English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
supplementary costs U هزینههای مکمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis U تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
business expenses U هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
capital outlays U هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
supplement U مکمل
supplementary U مکمل
complementary U مکمل
complements U مکمل
supplemented U مکمل
supplementing U مکمل
integrant U مکمل
completive U مکمل
complementarity U مکمل
nine's complement U مکمل 9
one's complement U مکمل یک
supplements U مکمل
complement U مکمل
complementing U مکمل
two's complement U مکمل 2
complemented U مکمل
ten's complement U مکمل 01
aggregate expenditures U هزینههای کل
additional moment U لنگر مکمل
complement U مکمل دهدهی
fan cameras U دوربینهای مکمل
codicils U مکمل وصیتنامه
complement U حد مجاز مکمل
objective complement U مکمل موضوع
integral part U جزء مکمل
additional <adj.> U مکمل اضافی
integrant U جزء مکمل
complement U متمم مکمل
complementary resources U منابع مکمل
complementary goods U کالاهای مکمل
complementary goals U اهداف مکمل
complementary factors U عوامل مکمل
complementary demand U تقاضای مکمل
complementary colors U رنگهای مکمل
nine's complement U مکمل دهدهی
codicil U مکمل وصیتنامه
complementing U مکمل دهدهی
true complement U مکمل واقعی
true complement U مکمل صحیح
complements U حد مجاز مکمل
complementary U زاویه مکمل
complementing U متمم مکمل
complemented U مکمل دهدهی
supplementary U اضافی مکمل
complements U مکمل دهدهی
complementing U حد مجاز مکمل
complements U متمم مکمل
self complementing code U کد خود مکمل
complemented U حد مجاز مکمل
radix complement U مکمل مبنا
complemented U متمم مکمل
codicillary U مکمل وصیتنامه
increasing cost U هزینههای فزاینده
increasing cost U هزینههای صعودی
prime costs U هزینههای اولیه
transaction costs U هزینههای معاملاتی
joint costs U هزینههای مشترک
overhead costs U هزینههای حاشیهای
personal outlays U هزینههای شخصی
implicit costs U هزینههای نامرئی
financial expenses U هزینههای مالی
fixed costs U هزینههای ثابت
fixed costs U هزینههای سرمایهای
freight charges U هزینههای حمل
operational costs U هزینههای عملیاتی
government expenditures U هزینههای دولت
implicit costs U هزینههای ضمنی
material costs U هزینههای مواد
national expenditures U هزینههای ملی
overhead costs U هزینههای بالاسری
overhead costs U هزینههای اضافی
storage costs U هزینههای انبارداری
on costs U هزینههای غیرمستقیم
selling costs U هزینههای فروش
real costs U هزینههای واقعی
overhead costs U هزینههای عمومی
spillover costs U هزینههای خارجی
standard costs U هزینههای استاندارد
standard costs U هزینههای نرمال
sunk cost U هزینههای اضافی
pilot charges U هزینههای راهنما
preliminary expenses U هزینههای مقدماتی
supplementary costs U هزینههای اضافی
preliminary expenses U هزینههای ابتدائی
incidental expenses U هزینههای واقعی
capital outlays U هزینههای تاسیساتی
bank charge U هزینههای بانکی
bank charges U هزینههای بانکی
building costs U هزینههای ساختمان
comparative costs U هزینههای نسبی
capital charges U هزینههای سرمایه
consumption expenditures U هزینههای مصرفی
capital expenditure U هزینههای سرمایهای
competition cost U هزینههای رقابتی
capital expenditures U هزینههای سرمایهای
anchor dues U هزینههای لنگر
deferred charges U هزینههای انتقالی
overheads U هزینههای بالاسری
dock dues U هزینههای لنگرگاه
overheads U هزینههای عمومی
design costs U هزینههای طراحی
supplemented U الحاق زاویه مکمل
makeweight U چیز یاعضو مکمل
supplements U الحاق زاویه مکمل
supplement U الحاق زاویه مکمل
supplementing U الحاق زاویه مکمل
additional bending moment U لنگر خشمی مکمل
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
selling costs U هزینههای فروش کالا
recurring costs U هزینههای تکرار شونده
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
surcharge U درصد هزینههای اضافی
stevedoring charges U هزینههای بارگیری وباراندازی
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
unliquidated obligation U هزینههای پرداخت نشده
handling charges U هزینههای جابجایی کالا
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
increasing cost industry U صنایع با هزینههای افزایشی
cost category U هزینههای انجام شده
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
surcharges U درصد هزینههای اضافی
loading participation in profits U هزینههای مشارکت در سود
the i. parts of a whole U بخش هایی مکمل یک چیزدرست
secondary costs U هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
unforeseen expenses U هزینههای پیش بینی نشده
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
life cycle costs U هزینههای دوره عمر یک محصول
contango U هزینههای دیرکرد خرید سهم
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
analysis U یات هزینههای محصول جدید
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
cost analysis U تجزیه تحلیل هزینههای کار
complemented U رقم دودویی که مکمل شده است
complement U رقم دودویی که مکمل شده است
complementing U رقم دودویی که مکمل شده است
complements U رقم دودویی که مکمل شده است
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
dock charges U هزینههای حوض dock-dues : syn
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
back up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back-up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
correlation U جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
complemented U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complement U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
contingent fund U اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
docl pass U گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
demurrage U هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
apodosis U مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com