Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
diagonal compession force
U
نیروی فشار قطری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thrusting
U
فشار موتور نیروی پرتاب
impact pressure
U
نیروی اصابت فشار ترکش
thrust
U
فشار موتور نیروی پرتاب
thrusts
U
فشار موتور نیروی پرتاب
jet propulsion
U
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
hard contact printing
U
چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
blow in doors
U
دری در مجرای ورودی موتورهواپیما که در اثر اختلاف فشار علیرغم نیروی فنربطرف داخل باز میشود
diagonal
U
قطری
diametrical
U
قطری
diametric
U
قطری
diagonal perspective
U
پرسپکتیو قطری
diametral pitch
U
گام قطری
diagonal power
U
قدرت قطری
diagonal matrix
U
ماتریس قطری
angle-tie
U
مهار قطری
diagonal arch
U
طاق قوسی قطری
diagonal bucking of web
U
کمانش قطری جان تیر
diametral voltage of a polyphase system
U
ولتاژ قطری مدار چند فاز
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
choke bore
U
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
jet
U
نیروی جت
jetting
U
نیروی جت
jets
U
نیروی جت
jetted
U
نیروی جت
total force
U
نیروی کل
jet propulsion
U
نیروی جت
pressured
U
فشار
pressures
U
فشار
push
U
فشار
isobar
U
هم فشار
exertions
U
فشار
isobar
U
تک فشار
isobars
U
هم فشار
isobars
U
تک فشار
pressure
U
فشار
exertion
U
فشار
pushes
U
فشار
pushed
U
فشار
growing pains
U
فشار
brunt
U
فشار
isobare
U
هم فشار
isopiestic
U
هم فشار
line of thrust
U
خط فشار
thrusts
U
فشار
thrusting
U
فشار
ice push
U
فشار یخ
hydraulic pressure
U
فشار اب
weight
U
فشار
back pressure
U
پی فشار
bunt
U
فشار با سر
back iron
U
بن فشار
atmospheric pressure
U
فشار جو
distraint
U
فشار
fantod
U
فشار
thrust
U
فشار
pressuring
U
فشار
low pressure
U
فشار کم
pressing
U
فشار
pressor
U
فشار زا
pressure curve
U
خم فشار
pressure sense
U
حس فشار
sense of pressure
U
حس فشار
barometric pressure
U
فشار جو
water pressure
U
فشار اب
stress
U
فشار
stresses
U
فشار
stressing
U
فشار
stroke
U
فشار با پا
stroked
U
فشار با پا
strokes
U
فشار با پا
stroking
U
فشار با پا
strains
U
فشار
strain
U
فشار
total pressure
U
فشار کل
impact
U
فشار
impacts
U
فشار
compression
U
فشار
zip
U
فشار
zipped
U
فشار
zipping
U
فشار
zips
U
فشار
pressure vessel
U
فشار
violence
U
فشار
atmospheres
U
فشار جو
constraint
U
فشار
atmosphere
U
فشار جو
tensions
U
فشار
press
U
فشار
presses
U
فشار
tension
U
فشار
dynamically
U
نیروی مستقر
impact force
U
نیروی ضربهای
gravity
U
نیروی ثقل
inertial force
U
نیروی لختی
intellect
U
نیروی عقلانی
burst force
U
نیروی انفجاری
gravitation
U
نیروی ثقل
dynamically
U
نیروی درونی
inertia force
U
نیروی اینرسی
brake pressure
U
نیروی ترمز
impulsive force
U
نیروی ضربهای
water power
U
نیروی ابی
buoyant force
U
نیروی شناورسازی
lifeblood
U
نیروی حیاتی
vitality
U
نیروی حیاتی
dynamic
U
نیروی درونی
dynamic
U
نیروی مستقر
impact force
U
نیروی برخورد
hydroelectric power
U
نیروی برقابی
hydro
U
نیروی محرکه اب
gravitational force
U
نیروی جاذبه
naval
U
نیروی دریایی
burst force
U
نیروی ناگهانی
by military force
U
با نیروی نظامی
navies
U
نیروی دریایی
navy
U
نیروی دریایی
gravitational force
U
نیروی گرانشی
holding force
U
نیروی بازدارنده
hoisting power
U
نیروی صعودی
militia
U
نیروی نظامی
militias
U
نیروی نظامی
intellects
U
نیروی عقلانی
he acted from impluse
U
نیروی ناگهانی یا
ground forces
U
نیروی زمینی
ground force
U
نیروی زمینی
kinetic energy
U
نیروی فعال
propellant
U
نیروی محرکه
propellants
U
نیروی محرکه
law of gravity
U
نیروی گرانشی
juvenility
U
نیروی جوانی
labor
U
نیروی کارگری
blocking force
U
نیروی سد کننده
labor
U
نیروی انسانی
london force
U
نیروی لاندنی
lifting power
U
نیروی خیزش
lifting power
U
نیروی بالابری
land forces
U
نیروی زمینی
centripetal force
U
نیروی مرکزگرا
land force n
U
نیروی زمینی
labor force
U
نیروی کار
joint force
U
نیروی مشترک
internal force
U
نیروی درونی
firepower
U
نیروی محرکه
internal force
U
نیروی داخلی
friendlier
U
نیروی خودی
friendlies
U
نیروی خودی
friendliest
U
نیروی خودی
friendly
U
نیروی خودی
mains
U
نیروی برق
expeditionary forces
U
نیروی اعزامی
body force
U
نیروی حجمی
brake horsepower
U
نیروی ترمز
reinforcements
U
نیروی امدادی
internal voltage
U
نیروی الکتروموتوری
expeditionary force
U
نیروی اعزامی
inertial force
U
نیروی ماند
attraction force
U
نیروی ربایش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com