Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I dont have one toman let alone a thousand tomans .
U
هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To take ones leave .
U
هزار تومان کم آورده ام
major general
U
امیر تومان تومان اغا
major generals
U
امیر تومان تومان اغا
I was stung for a fiver.
U
پنج تومان تیغم زدند
Mother left me 500 tomans .
U
مادرم برایم 500 تومان گذاشت
I knocked off another 1000 tomans.
U
1000 تومان دیگه از قیمت زدم
My rent is 2000 tomanas per month.
U
اجاره خانه ام ماهی 2000 تومان است
I wI'll give him credit for a mI'llion tomans . He is good for a mI'llion tomans .
U
پیش من تا یک میلیون تومان محل ( اعتبار) دارد
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.
U
درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
He is a capable man . he is a man of ability .
بنظر او یک میلیارد تومان بی قابل
[ناقابل]
است
i have no knowledge of it
U
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
She said nothing . She didnt say any thing
U
هیچ ( هیچه ) نگفت
it has escaped my remembrance
U
در یاد ندارم بخاطر ندارم
Befor I knew it , the hotel bI'll was sent .
U
هنوز هیچه نشده صورتحساب هتل را فرستادند
Loo sanpra
U
[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
milfoil
U
بومادران هزار برگ هزار برگ
i have nothing
U
ندارم
I don't have a knife.
من چاقو ندارم.
I don't have a fork.
من چنگال ندارم.
I don't have a spoon.
من قاشق ندارم.
Are there any letters for me?
U
من نامه ای ندارم؟
Are there any messages for me?
U
من پیغامی ندارم؟
i have no objection to that
U
به ان اعتراضی ندارم
i am not a with him
U
با او اشنایی ندارم
i am not in
U
حالش را ندارم
i dont meant it
U
مقصودی ندارم
I am dead broke . I am penniless.
U
یک غاز هم ندارم
i cannot bear him
U
حوصله او را ندارم
i have no work today
U
امروز کاری ندارم
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
i am reluctant to go
U
میل ندارم بروم
No offence!
U
قصد اهانت ندارم!
No harm meant!
U
قصد اهانت ندارم!
I have nothing against you .
U
با شما مخالفتی ندارم
I have no small change.
U
من پول خرد ندارم.
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
I'm not worth it.
U
من ارزش اونو ندارم.
i do not feel like working
U
کار کردن ندارم
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
I'm fine with it.
<idiom>
U
من باهاش مشکلی ندارم.
I cant do any crystal – gazing .
U
علم غیب که ندارم
I have nothing to do with him .
U
با اوسر وکاری ندارم
I have nothing to do with politics.
U
کاری به سیاست ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her.
U
ازاودل خوشی ندارم
I'm up to my ears
<idiom>
U
فرصت سر خاراندن ندارم
I don't like this.
من این را دوست ندارم.
My pain has gone.
U
دیگر درد ندارم.
I am not in the mood.
U
حال وحوصله ندارم
i reck not of danger
U
من باکی از خطر ندارم
I cant take (stand) it any longer.
U
بیش از این تاب ندارم
I have no doubt that you wI'll succeed.
U
تردیدی ندارم که موفق می شوید
I have nothing more to say .
U
دیگر عرضی نیست ( ندارم )
That is fine by me if you agree.
U
اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I am minding my own business.
U
کاری بکار کسی ندارم
i have nothing else
U
هیچ چیز دیگر ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday .
U
شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I havent heard of her for a long time.
U
مدتها است از او خبری ندارم
She is not concerned with all that .
U
با این کارها کاری ندارم
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
I dislike dull colors .
U
رنگهای مات را دوست ندارم
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
I don't have it in my power to help you.
U
من توانایی کمک به شما را ندارم.
I dont wish ( want ) to malign anyone .
U
میل ندارم بد کسی را بگویم
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
thousand
U
هزار
myriads
U
ده هزار
myriad
U
ده هزار
milleped
U
هزار پا
milliped
U
هزار پا
multiped
U
هزار پا
per mill
U
در هزار
labyrinthine fret
U
هزار تو
ten thousand
U
ده هزار
one thousand
U
یک هزار
per mil
U
در هزار
thousands
U
هزار
million
U
هزار در هزار
millions
U
هزار در هزار
thousandths
U
یک هزار
thousandth
U
یک هزار
per mill
U
در هر هزار
mil
U
هزار
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
I am
[will be]
busy this afternoon .
امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
ido not feel my legs
U
نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I have no claim to this house.
U
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll .
U
با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
I'll get there when I get there.
<proverb>
U
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
To regain consciousness. to come to.
U
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
U
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
I dont have an earthly chance.
U
کمترین شانس راروی زمین ندارم
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
You must be joking (kidding).
U
شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
thousand and one
U
هزار ویک
tonne
U
هزار کیلوگرم
spline
U
هزار خار
several thousands
U
چندین هزار
bimillenary
U
دو هزار ساله
kilograms
U
هزار گرم
kilo
U
هزار گرم
kilometre
U
هزار متر
grand
U
هزار دلار
grander
U
هزار دلار
grandest
U
هزار دلار
millennia
U
هزار سال
kilocycle
U
هزار چرخه
millennium
U
هزار سال
millenniums
U
هزار سال
kilometres
U
هزار متر
kilometers
U
هزار متر
chiliad
U
هزار عدد
chiliad
U
هزار ساله
diplopodous
U
دارای هزار پا
millepore
U
هزار سوراخ
milliard
U
هزار میلیون
myriagram
U
ده هزار گرم
kilogram
U
هزار گرم
tonnes
U
هزار کیلوگرم
kilo
U
معادل هزار
thou
U
یک هزار دلار
kilo
U
در معنای یک هزار
kilos
U
در معنای یک هزار
kilos
U
معادل هزار
kilos
U
هزار گرم
myriameter
U
ده هزار متر
polypody
U
هزار پایی
myrialitre
U
ده هزار لیتر
myriapoda
U
هزار پایان
myriametre
U
ده هزار متر
kilogrammes
U
هزار گرم
Kbit
U
معادل هزار بایت
gigacycle
U
هزار میلیارد چرخه
gigabyte
U
یک هزار میلیون بابت
hectares
U
ده هزار متر مربع
kilos
U
هزار بیت داده
kips
U
هزار دستورالعمل درثانیه
hectare
U
ده هزار متر مربع
kilo
U
هزار بیت داده
kilohertz
U
هزار سیکل در یک ثانیه
g
U
در معنای یک هزار میلیون
kilomegacycle
U
هزار میلیون چرخه
kilobaud
U
هزار بیت در ثانیه
metric ton
U
تن متریک یا تن هزار کیلویی
millennial
U
جشن هزار ساله
k
U
نشانه بیان یک هزار
omasum
U
هزار لاخئذقث خق ذثق
millenium
U
دوره هزار ساله
billionths
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
billionth
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
yarrow
U
بومادران هزار برگ
two thousand tonner
U
کشتی دو هزار تنی
I don't socialize much these days.
U
این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
i have no idea of that
U
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
I dont mean to intrude .
U
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
I have all kinds of problems.
U
هزار جور گرفتار ؟ دارم
to die a thousand deaths
U
هزار مرگ و میر مردن
kilo
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilos
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
millenial
U
وابسته به دوره هزار ساله
I am inundated with work.
U
هزار جور کارسرم ریخته
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال قیمت شد
This is only one instance out of many .
U
این یک مورداز هزار تا است
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
U
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
U
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
The losses run into hundreds of thousands.
U
خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
gigahertz
U
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
gigaflop
U
یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
puff paste
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
puff pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
millenarianism
U
اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
flaky pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال بهابران گذاردند
kilovoltage
U
نیروی برق برحسب هزار ولت
millenarian
U
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
phyllo (pastry)
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
U
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
postmillennialist
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
the hall seats one thousand
U
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
postmillenarian
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
Analogical architecture
U
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
premillennial
U
وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
angstrom
U
واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
kiloton weapon
U
جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
Jehovah's Witnesses
U
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
Kbyte
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kb
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
kilo
U
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos
U
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
state lamb
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that
U
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
the early bird catches the worm
<proverb>
U
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
I simply cant concentrate.
U
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
I am running out of money .
U
پول من تمام شد.
[من دیگر پول ندارم.]
it is a thousand pities
U
جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com