Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 33 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
half of my time
U
نیمی ازوقت من
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
precociously
U
پیش ازوقت
longed
U
دیر گذشته ازوقت
longs
U
دیر گذشته ازوقت
longest
U
دیر گذشته ازوقت
longer
U
دیر گذشته ازوقت
long-
U
دیر گذشته ازوقت
long
U
دیر گذشته ازوقت
half timer
U
شاگردیکه درنیمی ازوقت خوددرس میخواندودرنیمه دیگرکارمیکند
one half of
U
نیمی از
half
U
نیمی
one is half of two
U
یکی نیمی است از دو
solgel
U
نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
foibles
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
foible
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
fortes
U
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
ichthyocentaur
U
جانورافسانهای که نیمی ادم ونیمی ماهی
forte
U
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
mutton chop
U
دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند
half
U
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
theriaanthropism
U
پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند
No less than half the students failed the test.
U
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
half
U
دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
therianthropic
U
وابست به موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانور بودند
reversal
U
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
haploid
U
دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
en
U
واحد اندازه گیری که معادل نیمی از یک ein است
reversals
U
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
to halve two timbers
U
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
minotaur
U
جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن
pandean
U
نام رب النوع چراگاه هاوجنگلها که نیمی ادم ونیمی بزبود
pyxidium
U
کپسول گیاهی که نیمی از ان در اثر شکفتن بازواز نیم پایینش جدا میگردد مجری
half
U
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com