English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
myriapoda U هزار پایان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Loo sanpra U [منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
eol U پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminates U پایان دادن پایان یافتن
terminate U پایان دادن پایان یافتن
terminated U پایان دادن پایان یافتن
milfoil U بومادران هزار برگ هزار برگ
milleped U هزار پا
millions U هزار در هزار
myriad U ده هزار
mil U هزار
per mill U در هزار
per mill U در هر هزار
labyrinthine fret U هزار تو
ten thousand U ده هزار
thousandth U یک هزار
myriads U ده هزار
one thousand U یک هزار
milliped U هزار پا
per mil U در هزار
thousandths U یک هزار
million U هزار در هزار
thousands U هزار
thousand U هزار
multiped U هزار پا
myriameter U ده هزار متر
kilo U در معنای یک هزار
kilo U معادل هزار
kilos U هزار گرم
kilo U هزار گرم
kilos U در معنای یک هزار
kilos U معادل هزار
tonne U هزار کیلوگرم
tonnes U هزار کیلوگرم
kilogram U هزار گرم
kilogrammes U هزار گرم
kilocycle U هزار چرخه
kilograms U هزار گرم
thou U یک هزار دلار
several thousands U چندین هزار
spline U هزار خار
grandest U هزار دلار
millennia U هزار سال
diplopodous U دارای هزار پا
millenniums U هزار سال
bimillenary U دو هزار ساله
chiliad U هزار عدد
polypody U هزار پایی
grand U هزار دلار
grander U هزار دلار
chiliad U هزار ساله
kilometers U هزار متر
kilometre U هزار متر
millennium U هزار سال
myriagram U ده هزار گرم
myrialitre U ده هزار لیتر
myriametre U ده هزار متر
kilometres U هزار متر
millepore U هزار سوراخ
thousand and one U هزار ویک
milliard U هزار میلیون
billionth U یک تقسیم بر هزار میلیون
yarrow U بومادران هزار برگ
Kbit U معادل هزار بایت
two thousand tonner U کشتی دو هزار تنی
k U نشانه بیان یک هزار
kips U هزار دستورالعمل درثانیه
kilohertz U هزار سیکل در یک ثانیه
kilomegacycle U هزار میلیون چرخه
billionths U یک تقسیم بر هزار میلیون
millennial U جشن هزار ساله
kilo U هزار بیت داده
g U در معنای یک هزار میلیون
kilos U هزار بیت داده
omasum U هزار لاخئذقث خق ذثق
gigabyte U یک هزار میلیون بابت
gigacycle U هزار میلیارد چرخه
metric ton U تن متریک یا تن هزار کیلویی
hectare U ده هزار متر مربع
To take ones leave . U هزار تومان کم آورده ام
kilobaud U هزار بیت در ثانیه
hectares U ده هزار متر مربع
millenium U دوره هزار ساله
to die a thousand deaths U هزار مرگ و میر مردن
kilo U فرکانس هزار سیکل در ثانیه
I have all kinds of problems. U هزار جور گرفتار ؟ دارم
it was valued at rials 000 U پنج هزار ریال قیمت شد
kilos U فرکانس هزار سیکل در ثانیه
This is only one instance out of many . U این یک مورداز هزار تا است
millenial U وابسته به دوره هزار ساله
I am inundated with work. U هزار جور کارسرم ریخته
The losses run into hundreds of thousands. U خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
millenarianism U اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
kilovoltage U نیروی برق برحسب هزار ولت
gigaflop U یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
puff pastry U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff paste U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
gigahertz U فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
millenarian U معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
phyllo (pastry) U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
it was valued at rials 000 U پنج هزار ریال بهابران گذاردند
flaky pastry U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
postmillenarian U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillennialist U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
the hall seats one thousand U تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
Analogical architecture U [معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
premillennial U وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
angstrom U واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
kiloton weapon U جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
Kbyte U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
Jehovah's Witnesses U دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
kb U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
kilos U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
bourne U پایان
illimitable U بی پایان
eternality U بی پایان
initiator terminator U پایان ده
abysm U بی پایان
illmitable U بی پایان
unbound U بی پایان
abyss U بی پایان
windup U پایان
to sit out U تا پایان
closer U پایان
abysses U بی پایان
out <adv.> U پایان
finallist U پایان رس
finish line U خط پایان
end line U خط پایان
end all U پایان
decapoda U ده پایان
hexapod U شش پایان
closes U پایان
interminate U بی پایان
never-ending U بی پایان
unending U بی پایان
inconclusive U بی پایان
unfinished U بی پایان
incessant U پی در پی بی پایان
ending U پایان
endings U پایان
finish U پایان
eternities U بی پایان
fruition U پایان
never ending U بی پایان
point U پایان
close U پایان
eternity U بی پایان
issue [outcome] U پایان
sempiternity U بی پایان
perpetuity U بی پایان
limit U پایان
cessation U پایان
eternity U بی پایان
immortality U بی پایان
conclusions U پایان
infinite time U بی پایان
forever U بی پایان
conclusion U پایان
finis U پایان
endless U بی پایان
finality U پایان
closest U پایان
foreverness U بی پایان
aeon U بی پایان
finishes U پایان
termination U پایان
ends U پایان
period U پایان
periods U پایان
end U پایان
ended U پایان
termination date U تاریخ پایان
conclusion U پایان یک چیز
terminable U پایان یافتنی
last a U دم اخر پایان
surcease U پایان استراحت
dissertations U پایان نامه
terminating U پایان دار
teleology U پایان شناسی
terminating U پایان بخش
time out <idiom> U پایان وقت
run out (of something) <idiom> U به پایان رساندن
terminuse ad quem U نقطه پایان
follow through <idiom> U به پایان رساندن
buzzer U زنگ پایان
buzzers U زنگ پایان
to bring to an end U به پایان رساندن
to come to a end U به پایان رسیدن
to see out U به پایان رساندن
dissertation U پایان نامه
to see through U به پایان رساندن
to turn out U به پایان رسیدن
placing judge U داور خط پایان
year-end سال پایان
Finifugal <adj.> U تنفر از پایان
rhizopod U ریشه پایان
sign off U پایان دادن به
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com