Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
foible
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
foibles
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fortes
U
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
forte
U
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
covered
U
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
doubled up
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
one half of
U
نیمی از
half
U
نیمی
half of my time
U
نیمی ازوقت من
one is half of two
U
یکی نیمی است از دو
solgel
U
نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
ichthyocentaur
U
جانورافسانهای که نیمی ادم ونیمی ماهی
mutton chop
U
دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند
theriaanthropism
U
پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند
half
U
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
reversals
U
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
half
U
دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
haploid
U
دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
therianthropic
U
وابست به موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانور بودند
No less than half the students failed the test.
U
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
reversal
U
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
en
U
واحد اندازه گیری که معادل نیمی از یک ein است
pandean
U
نام رب النوع چراگاه هاوجنگلها که نیمی ادم ونیمی بزبود
to halve two timbers
U
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
minotaur
U
جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن
pyxidium
U
کپسول گیاهی که نیمی از ان در اثر شکفتن بازواز نیم پایینش جدا میگردد مجری
half
U
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
bolo
U
شمشیر
swordsman
U
شمشیر زن
spurtle
U
شمشیر
spit
U
شمشیر
spits
U
شمشیر
blade
U
شمشیر
bilboa
U
شمشیر
bilbo
U
شمشیر
sword
U
شمشیر
swords
U
شمشیر
scabbards
U
غلاف شمشیر
foilsman
U
شمشیر باز
sword cut
U
زخم شمشیر
fencer
U
شمشیر باز
swordlike
U
شمشیر مانند
at the point of the sword
U
بدم شمشیر
sword knot
U
شرابه شمشیر
sword fish
U
شمشیر ماهی
sword dance
U
رقص شمشیر
sabre cut
U
زخم شمشیر
sword cutter
U
شمشیر ساز
swordplay
U
فن شمشیر بازی
rapiers
U
شمشیر دودم
baldric
U
بند شمشیر
claymore
U
شمشیر دودمه
daito
U
شمشیر بزرگ
gladiate
U
شمشیر مانند
rapier
U
شمشیر دودم
pommel
U
قبه شمشیر
swordfish
U
شمشیر ماهی.
foibles
U
تیغه شمشیر
foible
U
تیغه شمشیر
steel
U
شمشیر پولادی
hilts
U
دسته شمشیر
hilt
U
دسته شمشیر
steels
U
شمشیر پولادی
steeling
U
شمشیر پولادی
steeled
U
شمشیر پولادی
swordfishes
U
شمشیر ماهی.
pommels
U
قبه شمشیر
handle
U
قبضه شمشیر
to carry sword
U
شمشیر جستن
handles
U
قبضه شمشیر
tucker
U
شمشیر ساز
fences
U
شمشیر بازی
With a stork of the sword.
U
با ضرب شمشیر
scabbard
U
غلاف شمشیر
fence
U
شمشیر بازی
blade
U
تیغه شمشیر
swordsmanship
U
شمشیر بازی
swordsman
U
شمشیر باز
scimitar
U
شمشیر هلالی شکل
sword play
U
مهارت در بکارگیری شمشیر
in line
U
شمشیر در وضع حمله
stoccado
U
پرتاب با ضربه شمشیر
stoccata
U
پرتاب با ضربه شمشیر
point d'arret
U
نوک چنگالی شمشیر
toledo
U
شمشیر ابدارمصنوع تولدو
falchion
U
شمشیر کوتاه و پهن
fences
U
شمشیر بازی کردن
curtal ax
U
شمشیر کوتاه وسنگین
curtle ax
U
شمشیر کوتاه وسنگین
academic assault
شمشیر بازی نمایشی
fence
U
شمشیر بازی کردن
action on the blade
U
تماس با شمشیر حریف
backsword
U
شمشیر یک لبهء برنده
weak
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
sabre cut
U
زخم شوشکه ضربه شمشیر
weaknesses
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weaker
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weakest
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
engagement
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
partisan
U
شمشیر پهن ودسته بلند
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
The pen is mightier than the sword.
<proverb>
U
قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
partizan
U
شمشیر پهن ودسته بلند
foin
U
فرو بردن شمشیر یا نیزه
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double touch
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
electric foil
U
شمشیر فویل با نوک برقدار
counter parry
U
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
circular parry
U
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
engagements
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
partisans
U
شمشیر پهن ودسته بلند
guards
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
manipulators
U
گرفتن شمشیر با شست وانگشت ابهام
handles
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
To behead ( decapitate ) someone .
U
کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
handle
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
guarding
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
line of engagement
U
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
compound parry
U
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
change of engagement
U
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
bind
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
croise
U
عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
binds
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
saber
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
acinaces
U
شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
director
U
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
sabers
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabre
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabres
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
guard
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
directors
U
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
scimitar
U
شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
touches
U
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
touch
U
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
barong
U
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
tuck
U
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
ceding parry
U
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
pommel
U
قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
pommels
U
قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
tucks
U
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking
U
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
opposition
U
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
dubs
U
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
counter disengagement
U
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
dubbed
U
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dub
U
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
curtana
U
شمشیر رحمت :شمشیربی نوکی که درتاج گذاری پادشاهان انگلیس پیشاپ
foiled
U
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling
U
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foils
U
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foil
U
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
glided
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com