Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vice president
U
نیابت ریاست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prefectural
U
وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست
prefecture
U
مقام ریاست دوره ریاست
viceroyalty
U
نیابت سلطنت مدت نیابت سلطنت
viceroyship
U
نیابت سلطنت مدت نیابت سلطنت
preside
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
favorite son
U
نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
presided
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding
U
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
vicegerency
U
نیابت
substitution
U
نیابت
representation
U
نیابت
deputyship
U
نیابت
vicarship
U
نیابت
procuration
U
نیابت
vicariousness
U
نیابت
procuance
U
نیابت
lieutenancy
U
نیابت
representations
U
نیابت
successions
U
نیابت توالی
rogatory
U
نیابت قضایی
succession
U
نیابت توالی
rogatory commission
U
نیابت قضائی
regencies
U
نیابت سلطنت
regency
U
نیابت سلطنت
lieutenancy
U
ناوبانی نیابت
on behalf of
U
نیابت از طرف
vice regent
U
وابسته به نیابت سلطنت
viceroyal
U
مربوط به نیابت سلطنت
viceregal
U
مربوط به نیابت سلطنت
subrogation
U
نیابت جانشین سازی
vicarious
U
به نیابت قبول کردن جانشین
economic and social council
U
به نیابت از طرف مجمع عمومی است
letters rogatory
U
نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
rogatory letters
U
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
princess regent
U
شاهزاده خانمیکه نیابت سلطنت راعهده دارباشد
presidency
U
ریاست
headship
U
ریاست
matronship
U
ریاست
headships
U
ریاست
generalship
U
ریاست
superiority
U
ریاست
managerial
U
ریاست
managership
U
ریاست
administratorship
U
ریاست
directorships
U
ریاست
matronhood
U
ریاست
chairmanship
U
ریاست
directorship
U
ریاست
superintendence
U
ریاست
principalship
U
ریاست
presidentship
U
ریاست
chairmanships
U
ریاست
captainship
U
ریاست بزرگتری
magistrature
U
ریاست کلانتری
prefecture
U
اداره ریاست
matronize
U
ریاست کردن
superintendence
U
ریاست مدیریت
superintendency
U
ریاست مدیریت
to take the lead
U
ریاست کردن
postmastership
U
ریاست پست
patriarchate
U
ریاست طایفه
wardenship
U
مقام ریاست
mayorship
U
ریاست شهرداری
mayoralty
U
ریاست شهرداری
patriarchate
U
ریاست خانواده
to fill the chair
U
ریاست کردن
superintends
U
ریاست کردن
abbay
U
ریاست دیر
abbotship
U
ریاست دیر
captaincy
U
ریاست بزرگتری
superintending
U
ریاست کردن
superintended
U
ریاست کردن
chieftaincy
U
ریاست قبیله
chieftainship
U
ریاست قبیله
command of execution
U
ریاست اجرایی
superintend
U
ریاست کردن
prioship
U
سمت ریاست دیر
speakership
U
مقام ریاست مجلس
presidentship
U
مقام ریاست جمهور
the party is led by him
U
او بر ان حزب ریاست دارد
presidential
U
وابسته به ریاست جمهور
rectorate
U
ریاست بنگاه مذهبی
he has passed the chair
U
ریاست داشته است
You sure have a nerve to ask become a director.
U
آخر تورا چه ره ریاست
bossy
U
متمایل به ریاست مابی
abbatial or abbatical
U
مربوط به ریاست دیر
bossiness
U
متمایل به ریاست مابی
capital
U
رئیسی ریاست مابانه عمده
directorate
U
مقام ریاست هیئت مدیره
take the chair
U
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
directorates
U
مقام ریاست هیئت مدیره
take the chair
U
ریاست انجمنی را دارا بودن
presiding
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
head
U
ریاست داشتن بر رهبری کردن
rectorate
U
مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
magistracy
U
ریاست کلانتری یا دادگاه بخش
deanship
U
مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
presidency
U
مقام یا دوره ریاست جمهوری
bossing
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
bosses
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
bossed
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
boss
U
برجسته کاری ریاست کردن بر
marshalsea
U
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
masterfully
U
بطور تحکم امیز ریاست مابانه
The presidensial election is the topic of the day.
U
انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
lead
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
interlocking directorate
U
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
deputises
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
deputizes
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
deputized
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
deputizing
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
deputised
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
deputize
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
deputising
U
نیابت کردن نمایندگی کردن
superintend
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintends
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintending
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintended
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
chairmen
U
ریاست کردن اداره کردن
chairman
U
ریاست کردن اداره کردن
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...