English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
peace force U نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
international peace force U نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
peace keeping forces U نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
ibi U Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
united nations organization U سازمان ملل متحد
United Nations U سازمان ملل متحد
u.n. U سازمان ملل متحد
federative U مبنی بر سازمان کشورهای متحد
general assmbly of the united nations U مجمع عمومی سازمان ملل متحد
security council U شورای امنیت سازمان ملل متحد
national infrastructure U سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
trust territory U ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
dumbarton oaks conference U شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
league of nations U تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
fire coordination line U خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
military services U نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transient forces U نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces U نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
package forces U نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
sub domain U سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
demarkation line U خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
regional forces U نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
apparatus [machinery] U سازمان [سازمان اداری ]
structuring U سازمان سازمان دادن
structures U سازمان سازمان دادن
structure U سازمان سازمان دادن
shields U حافظ
retentive U حافظ
patron U حافظ
hip pad U حافظ
shield U حافظ
patrons U حافظ
keepers U حافظ
keeper U حافظ
preserver U حافظ
cheerio U خدا حافظ
fare you well U خدا حافظ
bye bye U خدا حافظ
adieux U خدا حافظ
adieu U خدا حافظ
auxiliary memory U حافظ کمکی
good bye U خدا حافظ
so long U خدا حافظ
aloha U خدا حافظ
bon voyage U خدا حافظ
adieus U خدا حافظ
random access memory [RAM] module گذاره حافظ انتخابی
tension adjuster حافظ کشش طناب
neuroglia U بافت حافظ عصب
good by U خدا حافظ بدرود
mainsheet U طناب حافظ بادبان اصلی
God bless [you] ! U خدا حافظ [واژه کهنه]
bolster U تکیه گاه حافظ دهانه پل
maecenas U حامی و حافظ علم وادب
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
bolstered U تکیه گاه حافظ دهانه پل
fare thee well U خوش باش خدا حافظ
bolsters U تکیه گاه حافظ دهانه پل
mnemonics U دارگونه حافظ ومادر خدایان شعروادب
totemist U معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
lar U نام یکی از ارواح حافظ خانه
polyzoarium U کلنی مرجانی یا استخوان بندی حافظ ان
totemite U معتقد بوجودروح حافظ یک قوم یا قبیله
utilidor U لوله حافظ سیم یا لولههای فلزی
armed services U قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
confederate U متحد
confederates U متحد
associate U متحد
conjunct U متحد
in league U متحد
federating U متحد
allied U متحد
associated U متحد
associates U متحد
associating U متحد
federate U متحد
federated U متحد
federates U متحد
married U متحد
united U متحد
federal U متحد
corporate U متحد
unified U متحد
one U متحد
ones U متحد
enemy forces U نیروهای دشمن
irregular U نیروهای نامنطم
differential forces U نیروهای دیفرانسیلی
component forces U نیروهای مولفه
combined forces U نیروهای مرکب
battalion U نیروهای ارتشی
battalions U نیروهای ارتشی
armed forces U نیروهای مسلح
army forces U نیروهای زمینی
army of occupation U نیروهای اشغالی
blue forces U نیروهای خودی
blue forces U نیروهای ابی
combat forces U نیروهای رزمی
screening forces U نیروهای پاسیور
forces of production U نیروهای تولید
nuclear forces U نیروهای هستهای
lateral forces U نیروهای عرضی
frontalier U نیروهای مرزی
naval forces U نیروهای دریایی
irregular forces U نیروهای چریکی
garrison forces U نیروهای پادگانی
political forces U نیروهای سیاسی
irregular forces U نیروهای نامنطم
ground forces U نیروهای زمینی
opposing forces U نیروهای متخاصم
services U نیروهای سه گانه
market forces U نیروهای بازار
friendly forces U نیروهای خودی
services U نیروهای مسلح
realigning U متحد شدن
federate U متحد کردن
unified command U فرماندهی متحد
unites U متحد کردن
bands U متحد شدن
to make common cause U متحد شدن
uniting U متحد کردن
federates U متحد کردن
accrete U متحد کردن
realigns U متحد شدن
bands U متحد کردن
unifier U متحد کننده
running mate U متحد انتخاباتی
band U متحد کردن
realigned U متحد شدن
federating U متحد کردن
unite U متحد کردن
nexus U گروه متحد
realign U متحد شدن
allying U متحد کردن
ally U متحد کردن
federated U متحد کردن
feudist U متحد دشمن
uniforms U متحد الشکل
uniform U متحد الشکل
running mates U متحد انتخاباتی
unified U متحد شده
concentric U متحد المرکز
band U متحد شدن
unitive U متحد کننده
unifying U متحد کردن
close-knit U صمیمی و متحد
unifies U متحد کردن
unify U متحد کردن
conventional forces U نیروهای رزمی معمولی
armed forces police U دژبان نیروهای مسلح
armed forces courier U پیک نیروهای مسلح
nato forces U نیروهای پیمان ناتو
van der waals forces U نیروهای وان در والس
paramilitary U نیروهای شبه نظامی
paramilitaries U نیروهای شبه نظامی
amphibious striking forces U نیروهای ضربتی اب خاکی
fundamental forces U نیروهای بنیادی [فیزیک]
opposing forces U نیروهای درگیر نبرد
reserve mobilization U بسیج نیروهای احتیاط
castrum U [کمپ نیروهای رومی]
tactical reserve U نیروهای احتیاط تاکتیکی
actions U اشغال نیروهای جنگی
action U اشغال نیروهای جنگی
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
restraining forces U نیروهای مهار کننده
landing forces U نیروهای پیاده شونده
balance collective forces U نیروهای کلی متعادل
assigned forces U نیروهای زیر امر
fundamental interactions U نیروهای بنیادی [فیزیک]
dipole dipole forces U نیروهای دو قطبی- دوقطبی
reassociate U دوباره متحد کردن
join U گراییدن متحد کردن
joined U گراییدن متحد کردن
consociate U متحد کردن پیوستن
herds U متحد کردن گروه
herding U متحد کردن گروه
trigraph U سه حرف متحد التلفظ
charter of the united nations U منشور ملل متحد
herded U متحد کردن گروه
herd U متحد کردن گروه
joins U گراییدن متحد کردن
federalization U تشکیل کشورهای متحد
realigning U مجددا متحد شدن
unified U یکپارچه فرماندهی متحد
realign U مجددا متحد شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com