Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transmissivity
U
نیروی انتقال دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
negotiators
U
انتقال دهنده
transmitters
U
انتقال دهنده
transferor
U
انتقال دهنده
alienor
U
انتقال دهنده
transferrer
U
انتقال دهنده
negotiator
U
انتقال دهنده
transporter
U
انتقال دهنده
grantor
U
انتقال دهنده
transmitter
U
انتقال دهنده
alienator
U
انتقال دهنده
transporters
U
انتقال دهنده
neurotransmitter
U
انتقال دهنده عصبی
transmissive
U
انتقال دهنده فرستنده
transferor
U
مصالح انتقال دهنده
distributing force
U
نیروی تکان دهنده
convector
U
جسم انتقال دهنده گرما
assignor
U
واگذار کننده انتقال دهنده
convectors
U
جسم انتقال دهنده گرما
assigner
U
واگذار کننده انتقال دهنده
shafts
U
محور انتقال دهنده نیرو
shaft
U
محور انتقال دهنده نیرو
locomotive
U
حرکت دهنده نیروی محرکه
locomotives
U
حرکت دهنده نیروی محرکه
fibre optics
U
انتقال دهنده نوار نازکی ازنور
colminator
U
تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
indicator
U
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
altitude azimuth
U
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
transitions
U
انتقال
translation
U
انتقال
transition
U
انتقال
mittimus
U
انتقال
transference
U
انتقال
transfer line
U
خط انتقال
transfer check
U
انتقال
transfer
U
انتقال
convey
U
انتقال
conveyed
U
انتقال
marque
U
انتقال
metabasis
U
انتقال
conveying
U
انتقال
conveys
U
انتقال
transmissions
U
انتقال
intuitions
U
انتقال
assignments
U
انتقال
transmission line
U
خط انتقال
migration
U
انتقال
conveyance
U
انتقال
assignment
U
انتقال
conduction
U
انتقال
transter
U
انتقال
turn over
U
انتقال
displacement
U
انتقال
conveyances
U
انتقال
bail arm
U
انتقال
intuition
U
انتقال
transmission
U
انتقال
translations
U
انتقال
transportation
U
انتقال
transformation
U
انتقال
abaloenation
U
انتقال
shifted
U
انتقال
transfers
U
انتقال
shifts
U
انتقال
shift
U
انتقال
negotiation
U
انتقال
downloading
U
انتقال
negotiations
U
انتقال
move
U
انتقال
shift
U
انتقال
conductance
U
انتقال
transferring
U
انتقال
line shaft
U
انتقال
devolution
U
انتقال
jetting
U
نیروی جت
jetted
U
نیروی جت
jets
U
نیروی جت
jet
U
نیروی جت
jet propulsion
U
نیروی جت
total force
U
نیروی کل
transporting
U
نقل و انتقال
transported
U
انتقال دادن
descendible
U
قابل انتقال
transfer of capital
U
انتقال سرمایه
transported
U
نقل و انتقال
digital transmission
U
انتقال رقمی
doppler shift
U
انتقال دوپلری
tactical march
U
انتقال جنگی
transport
U
انتقال دادن
telegraphic transfer
U
انتقال تلگرافی
technology transfer
U
انتقال تکنولوژی
transfer medium
U
رسانه انتقال
synchronous transmission
U
انتقال همزمان
thought transference
U
انتقال فکر
electron transition
U
انتقال الکترون
transients
U
در حال انتقال
social transmission
U
انتقال اجتماعی
energy transmission
U
انتقال انرژی
shift out
U
انتقال به بیرون
tax shifting
U
انتقال مالیات
shift of a tax
U
انتقال مالیات
shift of a curve
U
انتقال یک منحنی
power transfer
U
انتقال انرژی
shift forward
U
انتقال به جلو
energy transfer
U
انتقال انرژی
transient
U
در حال انتقال
transporting
U
انتقال دادن
transports
U
نقل و انتقال
transports
U
انتقال دادن
gradation
U
انتقال تدریجی
gradations
U
انتقال تدریجی
transfer of learning
U
انتقال یادگیری
transport
U
نقل و انتقال
alienable
U
قابل انتقال
shift backward
U
انتقال به عقب
conductible
U
قابل انتقال
transfer ladle
U
پاتیل انتقال
block transfer
U
انتقال بلوک
block transfer
U
انتقال کندهای
conditional transfer
U
انتقال شرطی
change over
U
انتقال بانکی
block move
U
انتقال بلوک
counter transference
U
انتقال متقابل
crawl carry
U
انتقال خزشی
conveying capacity
U
قدرت انتقال
transfer address
U
ادرس انتقال
carry over
U
انتقال دادن
transfer interpreter
U
مفسر انتقال
capital flow
U
انتقال سرمایه
transfer function
U
تابع انتقال
cessionary
U
انتقال گیرنده
convect
U
انتقال یافتن
conveyable
U
قابل انتقال
data communication
U
انتقال اطلاعات
data transfer
U
انتقال داده ها
deed of transfer
U
انتقال نامه
transferable
U
قابل انتقال
inalienable
U
غیرقابل انتقال
credit transfer
U
انتقال اعتبار
credit transfers
U
انتقال اعتبار
to be transferred
U
انتقال یافتن
demographic transition
U
انتقال جمعیتی
demountable
U
قابل انتقال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com