Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
asopportunity offers
U
هر وقت فرصتی پیدا شود هر وقت دست بدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
if i find an opportunity
U
اگر فرصتی پیداکنم
Should the occasion aris.
U
اگر فرصتی دست دهد
to miss the bus
[to miss the boat (British English) ]
<idiom>
U
فرصتی را از دست دادن
[اصطلاح]
To make ( find , get ) an opportunity .
U
فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
A problem is a chance for you to do your best.
U
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
CD E
U
فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
The world is your oyster!
<proverb>
U
دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
more power to your elbow
U
خدابشما توفیق بدهد
permissively
U
چنانکه اجازه بدهد
whichever is the sooner
U
هر کدام که زودتر رخ بدهد
[قانون]
He was pressed for pressed for ad answer .
U
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
turncoat
U
کسی که تغییر مسلک بدهد
turncoats
U
کسی که تغییر مسلک بدهد
more power to your elbow
U
خدازور بازو بشما بدهد
God bless you!
U
خدا برکتت
[تان]
بدهد!
cedilla
U
نام نشانی که زیرزمیگذارندتاصدای سین بدهد
cedillas
U
نام نشانی که زیرزمیگذارندتاصدای سین بدهد
acetiam
U
برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
reconstituent
U
دارو یا چیز دیگری که نیرووبافت تازه به بدن بدهد
oblique section
U
مقطعی که بوسیله صفحه اریب جسم رابرش بدهد
floater
U
کسی که درچند محل بنحو غیرقانونی رای بدهد
He is trying to prove himself all the time.
U
او
[مرد]
همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
ecosystem
U
بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
to goose
[American E]
the engine
U
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
free-for-all
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
to rev
[British E]
the engine
U
موتور
[ماشین]
را روشن کردن
[که صدا مانند زوزه بدهد]
free-for-alls
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
ecosystems
U
بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
sack
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
to bring somebody into line
U
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
captions
U
کامپیوتر یا وسیله الکترونیکی که به کاربر امکان میدهد به یک ترتیب ویدیویی نام یا عنوان بدهد
caption
U
کامپیوتر یا وسیله الکترونیکی که به کاربر امکان میدهد به یک ترتیب ویدیویی نام یا عنوان بدهد
blue flag
U
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
most favored nation
U
کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
quantum meruit
U
کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
S HTTP
U
سیستمی که خط امنیتی بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده ایجاد تا به کاربران امکان پرداخت قیمت کالاها از طریق اینترنت بدهد
softest
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softer
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
output bound
U
وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
input bound
U
وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را با نرخی سریعتر از ورود داده هاانجام بدهد
Though the wolf may lose his teeth but never loses.
<proverb>
U
گرگ یتى اگر دندانهایش را هم از دست بدهد سرشت خود از دست نخواهد داد .
initialize
U
تنظیم مقادیر یا پارامترها یا خط وط کنترلی به مقادیر اولیه اش تا امکان شروع مجدد برنامه یا فرآیند را بدهد
enhance
U
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhanced
U
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhances
U
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhancing
U
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
in a good light
U
پیدا
prosilient
U
پیدا
indiscernible able
U
نا پیدا
visible
U
پیدا
axiomatical
U
پیدا
apparent
U
پیدا
phenomenally
U
پیدا
phenomenal
U
پیدا
visibility
U
پیدا
a rare bird
U
کم پیدا
gains
U
پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
pin point
U
پیدا کردن
gained
U
پیدا کردن
exposures
U
پیدا شدن
exposure
U
پیدا شدن
open roof
U
بام پیدا
track
U
پیدا کردن
gain
U
پیدا کردن
finder
U
پیدا کننده
tracks
U
پیدا کردن
tracked
U
پیدا کردن
detect
U
پیدا کردن
average
U
پیدا کردن
averaged
U
پیدا کردن
averages
U
پیدا کردن
averaging
U
پیدا کردن
raise its head
U
پیدا شدن
detects
U
پیدا کردن
to pluck up one's heart
U
دل پیدا کردن
to search out
U
پیدا کردن
trover
U
چیز پیدا ده
turn up
<idiom>
U
پیدا شدن
to look up
U
پیدا کردن
to figure up
پیدا کردن
find
U
پیدا کردن
smell out
U
با بو پیدا کردن
to pick up
U
پیدا کردن
scholastic agent
U
شاگرد پیدا کن
finds
U
پیدا کردن
detecting
U
پیدا کردن
spottable
U
پیدا کردنی
detected
U
پیدا کردن
naming services
U
روش انتساب نام یکتا به هر کاربر یا گره یا کامپیوتر در شبکه که به سایر کاربران امکان دستیابی به منبع اشتراکی بدهد در یک شبکه گسترده 9
touting
U
خریدار پیدا کردن
pvogenous
U
از چرک پیدا شده
take to
U
تمایل پیدا کردن
to work out something
U
حل چیزی را پیدا کردن
It showed on his face.
U
از صورتش پیدا بود
To find a way out. To find a remedy.
U
چاره پیدا کردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
declined
U
شیب پیدا کردن
declines
U
شیب پیدا کردن
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
declining
U
شیب پیدا کردن
tout
U
خریدار پیدا کردن
touted
U
خریدار پیدا کردن
trove
U
چیز پیدا شده
show up
<idiom>
U
سر و کله اش پیدا می شود
touts
U
خریدار پیدا کردن
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
prove opplicable
U
مصداق پیدا کردن
get at able
یافتنی پیدا کردنی
to take umbra at
U
رنجش پیدا کردن از
to spring a leaguer
U
رخنه پیدا کردن
primigenial
U
نخست پیدا شده
luff
U
لنگر پیدا کردن
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
to become a necessity
U
لزوم پیدا کردن
new discovered
U
تازه پیدا شده
to think out
U
با فکر پیدا کردن
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
decline
U
شیب پیدا کردن
demonetize
U
تنزل پیدا کردن
equation of payments
U
قاعده پیدا کردن
escrow
U
اجرایی پیدا میکند
to win fame
U
شهرت پیدا کردن
hade
U
تمایل پیدا کردن
he looks malice
U
ازسیمای او پیدا است
i am through with my work
U
ازکارفراغت پیدا کردم
take to
U
تمایل پیدا کردن به
shield
U
حفاظ پیدا کردن
liaises
U
ارتباط پیدا کردن
liaised
U
ارتباط پیدا کردن
liaise
U
ارتباط پیدا کردن
dampen
U
رطوبت پیدا کردن
stammered
U
لکنت پیدا کردن
stammers
U
لکنت پیدا کردن
converging
U
تقارت پیدا کردن
converges
U
تقارت پیدا کردن
converged
U
تقارت پیدا کردن
converge
U
تقارت پیدا کردن
qualify
U
شایستگی پیدا کردن
qualifies
U
شایستگی پیدا کردن
stammer
U
لکنت پیدا کردن
liaising
U
ارتباط پیدا کردن
dampens
U
رطوبت پیدا کردن
shields
U
حفاظ پیدا کردن
dampening
U
رطوبت پیدا کردن
dampened
U
رطوبت پیدا کردن
internetwork
U
تعدادی شبکه متصل بهم با استفاده از bridge و roater که به کاربر یک شبکه امکان دستیابی به هر منبع در شبکه دیگر بدهد
smarts
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
asynchronous
U
کامپیوتری که به شبکهای وصل است تا شماره گیری مودم ها را کنترل کند و به کاربران در فاصله دور اجازه استفاده از اتصال مودم و دستیابی به شبکه بدهد
smarting
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
neptunian
U
ازاب پیدا شده نپتونی
waver
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
deeping of capital
U
عمق پیدا کردن سرمایه
wavered
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
shock
U
هول وهراس پیدا کردن
self born
U
پیدا شده در نفس انسان
shocked
U
هول وهراس پیدا کردن
if he has found it
U
اگر ان را پیدا کرده باشد
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
pot luck
U
هرچه دردیگ پیدا شود
wavering
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
genealogize
U
شجره کسی را پیدا کردن
wavers
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
radar trapping
U
اختلال پیدا کردن رادار
find and replace
U
پیدا کردن و جایگزین نمودن
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
object symptoms
U
نشانههای پیدا یا بیرون نما
shocks
U
هول وهراس پیدا کردن
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
respires
U
امید تازه پیدا کردن
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
cabbage
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
pay dirt
<idiom>
U
زیر خاکی پیدا کردن
Help me find my keys.
U
کمک کن کلیدهایم را پیدا کنم
respire
U
امید تازه پیدا کردن
The mountain peak is not in sight.
U
قله کوه پیدا نیست
cabbages
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
hit on/upon
<idiom>
U
پیدا کردن چیزی که میخواهی
respired
U
امید تازه پیدا کردن
to pick up
U
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
Fetch a doctor at once.
U
زود یک دکتر پیدا کن بیاور
to make the pot boi;
U
معاش خود را پیدا کردن
to nerve oneself
U
قوت قلب پیدا کردن
to come to an understanding
U
پیدا کردن سازش پیداکردن
to pick out
U
باگوش پیدا کردن دریافتن
It I get the time . If I could spare sometime. If I round to it.
U
اگر رسیدم( فرصت پیدا شد )
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
I couldnt find the way back.
U
نتوانستم راه بر گشت را پیدا کنم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com