Total search result: 201 (13 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
no matter how he has done it U |
هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
testate U |
متوفایی که وصیت کرده باشد |
 |
 |
if he has found it U |
اگر ان را پیدا کرده باشد |
 |
 |
inadvisably U |
بدون اینکه صلاح باشد |
 |
 |
Supposing that is the case . U |
بفرض اینکه اینطور باشد |
 |
 |
he can scarcely have done that U |
مشکل این کار را کرده باشد |
 |
 |
off the point U |
بدون اینکه وابستگی داشته باشد |
 |
 |
irrelevantly U |
بدون اینکه وابستگی داشته باشد |
 |
 |
incomparably U |
بدون اینکه نظر داشته باشد |
 |
 |
loaded dice U |
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد |
 |
 |
advanced pawn U |
پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد |
 |
 |
croppy U |
کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد |
 |
 |
springer U |
قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد |
 |
 |
votaress U |
زنی که خود را وقف خدمت یاامری کرده باشد |
 |
 |
profound gangrene U |
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد |
 |
 |
except as otherwise provided U |
مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد |
 |
 |
course line shot U |
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد |
 |
 |
round robin (meeting or discussion) <idiom> U |
جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد |
 |
 |
white elephants U |
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد |
 |
 |
white elephant U |
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد |
 |
 |
interior label U |
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد |
 |
 |
Funstionalism U |
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.] |
 |
 |
best gold U |
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد |
 |
 |
enclaves U |
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد |
 |
 |
aces U |
رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد |
 |
 |
enclave U |
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد |
 |
 |
parpen U |
سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد |
 |
 |
analysis U |
بررسی یک فرآیند یا سیستم برای اینکه آیا میتواند کاراتر باشد |
 |
 |
The victim had done nothing to incite the attackers. U |
شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین [مجرمین] را تحریک کرده باشد. |
 |
 |
atole U |
جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد |
 |
 |
ace |
رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد |
 |
 |
fallacy of composition U |
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است |
 |
 |
assistance U |
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد |
 |
 |
functionalism U |
عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه |
 |
 |
standalone U |
ترمینال کامپیوتر با پردازنده و حافظه که مستقیماگ به مودم وصل میشود و بدون اینکه عنصر شبکه یا انشعابی از آن باشد |
 |
 |
precatory words U |
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد |
 |
 |
oldster U |
ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد |
 |
 |
holdees U |
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد |
 |
 |
MMI U |
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای اینکه کاربر راحت تر با ماشین ارتباط داشته باشد |
 |
 |
locals U |
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد |
 |
 |
retrieval U |
سیستم بازیابی اطلاعات که به کاربرامکان بررسی متن را میدهد به جای اینکه فقط رجوعی به متن داشته باشد |
 |
 |
local U |
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد |
 |
 |
defaulted U |
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد |
 |
 |
default U |
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد |
 |
 |
defaulting U |
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد |
 |
 |
defaults U |
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد |
 |
 |
unmoderated list U |
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند |
 |
 |
bilinear filtering U |
مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد |
 |
 |
systems analysis U |
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن |
 |
 |
read U |
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
 |
 |
reads U |
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
 |
 |
scarf joint U |
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند |
 |
 |
burger U |
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود |
 |
 |
burgers U |
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود |
 |
 |
swiss steak U |
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده |
 |
 |
theory of epigensis U |
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه |
 |
 |
totalitarianism U |
سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد |
 |
 |
I have a tooth abscess. U |
دندانم ماده کرده ( چرک کرده ) |
 |
 |
bolshevism U |
مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد. |
 |
 |
asynchronous U |
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد |
 |
 |
accelerationists U |
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند |
 |
 |
provided he goes at once U |
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود |
 |
 |
a closed mouth catches no flies <proverb> U |
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد |
 |
 |
moored mine U |
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد |
 |
 |
hot U |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
 |
 |
hotter U |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
 |
 |
hottest U |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
 |
 |
escutcheon U |
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار |
 |
 |
hotbeds U |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
 |
 |
hotbed U |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
 |
 |
imperfect competition U |
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد |
 |
 |
open back U |
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.] |
 |
 |
lapheld U |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
 |
 |
laptop U |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
 |
 |
wellŠsuppose it is so U |
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد |
 |
 |
Zel-i Sultan vase U |
طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.] |
 |
 |
karachoph design U |
لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.] |
 |
 |
charge U |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
 |
 |
charges U |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
 |
 |
rool crush U |
اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.] |
 |
 |
cobb doglas production function U |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
 |
 |
i am 0 rials out of pocket U |
کرده ام |
 |
 |
bloat U |
پف کرده |
 |
 |
unconsciously U |
غش کرده |
 |
 |
beastby U |
کرده |
 |
 |
turgid <adj.> U |
پف کرده |
 |
 |
puffy <adj.> U |
پف کرده |
 |
 |
puffed out <adj.> U |
پف کرده |
 |
 |
puffed <adj.> U |
پف کرده |
 |
 |
infusions U |
دم کرده |
 |
 |
puff pastry U |
پف کرده |
 |
 |
infusion U |
دم کرده |
 |
 |
bouffant U |
پف کرده |
 |
 |
tumid <adj.> U |
پف کرده |
 |
 |
souffle U |
پف کرده |
 |
 |
off the trail U |
پی گم کرده |
 |
 |
unconscious U |
غش کرده |
 |
 |
gelid U |
یخ کرده |
 |
 |
souffles U |
پف کرده |
 |
 |
soufflTs U |
پف کرده |
 |
 |
shaggy ugs U |
فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.] |
 |
 |
so as to U |
تا [اینکه ] |
 |
 |
howbeit U |
با اینکه |
 |
 |
in order to ... U |
تا [اینکه ] |
 |
 |
save that U |
جز اینکه |
 |
 |
in spite of the face that U |
اینکه |
 |
 |
up to/till/until <idiom> U |
تا اینکه |
 |
 |
the fact that U |
اینکه |
 |
 |
or U |
یا اینکه |
 |
 |
unless U |
جز اینکه |
 |
 |
in order that U |
تا اینکه |
 |
 |
denials U |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
 |
 |
denial U |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
 |
 |
he is worn with travel U |
سفراوراخسته کرده |
 |
 |
carpeted U |
فرش کرده |
 |
 |
in flower U |
شکوفه کرده |
 |
 |
educated U |
تحصیل کرده |
 |
 |
pulled U |
خشک کرده |
 |
 |
let it be done U |
کرده شود |
 |
 |
beheld U |
مشاهده کرده |
 |
 |
strained U |
صاف کرده |
 |
 |
grown U |
رشد کرده |
 |
 |
risen U |
طلوع کرده |
 |
 |
iced ppa U |
خنک کرده |
 |
 |
sawn U |
اره کرده |
 |
 |
mistaken U |
اشتباه کرده |
 |
 |
sweated U |
عرق کرده |
 |
 |
rooted U |
ریشه کرده |
 |
 |
clarified U |
صاف کرده |
 |
 |
baggily U |
بطورباد کرده |
 |
 |
bendon U |
نیت کرده |
 |
 |
it is very easily done U |
کرده میشود |
 |
 |
puffy <adj.> U |
باد کرده |
 |
 |
knotted U |
ازدحام کرده |
 |
 |
enrooted U |
ریشه کرده |
 |
 |
smoothfaced U |
صاف کرده |
 |
 |
self taught U |
تحصیل کرده |
 |
 |
farci U |
دلمه کرده |
 |
 |
farcie U |
دلمه کرده |
 |
 |
farthingale U |
دامن پف کرده |
 |
 |
fecit U |
درست کرده |
 |
 |
overage U |
کم رشد کرده |
 |
 |
off the track U |
ازخط پی گم کرده |
 |
 |
nodular U |
ورم کرده |
 |
 |
fucate U |
رنگ کرده |
 |
 |
fubsy U |
قوز کرده |
 |
 |
grown-up U |
رشد کرده |
 |
 |
grown-ups U |
رشد کرده |
 |
 |
they have done their work U |
را کرده اند |
 |
 |
distent U |
ورم کرده |
 |
 |
deep rooted U |
ریشه کرده |
 |
 |
inveterate U |
ریشه کرده |
 |
 |
billowy U |
باد کرده |
 |
 |
blubbery U |
ورم کرده |
 |
 |
ghi U |
کره اب کرده |
 |
 |
fretty U |
اماس کرده |
 |
 |
wedded U |
ازدواج کرده |
 |
 |
tinned U |
قوطی کرده |
 |
 |
restrained U |
لگام کرده |
 |
 |
testate U |
وصیت کرده |
 |
 |
airless U |
گرفته یا دم کرده |
 |
 |
ghee U |
کره اب کرده |
 |
 |
intumescent U |
باد کرده |
 |
 |
warm infusion U |
چیز دم کرده |
 |
 |
intumescent U |
اماس کرده |
 |
 |
ventricular U |
باد کرده |
 |
 |
inwrought U |
از تو کار کرده |
 |
 |
tumid U |
اماس کرده |
 |
 |
decorated U |
زینت کرده |
 |
 |
hidden U |
پنهان کرده |
 |
 |
painted U |
رنگ کرده |
 |
 |
I have a flat [tire] . U |
من پنچر کرده ام. |
 |
 |
indrawn U |
جذب کرده |
 |
 |
refined U |
تمیز کرده |
 |
 |
tumid <adj.> U |
آماس کرده |
 |
 |
picked U |
پاک کرده |
 |
 |
turgid <adj.> U |
آماس کرده |
 |
 |
worked [been successful] <past-p.> U |
کار کرده |
 |
 |
puffed <adj.> U |
ورم کرده |
 |
 |
whey U |
شیرچرخ کرده |
 |
 |
tumescent U |
ورم کرده |
 |
 |
full grown U |
رشدکامل کرده |
 |
 |
protuberant U |
باد کرده |
 |
 |
full-grown U |
رشدکامل کرده |
 |
 |
puffy <adj.> U |
آماس کرده |
 |
 |
puffed out <adj.> U |
آماس کرده |
 |
 |
puffed <adj.> U |
باد کرده |
 |
 |
turgid <adj.> U |
ورم کرده |
 |
 |
puffed out <adj.> U |
باد کرده |
 |
 |
tumid <adj.> U |
ورم کرده |
 |
 |
fried U |
سرخ کرده |
 |
 |
tumid <adj.> U |
باد کرده |
 |
 |
puffy <adj.> U |
ورم کرده |
 |
 |
puffed out <adj.> U |
ورم کرده |
 |
 |
turgid <adj.> U |
باد کرده |
 |
 |
unruffled U |
ارام کرده |
 |
 |
puffed <adj.> U |
آماس کرده |
 |
 |
deep-rooted U |
ریشه کرده |
 |
 |
begotten U |
تولید کرده |
 |
 |
purified U |
پاک کرده |
 |
 |
fled U |
فرار کرده |
 |