English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
semi U نیمه تاحدی
semis U نیمه تاحدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
pretty U تاحدی
in a sense U تاحدی
partly U تاحدی
kind of U تاحدی
prettier U تاحدی
prettify U تاحدی
prettiest U تاحدی
to some extent U تاحدی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cretain U تاحدی اطمینان
squarish U تاحدی چهارگوش
somewhat U مقدار نامعلومی تاحدی
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
part way U نیمه
moiety U نیمه
semis U نیمه
half deck U نیمه پل
mid- U نیمه
semi U نیمه
mid U نیمه
in noon of night U در نیمه شب
midnight U نیمه شب
stiffish U نیمه شق
division line U خط نیمه
semicinductor U نیمه هادی
half tracked U نیمه شنی
semilustrous U نیمه درخشنده
half way U نیمه راه
semi trailer U نیمه یدک
semi conductor U نیمه هادی
halvers U نیمه مشترک
semilogarithmic U نیمه لگاریتمی
semilog U نیمه لگاریتمی
semiliquid U نیمه مایع
semi skilled U نیمه ماهر
semi official U نیمه رسمی
second half U نیمه دوم
semi independent U نیمه مستقل
quasi convex U نیمه محدب
quasi concave U نیمه مقعر
quasi commercial U نیمه بازرگانی
semi literate U نیمه نویسا
partially hearing U نیمه شنوا
semiactive U نیمه فعال
semimobile U نیمه متحرک
semiprivate U نیمه خصوصی
semipermeable U نیمه تراوا
semicinductor U نیمه رسانا
semiautomatic U نیمه خودکار
foreconscious U نیمه هشیاری
semicivilized U نیمه متمدن
semipermanent U نیمه جاودان
semiparasitic U نیمه انگلی
semiopaque U نیمه کدر
semiarid U نیمه خشک
semiopaque U نیمه شفاف
half faced U نیمه کاره
semiarboreal U نیمه درختی
semiaquatic U نیمه ابزی
half loaded U سلاح نیمه پر
half mast high U نیمه افراشته
quasi public U نیمه عمومی
semilate U نیمه دیررس
megrim U درد نیمه سر
semiconscious U نیمه هوشیار
semifinal U نیمه نهایی
midwatch U پاس نیمه شب
partial fixing U نیمه گیرداری
semierect U نیمه قائم
semiconscious U نیمه اگاه
semiconscious U نیمه بیهوش
semicrystalline U نیمه متبلور
semicrystalline U نیمه بلورین
semierect U نیمه ایستاده
middle watch U نگهبانی نیمه شب
semidomesticated U نیمه اهلی
semidetached U نیمه مجزا
semidivine U نیمه الهی
nocturn U عبادت نیمه شب
partially sighted U نیمه بینا
semifixed U نیمه ثابت
semifluid U نیمه ابکی
quasi public U نیمه دولتی
semihard U نیمه محکم
quasi private U نیمه خصوصی
semi mechanization U نیمه مکانیزه
midyear U نیمه سال
preconscious U نیمه هشیار
semicolonial U نیمه ازاد
semidome U نیمه گنبد
semicolonial U نیمه مستعمره
semihard U نیمه سخت
semigloss U نیمه شفاف
semicolonialism U نیمه مستعمراتی
semigloss U نیمه درخشان
left heart U نیمه چپ قلب
semiofficial U نیمه رسمی
semiformal U نیمه رسمی
semidivine U نیمه خدا
subsaline U نیمه شور
semi-conscious U نیمه هشیار
inchoate U نیمه تمام
semi-conscious U نیمه بیهوش
partial U نیمه کامل
semi-conscious U در حال نیمه غش
semi-final U نیمه نهایی
semi-precious U نیمه بهادار
semi-precious U نیمه گرانبها
half U نیمه نخست
midsummer U نیمه تابستان
half-mast U نیمه افراشتن
half-mast U نیمه افراشتگی
parboils U نیمه پختن
parboiling U نیمه پختن
parboiled U نیمه پختن
parboil U نیمه پختن
half-timbered U نیمه چوبی
sub-tropical U نیمه حاره
underemployed U نیمه کار
subconsciously U نیمه اگاه
aileron U نیمه لچکی
dwarf wall U دیوار نیمه
half-bat U آجر نیمه
part-time U نیمه وقت
part time U نیمه وقت
half-time U نیمه نخست
first half U نیمه نخست
translucent U نیمه شفاف
draft U نیمه نهایی
drafted U نیمه نهایی
subconsciously U نیمه هشیار
subconscious U نیمه اگاه
subconscious U نیمه هشیار
aileron U نیمه سنتوری
drafts U نیمه نهایی
half-column U نیمه ستون
subovate U نیمه بیضی
semipro U نیمه حرفهای
semiterrestrial U نیمه خاکی
semitranslucent U نیمه کدر
backcourt U نیمه دفاعی
semipublic U نیمه همگانی
semitranslucent U نیمه شفاف
semi finals U نیمه نهایی
semitransparent U نیمه شفاف
semitropic U نیمه گرمسیری
semisynthetic U نیمه ترکیبی
before mid night U قبل از نیمه شب
demigod U نیمه خدا
semireligious U نیمه مذهبی
half time U نیمه بازی
brow ague U درد نیمه سر
semirigid U نیمه سخت
semiskilled U نیمه ماهر
semisolid U نیمه جامد
semisynthetic U نیمه مصنوعی
halfway U نیمه راه
semi-finals U نیمه نهایی
solid state U نیمه هادی
midway U نیمه راه
subfossil U نیمه سنگواره
subliminally U نیمه خوداگاه
subliminal U نیمه خوداگاه
shaly clay U رس نیمه بلوری
subacute U نیمه حاد
semivitrified U نیمه شیشهای
subadult U نیمه بالغ
subarid U نیمه خشک
beauty sleep U خواب پیش از نیمه شب
semi finished goods U کالاهای نیمه ساخته
semi interquartile range U دامنه نیمه چارکی
subsaturated U نیمه اشباع شده
demi-metope U [نیمه چهارگوش افریز]
semi durable goods U کالاهای نیمه بادوام
semifixed U مهمات نیمه ثابت
fair-weather friend U رفیق نیمه راهه
half-timbering U ساختمان نیمه چوبی
semirandom access U دستیابی نیمه تصادفی
semipervious materials U مصالح نیمه تراوا
semipermeable materials U مصالح نیمه تراوا
the small hours U ساعات بعد از نیمه شب
subception U ادراک نیمه هشیار
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com