English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
counterpoise U نیروی مقاوم
resistive force U نیروی مقاوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
drag force U نیروی مقاوم حرکت
Other Matches
hardened site U حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
tolerant U مقاوم
refractory U مقاوم
resister U مقاوم
resistant U مقاوم
resisters U مقاوم
resistors U مقاوم
plasma plating U مقاوم
resistor U مقاوم
renitent U مقاوم
stabile U مقاوم در برابرگرما
moment of resistence U لنگر مقاوم
water resistant U مقاوم در برابر اب
hardened site U پایگاه مقاوم
resisting moment U لنگر مقاوم
adamant U مقاوم یکدنده
rigid cores U هستههای مقاوم
adamantly U مقاوم یکدنده
weatherproof U مقاوم در برابرهوا
forcing cone U مخروط مقاوم
stand up <idiom> U مقاوم بودن
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
internal resisting moment U لنگر مقاوم درونی
heat fast paint U رنگ مقاوم گرما
drag chain conveyor U نقاله با زنجیر مقاوم
wear resistant U مقاوم در بربر سائیدگی
heat resisting steels U فولادهای مقاوم حرارتی
windproof U مقاوم در مقابل باد
creep resistant U مقاوم در برابر خزش
lightfast U مقاوم در برابر نور
passive earth pressure U رانش مقاوم خاک
passive earth pressure U فشار مقاوم خاک
swelling resistant U مقاوم در برابر تورم
torsion resistant U مقاوم در برابر پیچش
shell proof U مقاوم در مقابل گلوله
resistance to tempering U مقاوم در برابر بازپخت
resistance to failure U مقاوم در برابر ترک
resistant to heat U مقاوم در برابر گرما
resistance to cracking U مقاوم در برابر شکستگی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
resistance to plastic deformation U مقاوم در برابر تغییر شکل
resistors U اسباب مقاوم دربرابر برق
resistor U اسباب مقاوم دربرابر برق
resister U اسباب مقاوم دربرابر برق
acid resistant U ماده مقاوم در برابر اسید
stainless steel U فولاد مقاوم در برابر خوردگی
insulant U ماده مقاومت کننده مقاوم
deadman U پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
earthquake proof foundation U غیر مقاوم درمقابل زلزله
resistance to corrosion U مقاوم در برابر زنگ زدگی
defendants U مقاوم درمقابل زور و فشار
fracture proof U مقاوم در برابر شکستگی نشکن
resisters U اسباب مقاوم دربرابر برق
defendant U مقاوم درمقابل زور و فشار
thermistor U الت مقاوم درمقابل برق
resistance to deflaction U مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
phosphate esters U مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
acid fast U مقاوم در برابر رنگ بری اسید
cold wet clothing U لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
incolen U الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
bomb proof U پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
monel U الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
pressure cabin U هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
cassettes U پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette U پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
immune U مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
plasma plating U ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
stiffer U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiff U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
photoresist U روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود
cylinder liner U رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
carbon seal U وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
accelerators U ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
jets U نیروی جت
jet propulsion U نیروی جت
jetted U نیروی جت
jetting U نیروی جت
jet U نیروی جت
total force U نیروی کل
osmotic force U نیروی راند
fire power U نیروی اتش
resutant U نیروی خالص
resutant force U نیروی برایند
nuclear power U نیروی هستهای
emf U نیروی برقرانی
electrostatic force U نیروی الکتروستاتیکی
osmotic force U نیروی اسمزی
paratroop U نیروی چترباز
electromotive force U نیروی الکتروموتوری
resutant force U نیروی خالص
nonaxial force U نیروی غیرمحوری
resutant U نیروی برایند
economic potential U نیروی اقتصادی
mana U نیروی جادویی
mechanized force U نیروی مکانیزه
effective force U نیروی موثر
gravitational force U نیروی گرانشی
gravitational force U نیروی جاذبه
electric force U نیروی الکتریکی
muscularly U با نیروی ماهیچه
albedo U نیروی بازتابش
naval forces U نیروی دریایی
net force U نیروی برایند
amphibious force U نیروی اب خاکی
marine forces U نیروی تفنگدار
net force U نیروی خالص
electromotive force U نیروی برقرانی
man power U نیروی انسانی
equilibrant U نیروی متعادل
psychic force U نیروی روحی
pulling power U نیروی کشش
tractive power U نیروی کشش
air forces U نیروی هوایی
air force U نیروی هوایی
explosive force U نیروی انفجار
external force U نیروی بیرونی
purchase element U نیروی منتجه
radiant energy U نیروی موجی
navy U نیروی دریایی
psychic energy U نیروی روانی
propelling force U نیروی پیشران
propellent U نیروی محرکه
advance force U نیروی پیشروی
adhesiveness U نیروی چسبندگی
field force U نیروی میدانی
adhesive stress U نیروی چسبندگی
adhesive force U نیروی چسبنده
adhesive force U نیروی چسبندگی
people forces U نیروی پایداری
external force U نیروی خارجی
police power U نیروی انتظامی
police power U نیروی پلیس
power of production U نیروی تولید
exchange force U نیروی تبادلی
yogurts U نیروی ذخیره
yoghurts U نیروی ذخیره
yoghurt U نیروی ذخیره
yoghourts U نیروی ذخیره
navies U نیروی دریایی
body force U نیروی حجمی
elanvital U نیروی حیاتی
cathexis U نیروی عاطفی
internal force U نیروی درونی
cutting thrust U نیروی برش
covering force U نیروی پوششی
countervailing power U نیروی همسنگ
hoisting power U نیروی صعودی
capillarity U نیروی موئینهای
by military force U با نیروی نظامی
damping force U نیروی میران
dispersion force U نیروی پاشیدگی
brake horsepower U نیروی ترمز
brake pressure U نیروی ترمز
buoyant force U نیروی شناورسازی
destrudo U نیروی ویرانگری
burst force U نیروی انفجاری
burst force U نیروی ناگهانی
he acted from impluse U نیروی ناگهانی یا
coulombic force U نیروی کولنی
coulomb force U نیروی کولنی
contractile force U نیروی انقباضی
impulsive force U نیروی ضربهای
impact force U نیروی برخورد
compressive force U نیروی تراکمی
concurrent force U نیروی همرس
conservation force U نیروی باقی
impact force U نیروی ضربهای
hydro U نیروی محرکه اب
cohesive force U نیروی چسبندگی
internal force U نیروی داخلی
coriolis force U نیروی کوریولیس
holding force U نیروی بازدارنده
inertial force U نیروی لختی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com