English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
basophobia U هراس ازراه رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sand crack U ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
funk U هراس
feeze U هراس
alarms U هراس
phobias U هراس
alarm U هراس
alarmed U هراس
alarmingly U هراس
undeterred <adj.> U بی هراس
phobia U هراس
Don't panic! U هراس نکن!
apprehension U هراس دستگیری
dreaded <adj.> U پر از احساس هراس
shock U هراس ناگهانی
shocked U هراس ناگهانی
shocks U هراس ناگهانی
scares U هراس کردن
basophobia U هراس از ایستادن
scaring U هراس کردن
apprehensions U هراس دستگیری
scared U هراس کردن
fright U هراس وحشت
scare U هراس کردن
frights U هراس وحشت
phobic reactions U واکنشهای هراس
alarmism U هراس افرینی
alarum U اشوب هراس
fear U هراس ترسیدن
feared U هراس ترسیدن
fearing U هراس ترسیدن
fears U هراس ترسیدن
cuse of a U مایه هراس
pervertible U ازراه در رو
claustrophobia U هراس از مکانهای بسته
erythrophobia U هراس از سرخ شدن
xenoglossophobia U هراس از زبانهای بیگانه
agoraphobia U هراس از مکانهای باز
by indirection U ازراه تقلب
controversially U ازراه مباحثه
conjugally U ازراه زناشویی
by sea U ازراه دریا
gymnastically U ازراه ورزش
catechist U ازراه پرسش
posteriori U ازراه استقرار
encouragingly U ازراه تشویق
interposingly U ازراه مداخله
interrogatively U ازراه پرسش
inquiringly U ازراه استفسار
inquiringly U ازراه بازجویی
diagnostically U ازراه تشخیص
demonstratively U ازراه اثبات
intuitively U ازراه انتقال
introspectively U ازراه خودنگری
intuitively U ازراه کشف
intuitively U ازراه برهانی
algebraically U ازراه جبر
heretically U ازراه رفض
offensively U ازراه تهاجم
paraphrastically U ازراه تفسیر
inferentially U ازراه استنباط
exegetically U ازراه تفسیر
foully U ازراه خیانت
by ear U ازراه گوش
by courtesy U ازراه التفات
panicked U هراس وحشت زده کردن
panic U هراس وحشت زده کردن
aichmophobia U هراس از اشیای نوک تیز
amaxophobia U هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه
panicking U هراس وحشت زده کردن
philosophically U ازراه حکمت دوستی
to break a way U موانع را ازراه خودبرداشتن
catechization U ازراه سئوال وجواب
inferentially U ازراه نتیجه گیری
foully U ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
glozingly U ازراه عیب پوشی
hieroglyphically U ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
ingratiatingly U ازراه خود شیرینی
professionally U ازراه پیشه یاکسب
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
long distance U ازراه دور تلفن کردن
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
endermic U ازراه پوستی از ورا پوست
debaueh U ازراه درکردن گمراه کردن
polemically U ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
withdrawals U تخلیه مواضع ازراه هوا
air movements U حرکت دادن ازراه هوا
concretionary U تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
withdrawal U تخلیه مواضع ازراه هوا
apprehensiveness U هراس وسوسه- زود فهمی سرعت انتقال
refutation U اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
intriguingly U با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
demonstratively U با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
gamogenesis U زاد و ولد ازراه جفت گیری
parasyntheton U واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
impo U کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
bob U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobs U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
to keep somebody in suspense <idiom> U کسی را در حالت هراس گذاشتن [چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
optophone U الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
structuralism U بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
betake U رفتن
to fall away U رفتن
make off U در رفتن
admit U رفتن
to make ones getaway U در رفتن
regress U پس رفتن
admitting U رفتن
admits U رفتن
to pair off U رفتن
to fall short U کم رفتن
to fall away U پس رفتن
mog U رفتن
to whisk away or off U رفتن
swiped U کش رفتن
nim U کش رفتن
swipe U کش رفتن
to d.deep in to U فر رفتن در
to take to ones heels U در رفتن
go off U در رفتن
to do a guy U در رفتن
to do out of U کش رفتن
to peter out U پس رفتن
to sleep fast U رفتن
to skirt along the coast U رفتن
bleneh U پس رفتن
fribble U ور رفتن
break loose U در رفتن
to run off U در رفتن
to go bang U در رفتن
sinks U ته رفتن
to go backward U پس رفتن
to go back ward U پس رفتن
to flow over U سر رفتن
snitched U کش رفتن
snitch U کش رفتن
to get over U رفتن از
to get one's monkey up U از جا در رفتن
pilfers U کش رفتن
To go U رفتن
fall into a rage U از جا در رفتن
to get away U رفتن
pilfering U کش رفتن
pilfered U کش رفتن
to foot it U رفتن
pilfer U کش رفتن
snitching U کش رفتن
recede U پس رفتن
sink U ته رفتن
regressed U پس رفتن
regresses U پس رفتن
regressing U پس رفتن
to hang back U پس رفتن
jauk U ور رفتن
meddle U ور رفتن
to go to the bottom U ته رفتن
meddled U ور رفتن
to go to mess U رفتن
meddles U ور رفتن
twiddle U ور رفتن
twiddled U ور رفتن
twiddles U ور رفتن
twiddling U ور رفتن
receding U پس رفتن
recedes U پس رفتن
receded U پس رفتن
to fly off U در رفتن
retracts U تو رفتن
crawled U رفتن
filching U کش رفتن
filches U کش رفتن
shrink U اب رفتن
filched U کش رفتن
niggles U ور رفتن
niggled U ور رفتن
niggle U ور رفتن
shrinking U اب رفتن
shrinks U اب رفتن
filch U کش رفتن
glom on to U کش رفتن
crawls U رفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com