English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unskilled labor U نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scientific manpower U نیروی انسانی متخصص
galvanist U متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
fireworker U متخصص اتش بازی متخصص مرمیات وموشکهای جنگی متخصص مواد منفجره و اتش زنه
tactician U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
he was nothing of an expert U هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
adroit <adj.> U ماهر
skilled U ماهر
he was neat U ماهر
deft U ماهر
skilful U ماهر
proficient U ماهر
light footed U ماهر
light handed U ماهر
expert U ماهر
workmanly U ماهر
neat handed U ماهر
experts U ماهر
knacky U ماهر
adept U ماهر
dextrous U ماهر
assiduous <adj.> U ماهر
handiest U ماهر
hardworking <adj.> U ماهر
industrious <adj.> U ماهر
diligent <adj.> U ماهر
sedulous <adj.> U ماهر
studious <adj.> U ماهر
skillful U ماهر
skillful Šetc U ماهر
handier U ماهر
handy U ماهر
fine fingered U ماهر
industrious U ماهر
workmanlike U ماهر
pert U ماهر
dexterous U ماهر
wieldy U ماهر
great- U متعدد ماهر
skilled U ماهر و باتجربه
greatest U متعدد ماهر
water dog U شناگر ماهر
qualify U ماهر شدن
versant U ماهر واستاد
tactical U ماهر ماهرانه
qualifies U ماهر شدن
great U متعدد ماهر
natty U پاکیزه ماهر
understandings U مطلع ماهر
understanding U مطلع ماهر
tactically U ماهر ماهرانه
jimmies U ماهر دیلم
jimmy U ماهر دیلم
craftsman U کارگر ماهر
journeymen U کارگر ماهر
skilled labour U کارگر ماهر
sharpshooter U تیرانداز ماهر
semiskilled U نیمه ماهر
nattier U پاکیزه ماهر
nattiest U پاکیزه ماهر
master U ماهر شدن
mastered U ماهر شدن
journeyman U کارگر ماهر
skilled worker U کارگر ماهر
shotmaker U شوت زن ماهر
craftsmen U کارگر ماهر
cunning U ماهر زیرکی
scientail U ماهر علمی
semi skilled U نیمه ماهر
marksmen U تیرانداز ماهر
masters U ماهر شدن
flunky U غیر ماهر
expert gunner U توپچی ماهر
marksman U تیرانداز ماهر
light foot U ماهر تردست
articulating U ماهر در صحبت
articulates U ماهر در صحبت
articulate U ماهر در صحبت
slickest U ماهر صاف
slick U ماهر صاف
flunkey U غیر ماهر
flunkies U غیر ماهر
flunkeys U غیر ماهر
flunkys U غیر ماهر
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
masters U ماهر شدن در چیزی
shots U تیراندازی تیرانداز ماهر
mastered U ماهر شدن در چیزی
master U ماهر شدن در چیزی
semi skilled worker U کارگر نیمه ماهر
reinsman U سوار کار ماهر
skillful weaver U بافنده ماهر و خبره
navvy U کارگر غیر ماهر
navvies U کارگر غیر ماهر
shot U تیراندازی تیرانداز ماهر
figure skater U اسکیت باز ماهر
snipers U تیرانداز ماهر تفنگ
sniper U تیرانداز ماهر تفنگ
ace U خلبان ماهر و متهور
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
qualified U صلاحیت دار ماهر
aces U خلبان ماهر و متهور
unskilled worker U کارگر غیر ماهر
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
gift of the gab <idiom> U درصحبت کردن ماهر بودن
toxophilite U تیرانداز ماهر با تیر و کمان
mudder U اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
digger U پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
stickhandler U شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
orion U منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
cradler U بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
streetwise U ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
roughrider U سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
digger U بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punter U دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters U دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
bunter U توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
duress U در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
Grand Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grands Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
specialists U متخصص
geriatrician U متخصص
geriatrist U متخصص
au fait U متخصص
expert U متخصص
adhoc U متخصص
experts U متخصص
osteopathist U متخصص
skilled U متخصص
stylists U متخصص مد
stylist U متخصص مد
specialist U متخصص
rhinologist U متخصص
penalty kicker U بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
financial e. U متخصص مالی
computer specialist U متخصص کامپیوتر
specialist engineering U مهندس متخصص
cambist U متخصص ارز
ophlhalmologist U متخصص چشم
media specialist U متخصص رسانه ها
e. advice U نظر متخصص
aurist U متخصص گوش
financier U متخصص مالی
ceramicist U متخصص سفالگری
climatologist U متخصص اب وهوا
financiers U متخصص مالی
theolog U متخصص الهیات
clinicians U متخصص بالینی
clinician U متخصص بالینی
cost accountant U متخصص ارزیابی
computer professional U متخصص کامپیوتر
ceramist U متخصص سفالگری
skilled workers U کارگران متخصص
skilled U متخصص تخصصی
skilled witness U شاهد متخصص
economists U متخصص اقتصاد
actuary U متخصص بیمه
algebraist U متخصص جبرومقابله
actuaries U متخصص بیمه
electrician U متخصص برق
electricians U متخصص برق
hygienist U متخصص بهداشت
hygeist U متخصص بهداشت
anaesthetist U متخصص بیهوشی
hydropathist U متخصص اب درمانی
an expert accountant U حسابدار متخصص
economist U متخصص اقتصاد
artillerist U متخصص توپخانه
outrebound U متخصص ریباند
pomologist U متخصص میوه
technicians U متخصص تکنیسین
technicians U متخصص فنی
technician U متخصص تکنیسین
gas man U متخصص گاز
technician U متخصص فنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com