English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
primary interest U هدف توجه اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
calling U سیگنالی برای جلب توجه مردم از ترمینال یا یک وسیله به کامپوتر اصلی
Other Matches
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP U پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document U اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
remarked U توجه
regarded U توجه
re- U با توجه به
remarks U توجه
adverence U توجه
advertency U توجه
advertence U توجه
regard U توجه
remark U توجه
attendance U توجه
heed U توجه
heeded U توجه
unresponsive U بی توجه
heeding U توجه
heeds U توجه
notes U توجه
noting U توجه
listlessly U بی توجه
listless U بی توجه
oblivious U بی توجه
attention U توجه
cared U توجه
mindfulness U توجه
mindfully U با توجه
keep U توجه
keeps U توجه
attentions U توجه
attendances U توجه
inattentive U بی توجه
note U توجه
attentiveness U توجه
heedfulness U توجه
heedfully U با توجه
turn to U توجه
NB U توجه!
remarking U توجه
unconsidered U بی توجه
attention to orders U توجه
re U با توجه به
assiduity U توجه
cares U توجه
tendance U توجه
care U توجه
regards U توجه
standbys U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
strikingly U قابل توجه
self care U توجه از خود
attends U توجه کردن
unscrupulous U بی توجه به نیک و بد
noticeable U قابل توجه
striking U قابل توجه
tendency U توجه استعداد
tendencies U توجه استعداد
wistfulness U توجه دقت
noteworthy U قابل توجه
to be d. to U توجه نکردن به
notable U جالب توجه
notables U جالب توجه
notwithstanding U بدون توجه
wistfully U با دقت و توجه
cautions U اخطار توجه
cautions U توجه کنید
cautioning U اخطار توجه
cautioning U توجه کنید
to watch over U توجه کردن
to llok U توجه کردن
cautioned U اخطار توجه
to drive at U توجه داشتن به
cautioned U توجه کنید
to take keep U توجه کردن
caution U اخطار توجه
caution U توجه کنید
interesting U جالب توجه
engaging U جالب توجه
inattention U عدم توجه
interests U توجه نظر
mark U توجه کردن
nota bene U قابل توجه
nota bene U توجه شود
observingly U از روی توجه
regards U رعایت توجه
riding high <idiom> U جالب توجه
regard U رعایت توجه
get with it <idiom> U توجه کردن
pay attention <idiom> U توجه کردن
regarded U رعایت توجه
auspices U حسن توجه
perpend U توجه کردن
pay respect to U توجه داشتن به
oyez U توجه کنید
marks U توجه کردن
Your attention please. U توجه فرمایید !توجه فرمایید !
attend U توجه کردن
interest U توجه نظر
attending U توجه کردن
tentless U بی توجه بی دقت
take care of U توجه کردن از
see after U توجه داشتن به
safe keeping U حفافت توجه
substantial U قابل توجه
remarkable U قابل توجه
remarkable U جالب توجه
Take care of the infant. U از نوزاد توجه کن
considerable U قابل توجه
inattention U فقدان توجه
on this <adv.> U با توجه به این
noticing U توجه اطلاع
for this purpose <adv.> U با توجه به این
consideration U توجه مراعات
consideration U توجه تامل
considerations U توجه مراعات
considerations U توجه تامل
look after U توجه داشتن به
concerning this <adv.> U با توجه به این
hereto <adv.> U با توجه به این
notices U توجه اطلاع
noticed U توجه اطلاع
hereunto <adv.> U با توجه به این
polarity U توجه به قطب
polarities U توجه به قطب
warnings U توجه به خط ر ممکن
warning U توجه به خط ر ممکن
welfare U توجه کردن
notice U توجه اطلاع
yummy U جالب توجه
as to that <adv.> U با توجه به این
liberal U جالب توجه
attention span U فراخنای توجه
span of attention U فراخنای توجه
attention to orders U توجه کنید
auspice U حسن توجه
detraction U کاهش توجه
figure on U توجه کردن
devil may care U بی توجه به مقام
eye catcher U چیزجالب توجه
attention seeking U توجه طلب
focal point U کانون توجه
attention getting U توجه طلب
liberals U جالب توجه
introversion U توجه بدرون
intentness U سرگرمی توجه
field of attention U میدان توجه
hypoprosexia U فقدان توجه
hypoprosessis U فقدان توجه
attention deficit U کاستی توجه
favoured U طرف توجه
favours U توجه مرحمت
favoring U توجه مرحمت
favored U توجه مرحمت
tents U توجه کردن
favor U توجه مرحمت
at nurse U در توجه دایه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com