pteridophyta
U
گیاهان اوندی خانواده سرخس
tudor
U
خانواده سلطنتی تودور درانگلیس
plantagenet
U
خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
vestal
U
روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
koala
U
کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
koalas
U
کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
gasteropod
U
حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
sequoia
U
سرخ چوب که ازدختان خانواده کاج
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .
U
مادر بزرگمان مرد خانواده است
ferula
U
خانواده انقوزه وشقاقل و رازیانه ومانندانها
aaron's beard
U
گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
maccabees
U
خانواده میهن پرستان مکابی یهود
Generosity runs in the family.
U
سخاوت دراین خانواده ارثی است
I am the bread winner of the family .
U
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
one of the most respected families
U
یکی از خانواده های بسیار محترم شمرده
albatross
U
یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
paulownia
U
جنسی از درختان کوچک چین از خانواده گل خوک
lancastrian
U
در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
pocket borough
U
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
he is a shame to his family
U
ننگ یامایه رسوایی خانواده خود میباشد
He did it for the sake of his family .
U
محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
rush
U
بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
rushed
U
بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
albatrosses
U
یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
rushing
U
بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
fagaceous
U
وابسته به خانواده الش وزان وبلوط یاشاه بلوط
page of presence
U
لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
flower de luce
U
گل زنبق یاسوسن :نشان خانواده سلطنتی فرانسه درقدیم
fleur de lys
U
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
Afro-
پیشنود به معنی آمریکایی که خانواده او از آفریقا آمده باشند.
There seems to be a jinx on that family.
U
به نظر می رسد که این خانواده جادو شده است.
fleur de lis
U
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
geometrid
U
خانواده پروانه یابندهای باریک بدن پروانههای هندسی
rhythm method
U
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
ling
U
ماهی روغنی اروپای شمالی وامریکا از خانواده gadidae
knight marshal
U
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
page of bonour
U
لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
Main Street
[American English]
U
کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
What does Main Street think of this policy?
U
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
casework
U
مطالعه بسیط اجتماع و محیط فرد یا خانواده برای تشخیص مرض ودرمان
transistors
U
معروفترین خانواده دروازه و طرح مدار ترانزیستوری که ترانزیستورهای دو قط بی آن مستقیماگ کنترل میشود.
transistor
U
معروفترین خانواده دروازه و طرح مدار ترانزیستوری که ترانزیستورهای دو قط بی آن مستقیماگ کنترل میشود.
homestay
U
خانواده مهمان دار
[کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
at someone expense
U
به هزینه
at the expence of
U
به هزینه
overhead expenses
U
به هزینه
battels
U
هزینه
tabs
U
هزینه
levying
U
هزینه
benefit cost analysis
U
هزینه
tab
U
هزینه
tolls
U
هزینه
cost benefit ratio
U
هزینه
expenditures
U
هزینه ها
outlays
U
هزینه
out goings
U
هزینه
outlay
U
هزینه
overall cost
U
هزینه کل
expenditure
U
هزینه
total cost
U
هزینه کل
outgo
U
هزینه
levied
U
هزینه
levies
U
هزینه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com