English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
isolated electric plant U نیروگاه روستایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
power station U نیروگاه
power plant U نیروگاه
power stations U نیروگاه
generating plant U نیروگاه
energy plant U نیروگاه
electric plant U نیروگاه
power plants U نیروگاه
powerhouses U نیروگاه
powerhouse U نیروگاه
hydroelectric station U نیروگاه ابی
central station U نیروگاه مرکزی
nuclear power station U نیروگاه هسته ای
nuclear power plant U نیروگاه هسته ای
atomic power station [plant] U نیروگاه هسته ای
nuking U نیروگاه اتمی
nuked U نیروگاه اتمی
nuke U نیروگاه اتمی
nuclear power station U نیروگاه هستهای
nukes U نیروگاه اتمی
power plant U نیروگاه برق
power plants U نیروگاه برق
power plant U نیروگاه موتور مولدنیرو
generating station U پست نیرو نیروگاه
low voltage power station U نیروگاه فشار ضعیف
high tension power plant U نیروگاه فشار قوی
high voltage plant U نیروگاه فشار قوی
power plants U نیروگاه موتور مولدنیرو
after bay [مجرائی که آب را از نیروگاه تخلیه میکند.]
russetting U روستایی
russeting U روستایی
muzhik or moujik U روستایی
ruralist U روستایی
cottager U روستایی
cottagers U روستایی
tao U روستایی
clodhoppers U روستایی
clodhopper U روستایی
peasant U روستایی
peasants U روستایی
Ferme ornee U [روستایی]
boor U روستایی
boors U روستایی
yokel U روستایی
yokels U روستایی
loblolly U روستایی
bucolic U روستایی
rustic U روستایی
churl U روستایی
villagers U روستایی
villager U روستایی
rural U روستایی
hawbuck U روستایی کم رو
agrestic U روستایی
ruralize U روستایی شدن
cottage industry U صنعت روستایی
cottage industries U صنعت روستایی
villatic U روستایی دهاتی
diamond-faced U روستایی سازی
russet U روستایی ضخیم
swain U جوان روستایی
gammer U پیر زن روستایی
cottage U خانه روستایی
predial or prae U کشتی روستایی
cottages U خانه روستایی
puli U سگ روستایی مجارستانی
plough boy U جوانک روستایی
hoyden U روستایی بی تربیت
rurality U زندگی روستایی
municipal road U راه روستایی
musette U یکجوررقص روستایی
hobnail U دهاتی روستایی
peasntry U حالت یا خوی روستایی
pastoralism U سبک شعر روستایی
hawbuck U روستایی بیدست وپا
vertical loom U دار روستایی [قالی]
rustic manners U اطوار روستایی یا ناهنجار
cot U کلبه روستایی [حقیر]
bumpkin U روستایی نادان یا کودن
snowshed U پناهگاه روستایی در برابربرف
bumpkins U روستایی نادان یا کودن
gaffer U پیر مرد روستایی
countrified U روستایی روستا صفت
georgic U وابسته به کشاورزی روستایی
ruralization U ایجاد زندگی روستایی
country seat U خانهی بزرگ روستایی
country seats U خانهی بزرگ روستایی
gaffers U پیر مرد روستایی
countryfied U روستایی روستا صفت
a rural backwater U محل روستایی عقب افتاده
pastorale U شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
idylls U چکامه درباره زندگی روستایی
idyl U چکامه درباره زندگی روستایی
pastoralist U سازنده شعرهای روستایی چوپان
granges U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idyll U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyll U چکامه درباره زندگی روستایی
grange U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idylls U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyl U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
jacquerie U شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
kern U پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
cottar U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cotter U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
vestal U روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cottier U روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
pop goes the weasel U یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
stepped lines U خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com