English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gravitation U نیروی گرایشی زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
Other Matches
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
approach approach conflict U تعارض گرایشی- گرایشی
positive movement reflex U بازتاب حرکت گرایشی
approach avoidance conflict U تعارض گرایشی- اجتنابی
geostrophic U وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
free air anomaly U اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
jet propulsion U نیروی جت
jets U نیروی جت
jetted U نیروی جت
jetting U نیروی جت
total force U نیروی کل
jet U نیروی جت
propulsion U نیروی محرکه
psychic energy U نیروی روانی
coulombic force U نیروی کولنی
rotor force U نیروی روتور
psychic force U نیروی روحی
manpower U نیروی کار
propellants U نیروی محرکه
kinetic energy U نیروی فعال
electromotive force U نیروی برقرانی
coulomb force U نیروی کولنی
screening force U نیروی پوششی
electric force U نیروی الکتریکی
propellant U نیروی محرکه
propellent U نیروی محرکه
electromotive force U نیروی الکتروموتوری
power of production U نیروی تولید
police force U نیروی انتظامی
police force U نیروی پلیس
police forces U نیروی انتظامی
manpower U نیروی انسانی
propelling force U نیروی پیشران
elastic force U نیروی ارتجاع
pulling power U نیروی کشش
covering force U نیروی پوششی
resistive force U نیروی مقاوم
drifting force U نیروی رانش
cutting thrust U نیروی برش
reserve force U نیروی احتیاط
drifting force U نیروی وزش
buoyancy U نیروی ارشمیدس
buoyancy U نیروی بالابری
damping force U نیروی میران
drag force U نیروی کششی
dissipative force U نیروی اتلافی
dispersion force U نیروی پاشیدگی
centrifugal force U نیروی مرکزگریز
destrudo U نیروی ویرانگری
restoring force U نیروی بازگرداننده
driving force U نیروی محرک
retentive power or memory U نیروی ضبط
counterpoise U نیروی مقاوم
tractive power U نیروی کشش
elanvital U نیروی حیاتی
effective force U نیروی موثر
countervailing power U نیروی همسنگ
economic potential U نیروی اقتصادی
purchase element U نیروی منتجه
eccentric force U نیروی برونگرا
radiant energy U نیروی موجی
driving force U نیروی محرکه
retentivity U نیروی حفظ
e. power U نیروی اجرایی
retentiveness U نیروی نگاهداری
dymanic U نیروی جنباننده
repulsion force U نیروی دافعه
man power U نیروی انسانی
lifting power U نیروی خیزش
holding force U نیروی بازدارنده
land forces U نیروی زمینی
land force n U نیروی زمینی
hydro U نیروی محرکه اب
hydroelectric power U نیروی برقابی
armadas U نیروی دریایی
armada U نیروی دریایی
impact force U نیروی ضربهای
hoisting power U نیروی صعودی
london force U نیروی لاندنی
man power U نیروی مردانه
ground forces U نیروی زمینی
mailed fist U نیروی مسلح
magnetic force U نیروی مغناطیسی
mmf U نیروی مغناطیسرانی
he acted from impluse U نیروی ناگهانی یا
magnemotive force U نیروی مغناطیسرانی
lorentz force U نیروی لورنتس
constabularies U نیروی شهربانی
constabulary U نیروی شهربانی
impulsive force U نیروی ضربهای
inertia force U نیروی اینرسی
inertial force U نیروی لختی
inertial force U نیروی ماند
stamina U نیروی حیاتی
internal force U نیروی داخلی
internal voltage U نیروی الکتروموتوری
staying power U نیروی پایداری
joint force U نیروی مشترک
counterbalance U نیروی برابر
counterbalanced U نیروی برابر
counterbalances U نیروی برابر
labor force U نیروی کار
labor U نیروی انسانی
posse U نیروی اجتماعی
posses U نیروی اجتماعی
labor U نیروی کارگری
impact force U نیروی برخورد
juvenility U نیروی جوانی
internal force U نیروی درونی
ground force U نیروی زمینی
emf U نیروی برقرانی
people forces U نیروی پایداری
paratroop U نیروی چترباز
equilibrant U نیروی متعادل
exchange force U نیروی تبادلی
osmotic force U نیروی راند
osmotic force U نیروی اسمزی
explosive force U نیروی انفجار
nuclear power U نیروی هستهای
police power U نیروی انتظامی
police power U نیروی پلیس
centripetal force U نیروی مرکزگرا
force U نیروی نظامی
forces U نیروی نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com