Perdic | هر چه از دوست رسد نیکو است . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	Whatever comes from a friend is good . <proverb> U	هر چه از دوست رسد نیکو است .

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U	دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
	seely U	نیکو
	good U	نیکو
	I like to be friends with you. U	من دوست دارم با تو دوست باشم.
	premiums U	پاداش نیکو
	upright U	نیکو کار
	premium U	پاداش نیکو
	gospels U	مژده نیکو
	of a good mould U	نیکو سرشت
	Good morning U	بامدادان نیکو
	rightteous U	نیکو کار
	righteous U	نیکو کار
	good deeds U	افکار نیکو
	Good night U	شامگاهان نیکو
	gospel U	مژده نیکو
	to throw cold water on U	نیکو ندانستن وناچیزشمردن
	well conditioned U	دارای اخلاق نیکو
	well doer U	ادم نیکو کار
	well doing U	نیکو کار درست کردار
	well conditioned U	نیکو خصال دارای صفات حسنه
	Utopias U	دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
	Utopia U	دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
	I am [have] finished with you. U	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
	I am done with you. U	رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
	evangelical U	پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
	evangelic U	پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
	euphemism U	استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
	euphemisms U	استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
	euphemize U	استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
	practice makes perfect <proverb> U	کار نیکو کردن از پر کردن است
	practice makes perfect U	کار نیکو کردن از پر کردن است
	leal U	دوست
	allying U	دوست
	ally U	دوست
	friends U	دوست
	hydrophilic compound U	اب دوست
	chum U	دوست
	chums U	دوست
	philogynist U	زن دوست
	amicable U	دوست
	bozo U	دوست
	dienophile U	دی ان دوست
	hydrophilic U	اب دوست
	heart-to-hearts U	دوست
	unfriended U	بی دوست
	heart-to-heart U	دوست
	friend U	دوست
	formalist U	دوست
	buddy U	دوست
	schoolmate U	دوست
	heart to heart U	دوست
	schoolmates U	دوست
	buddies U	دوست
	philoginous U	زن دوست
	friendless U	بی دوست
	philhellene U	دوست یونان
	oxyphil U	اسید دوست
	philotechnic U	صنعت دوست
	oxyphile U	اسید دوست
	philanthrope U	بشر دوست
	patiot U	میهن دوست
	phiadelphian U	نوع دوست
	philobiblic U	کتاب دوست
	phihellenic U	یونانی دوست
	philhellenic U	دوست یونان
	philotechnic U	صناعت دوست
	ornithophilous U	مرغ دوست
	kissing kind U	باهم دوست
	isophilic U	همجنس دوست
	intimado U	دوست صمیمی
	sweet tooth U	شیرینی دوست
	hydrophilic compound U	ترکیب اب دوست
	hydrophilic U	ترکیب اب دوست
	his friend's murder U	قتل دوست او
	lipophilic U	چربی دوست
	negrophil U	سیاه دوست
	negrophil U	زنگی دوست
	necrophilous U	لاشه دوست
	myrmecophilous U	مورجه دوست
	lithophilous U	سنگ دوست
	liquorish U	نوشابه دوست
	nucleophile U	هسته دوست
	pornerastic U	جنده دوست
	girlfriend U	دوست دختر
	family men U	زن و بچه دوست
	family man U	زن و بچه دوست
	I need my e U	من دوست دارم
	careerist U	حرفه دوست
	zoophilous U	حیوان دوست
	girlfriends U	دوست دختر
	pen pal U	دوست قلمی
	take kindly to <idiom> U	دوست داشتن
	unlovely U	دوست نداشتنی
	pen pals U	دوست مکاتبهای
	pen pals U	دوست قلمی
	pen pal U	دوست مکاتبهای
	zoophilic U	حیوان دوست
	xenophile U	بیگانه دوست
	solomon U	صلح دوست
	saprophytic U	پوده دوست
	careerists U	حرفه دوست
	psychrophilic U	سرما دوست
	to make a friend of U	دوست شدن با
	francophile U	فرانسه دوست
	cater cousin U	دوست صمیمی
	likable U	دوست داشتنی
	social U	جمعیت دوست
	humanitarian U	بشر دوست
	social U	گروه دوست
	likes U	دوست داشتن
	liked U	دوست داشتن
	like U	دوست داشتن
	lovable U	دوست داشتنی
	likeable U	دوست داشتنی
	loyalists U	دولت دوست
	loyalist U	دولت دوست
	cobber U	دوست صمیمی
	bibliophil U	کتاب دوست
	anglophile U	انگلیسی دوست
	amativeness U	دوست داشتن
	acidophile U	اسید دوست
	boyfriends U	دوست پسر
	boyfriend U	دوست پسر
	sporting U	بازی دوست
	gregarious U	گروده دوست
	fraternized U	دوست بودن
	fraternize U	دوست بودن
	fraternising U	دوست بودن
	warlike U	جنگ دوست
	peaceable U	صلح دوست
	acidophile U	ترشی دوست
	friend U	دوست کردن
	friends U	دوست کردن
	fraternizes U	دوست بودن
	fraternizing U	دوست بودن
	dislike U	دوست نداشتن
	affects U	دوست داشتن
	affect U	دوست داشتن
	crony U	دوست صمیمی
	cronies U	دوست صمیمی
	disliking U	دوست نداشتن
	fraternised U	دوست بودن
	dislikes U	دوست نداشتن
	disliked U	دوست نداشتن
	fraternises U	دوست بودن
	hydrophilic U	اب دوست علاقمند به اب
	hand in glove U	دوست یک دل ویکزبان
	hand and glove U	دوست همراز
	hand and glove U	دوست یک دل ویکزبان
	heliophilous U	افتاب دوست
	halophilous U	نمک دوست
	philanthropist U	بشر دوست
	philanthropists U	بشر دوست
	hail fellow U	دوست صمیمی
	germanophil U	المان دوست
	hand in glove U	دوست همراز
	friendly state U	کشور دوست
	hydrophile U	اب دوست علاقمند به اب
	humnanist U	همنوع دوست
	humansit U	انسان دوست
	loveable U	دوست داشتنی
	rats U	دوست بی وفا
	lovelier U	دوست داشتنی
	loveliest U	دوست داشتنی
	lovely U	دوست داشتنی
	hemophile U	خون دوست
	gallophile U	فرانسه دوست
	expressionism U	حالت دوست
	dendrophilous U	درخت دوست
	expressionist U	حالت دوست
	dislikable U	دوست نداشتنی
	culturist U	فرهگ دوست
	dislikeable U	دوست نداشتنی
	electrophile U	الکترون دوست
	patriot U	وطن دوست
	chessist U	شطرنج دوست
	patriotic U	میهن دوست
	francophil U	فرانسه دوست
	patriots U	وطن دوست
	loves U	معشوقه دوست داشتن
	dressy U	متداول لباس دوست
	savoured U	فهمیدن دوست داشتن
	patriots U	وطن دوست ها [مرد]
	savours U	فهمیدن دوست داشتن
	savouring U	فهمیدن دوست داشتن
	savour U	فهمیدن دوست داشتن
	I don't like this.	من این را دوست ندارم.
	This is my friend. U	این دوست من است.
	love U	معشوقه دوست داشتن
	I like to be friends with you. U	من می خوام با تو دوست بشم.
	loved U	معشوقه دوست داشتن
	dressier U	متداول لباس دوست
	dressiest U	متداول لباس دوست
	i remain yours truly U	دوست صمیمی شما
	lyophilic colloid U	کلویید حلال دوست
	to be good pax U	باهم دوست بودن
	xerophylus plant U	گیاه خشک دوست
	to have a sweet tooth U	شیرینی دوست بودن
	A steadfast (constant) friend. U	دوست ثابت وپابر جا
	A steadfast(firm, staunch) friend. U	دوست پر وپا قرص