English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
elbow grease U نیروی حاصله از کاردستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thermojet U نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
jet propulsion U نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
handiwork U کاردستی
handiworks U کاردستی
manufactory U کاردستی کارگاه
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
advantages accruning from U مزایای حاصله
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
feed back U بکارگیری اطلاعات حاصله
assessment U تعیین نتایج حاصله
emblements U منافع حاصله از زمین
assessments U تعیین نتایج حاصله
ration strenght U انرژی حاصله از جیره
emblements U منافع حاصله اززمین مزروعی
end product U قطعات حاصله دستگاه نهایی
ergotism U مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
bombing errors U اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
coriolis effect U اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
gulps U صدای حاصله از عمل بلع
gulped U صدای حاصله از عمل بلع
gulping U صدای حاصله از عمل بلع
gulp U صدای حاصله از عمل بلع
fleshment U خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
gas form natrural gas U بنزین حاصله از گاز طبیعی
solunar U حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
spirochetosis U ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
flash burn U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
platinum black U گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
windchill U سرمای حاصله از وزش باد تبرید
scumble U نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
flash burns U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
working asset U سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
hypervitaminosis U ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
crater U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
craters U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
lesion U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesions U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
yaws U بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
flash blindness U کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
competitive price U قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
sepsis U مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
profits a prendre U درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
apportionment U افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
solipsism U فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
shell-shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
electrotherapy U معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
cavitation U بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
bump U ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
spermatid U سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
fission to yield ratio U توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
cloud chamber effect U اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
total force U نیروی کل
jets U نیروی جت
jetting U نیروی جت
jetted U نیروی جت
jet propulsion U نیروی جت
jet U نیروی جت
field force U نیروی میدانی
assault force U نیروی هجومی
exchange force U نیروی تبادلی
attractive force U نیروی جاذبه
assault force U نیروی هجوم
external force U نیروی بیرونی
atomic energy U نیروی اتمی
blocking force U نیروی سد کننده
fire power U نیروی اتش
external force U نیروی خارجی
auxiliary forces U نیروی کمکی
attraction force U نیروی جاذبه
attraction force U نیروی ربایش
explosive force U نیروی انفجار
labor U نیروی کارگری
army of occupation U نیروی اشغالگر
hydroelectric power U نیروی برقابی
impact force U نیروی ضربهای
impact force U نیروی برخورد
albedo U نیروی بازتابش
inertial force U نیروی ماند
impulsive force U نیروی ضربهای
inertia force U نیروی اینرسی
hydro U نیروی محرکه اب
holding force U نیروی بازدارنده
amphibious force U نیروی اب خاکی
ground force U نیروی زمینی
gravitational force U نیروی جاذبه
gravitational force U نیروی گرانشی
ground forces U نیروی زمینی
he acted from impluse U نیروی ناگهانی یا
hoisting power U نیروی صعودی
inertial force U نیروی لختی
body force U نیروی حجمی
destrudo U نیروی ویرانگری
driving force U نیروی محرکه
driving force U نیروی محرک
dymanic U نیروی جنباننده
e. power U نیروی اجرایی
contractile force U نیروی انقباضی
eccentric force U نیروی برونگرا
economic potential U نیروی اقتصادی
effective force U نیروی موثر
elanvital U نیروی حیاتی
coriolis force U نیروی کوریولیس
coulombic force U نیروی کولنی
drifting force U نیروی رانش
dispersion force U نیروی پاشیدگی
damping force U نیروی میران
cutting thrust U نیروی برش
covering force U نیروی پوششی
countervailing power U نیروی همسنگ
counterpoise U نیروی مقاوم
dissipative force U نیروی اتلافی
drag force U نیروی کششی
drifting force U نیروی وزش
elastic force U نیروی ارتجاع
conservation force U نیروی باقی
cathexis U نیروی عاطفی
emf U نیروی برقرانی
equilibrant U نیروی متعادل
capillarity U نیروی موئینهای
by military force U با نیروی نظامی
burst force U نیروی ناگهانی
burst force U نیروی انفجاری
buoyant force U نیروی شناورسازی
brake pressure U نیروی ترمز
cohesive force U نیروی همدوسی
electrostatic force U نیروی الکتروستاتیکی
cohesive force U نیروی همچسبی
concurrent force U نیروی همرس
compressive force U نیروی تراکمی
electric force U نیروی الکتریکی
coulomb force U نیروی کولنی
cohesive force U نیروی چسبندگی
electromotive force U نیروی برقرانی
electromotive force U نیروی الکتروموتوری
brake horsepower U نیروی ترمز
service component U نیروی مسلح
total labor force U کل نیروی کار
tractive effort U نیروی کشنده
uniaxial force U نیروی تک محوری
vertical force U نیروی عمودی
vertical force U نیروی قائم
vertical force U نیروی شاغولی
virile strength U نیروی مردانه
vital energy U نیروی زندگی
vital force U نیروی حیاتی
waterpower U نیروی ابی
work force U نیروی کار
HP U نیروی اسب
workforce U نیروی کار
torsional force U نیروی پیچشی
tonicity U نیروی ارتجاعی
shear load U نیروی برشی
shearing force U نیروی برشی
soldiery U نیروی نظامی
specified command U نیروی اختصاصی
strike force U نیروی ضربتی
striking force U نیروی ضربتی
striking force U نیروی یورش
tensile force U نیروی کششی
the enemy U نیروی دشمن
the power of imagination U نیروی پندار
the sabre U نیروی نظامی
thews U نیروی عضلانی
tide rising force U نیروی کشنداور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com