Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exhaust
U
نیروی چیزی راگرفتن
exhausts
U
نیروی چیزی راگرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
eviscerate
U
خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
Other Matches
obstruct
U
جلو چیزی راگرفتن
obstructed
U
جلو چیزی راگرفتن
obstructing
U
جلو چیزی راگرفتن
obstructs
U
جلو چیزی راگرفتن
supplants
U
جای چیزی راگرفتن
supplanted
U
جای چیزی راگرفتن
supplant
U
جای چیزی راگرفتن
supplanting
U
جای چیزی راگرفتن
decalcify
U
کلسیم چیزی راگرفتن
scrag
U
گلوی کسی یا چیزی راگرفتن
to occlude
U
بستن
[جلو چیزی راگرفتن ]
[مسدود کردن]
new blood
<idiom>
U
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enveloped
U
دورچیزی راگرفتن
enveloping
U
دورچیزی راگرفتن
envelops
U
دورچیزی راگرفتن
envelop
U
دورچیزی راگرفتن
sleuth
U
رد پای کسی راگرفتن
intercepted
U
جلو کسی راگرفتن
sleuths
U
رد پای کسی راگرفتن
intercepting
U
جلو کسی راگرفتن
intercepts
U
جلو کسی راگرفتن
stanch
U
جلو خونریزی راگرفتن
take (someone) under one's wing
<idiom>
U
زیرپروبال شخص راگرفتن
to hold the purse strings
U
جلو پول راگرفتن
To err on the side of caution.
U
جانب احتیاط راگرفتن
bestead
U
جای کسی راگرفتن
intercept
U
جلو کسی راگرفتن
top a gap
U
رخنهای راگرفتن درست کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
perk
U
سینه جلو دادن خود راگرفتن
perks
U
سینه جلو دادن خود راگرفتن
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something
U
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
requires
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
inserts
U
قرار دادن چیزی در چیزی
resist
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
insert
U
قرار دادن چیزی در چیزی
resists
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to lean something against something
U
چیزی را به چیزی تکیه دادن
resisting
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
requiring
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
inserting
U
قرار دادن چیزی در چیزی
required
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
to paint something
[with something]
U
چیزی را
[با چیزی]
رنگ زدن
(a) case in point
<idiom>
U
مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
jet propulsion
U
نیروی جت
jet
U
نیروی جت
total force
U
نیروی کل
jets
U
نیروی جت
jetting
U
نیروی جت
jetted
U
نیروی جت
dispersion force
U
نیروی پاشیدگی
dissipative force
U
نیروی اتلافی
destrudo
U
نیروی ویرانگری
drifting force
U
نیروی وزش
drag force
U
نیروی کششی
drifting force
U
نیروی رانش
driving force
U
نیروی محرکه
effective force
U
نیروی موثر
economic potential
U
نیروی اقتصادی
eccentric force
U
نیروی برونگرا
e. power
U
نیروی اجرایی
dymanic
U
نیروی جنباننده
driving force
U
نیروی محرک
police force
U
نیروی انتظامی
police force
U
نیروی پلیس
covering force
U
نیروی پوششی
force
U
نیروی نظامی
forces
U
نیروی نظامی
forcing
U
نیروی نظامی
countervailing power
U
نیروی همسنگ
counterpoise
U
نیروی مقاوم
active force
U
نیروی فعال
coulombic force
U
نیروی کولنی
coulomb force
U
نیروی کولنی
police forces
U
نیروی انتظامی
manpower
U
نیروی انسانی
police forces
U
نیروی پلیس
damping force
U
نیروی میران
cutting thrust
U
نیروی برش
manpower
U
نیروی کار
coriolis force
U
نیروی کوریولیس
impulsive force
U
نیروی ضربهای
he acted from impluse
U
نیروی ناگهانی یا
ground forces
U
نیروی زمینی
ground force
U
نیروی زمینی
gravitational force
U
نیروی گرانشی
gravitational force
U
نیروی جاذبه
fire power
U
نیروی اتش
hoisting power
U
نیروی صعودی
buoyancy
U
نیروی ارشمیدس
impact force
U
نیروی برخورد
impact force
U
نیروی ضربهای
hydroelectric power
U
نیروی برقابی
hydro
U
نیروی محرکه اب
holding force
U
نیروی بازدارنده
centrifugal force
U
نیروی مرکزگریز
buoyancy
U
نیروی بالابری
field force
U
نیروی میدانی
propulsion
U
نیروی محرکه
electrostatic force
U
نیروی الکتروستاتیکی
muscle
U
نیروی عضلانی
muscles
U
نیروی عضلانی
the electromagnetic force
U
نیروی الکترومغناطیسی
electromotive force
U
نیروی الکتروموتوری
electromotive force
U
نیروی برقرانی
electric force
U
نیروی الکتریکی
elastic force
U
نیروی ارتجاع
emf
U
نیروی برقرانی
equilibrant
U
نیروی متعادل
external force
U
نیروی خارجی
external force
U
نیروی بیرونی
explosive force
U
نیروی انفجار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com