Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 237 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
get by
U
نگه داری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
refrain
U
خود داری کردن
refrained
U
خود داری کردن
refraining
U
خود داری کردن
refrains
U
خود داری کردن
baby sit
U
بچه داری کردن
baby-sat
U
بچه داری کردن
baby-sit
U
بچه داری کردن
baby-sits
U
بچه داری کردن
baby-sitting
U
بچه داری کردن
wake
U
شب زنده داری کردن
waked
U
شب زنده داری کردن
wakes
U
شب زنده داری کردن
attorn
U
اجاره داری کردن
explicit rent
U
اجاره داری کردن
gange
U
باسیم نازک نگاه داری کردن
housekeep
U
خانه داری کردن
keep house
U
خانه داری کردن
lucubrate
U
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
natarize
U
محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
proctorize
U
زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
roister
U
عیاشی و شب زنده داری کردن
run the show
U
اختیار داری کردن
to contain one self
U
خود داری یا حوصله کردن
to flinch the flagon
U
ازخوردن نوشابه خود داری کردن
to govern one's passions
U
خود داری کردن
to possess oneself
U
خود داری کردن
to have custody of
U
نگهداری یا امانت داری کردن از
to keep oneself to oneself
U
ازامیزش بادیگران خود داری کردن
to keb at a lamb
U
ازشیردادن به بره خود داری کردن
to keep house
U
خانه داری کردن
to keep shop
U
دکان داری کردن
to recede from an engagement
U
از افهار عقیدهای خود داری کردن
to recede from an opinicn
U
ازافهار عقیدهای خود داری کردن
to rule the roast
U
اختیار داری کردن
to run the show
U
در کاری اختیار داری کردن
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
Other Matches
dude ranch
U
گله داری واسب سواری وحشم داری
statecraft
U
کشور داری ملک داری
You deserve it.
U
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
collapse capitalism
U
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
capitalism
U
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
wet storage
U
تر داری
tensility
U
کش داری
grittiness
U
شن داری
bigamy
U
دو زن داری
blind man's buff
U
از من داری
stigmatism
U
خال داری
pernoctation
U
شب زنده داری
treasury general
U
خرانه داری کل
tenancy
U
اجاره داری
tresury general
U
خزانه داری کل
refusal
U
خود داری رد
vigilance
U
شب زنده داری
bulkiness
U
جثه داری
refusals
U
خود داری رد
tenancies
U
اجاره داری
creaminess
U
خامه داری
incumbency
U
عهده داری
treasurership
U
خزانه داری
vigils
U
شب زنده داری
menage
U
خانه داری
continenece
U
خود داری
vigil
U
شب زنده داری
cellarge
U
حق انبار داری
abstinence;or abstinency
U
خود داری
self restraint
U
خود داری
wakes
U
شب زنده داری
quartermaster
U
سررشته داری
anti capitalist
U
ضد سرمایه داری
household art
U
هنرخانه داری
spinosity
U
سیخ داری
angularity
U
زاویه داری
angulation
U
زاویه داری
patchiness
U
وصله داری
angularity
U
گوشه داری
quartermasters
U
سررشته داری
conchiferous
U
داری صدف
fasting
U
روزه داری
housekeeping
U
خانه داری
thrift
U
خانه داری
house work
U
خانه داری
wake
U
شب زنده داری
serrulation
U
دندانه داری
slaveholding
U
برده داری
waked
U
شب زنده داری
notbility
U
خانه داری
dry storage
U
خشک داری
bursary
U
خزانه داری
altruism
U
همگونه داری
Exchequer
U
خزانه داری
lucubration
U
شب زنده داری
capitalism
U
سرمایه داری
night waking
U
شب زنده داری
bursaries
U
خزانه داری
communism
U
مردم داری
farming
U
مزرعه داری
blind mans buff
U
ازمن داری
non commital
U
خود داری
retenv
U
خود داری
slavery
U
برده داری
viscosity
U
شیره داری
rhythmicity
U
نواخت داری
sang froid
U
خود داری
sang-froid
U
خود داری
wakefulness
U
شب زنده داری
tenure
U
اجاره داری
charges
U
عهده داری
fisk
U
خزانه داری
bulkiness
U
تنه داری
treasury
U
خزانه داری
charge
U
عهده داری
leasing
U
اجاره داری
trusteeship
U
امانت داری
trusteedhip
U
امانت داری
bean caper
U
پیرسن داری
leasehold
U
اجاره داری
bank protection
U
ساحل داری
black capitalism
U
سرمایه داری سیاه
continence
U
خویشتن داری پرهیزگاری
quartermasters
U
رسته سررشته داری
quartermaster
U
رسته سررشته داری
procurator general
U
کفیل خزانه داری
joint tenancy
U
اجاره داری مشترک
day nursery
U
بچه داری در روز
joint tenancy
U
شرکت در اجاره داری
chest
U
تابوت خزانه داری
bourgeoisie
U
سرمایه داری بورژوازی
What do you feel like having today?
U
امروز تو به چه اشتها داری؟
industrial capitalism
U
سرمایه داری صنعتی
chests
U
تابوت خزانه داری
household art
U
اصول خانه داری
house keeping operation
U
اعمال خانه داری
bailment
U
امانت داری سمساری
capitalism
U
رژیم سرمایه داری
capitalistic
U
منسوب به سرمایه داری
day nurseries
U
بچه داری در روز
Chancellor of the Exchequer
U
وزیر خزانه داری
angularity
U
زاویه داری لاغری
precapitalism
U
پیش از سرمایه داری
precapitalism
U
ماقبل سرمایه داری
Chancellors of the Exchequer
U
وزیر خزانه داری
spatiality
U
فضا داری فضائیت
holding
U
متصرفی اجاره داری
advanced capitalism
U
سرمایه داری پیشرفته
mixed capitalism
U
سرمایه داری مختلط
capitalist countries
U
کشورهای سرمایه داری
nolle proseequi
U
خود داری از پی کرد
chamberlainship
U
پرده داری گنجوری
keeps
U
حفافت امانت داری
keepworthy
U
قابل نگه داری
capitalist system
U
نظام سرمایه داری
home economics
U
اقتصاد خانه داری
succulence
U
اب داری حالت ابکی
refrainment
U
خود داری اجتناب
double entry
U
دفتر داری مضاعف
light housekeeping
U
کارهای خانه داری
How old are you?Whats your age?
U
چند سال داری ؟
You have cobwebs in your head.
<idiom>
U
تو گچ تو سرت داری.
[اصطلاح]
land tenure
U
اجاره داری زمین
keep
U
حفافت امانت داری
ruffed
U
دارای یقه چین داری
Treasury Department
U
اداره خزانه داری
[ در آمریکا]
cornetcy
U
پرچم داری سواره نظام
quartermaster
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
purulence
U
زخم چرکی چرک داری
laws of motion of capitalism
U
قوانین حرکت سرمایه داری
quartermasters
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
passive resistance
U
خود داری از قبول یاموافقت
piquancy
U
گوشه داری طعنه امیزی
mental reservation
U
خود داری از ذکر مطلبی
accounties
U
علم حساب یا دفتر داری
Do you have an extra pen to lend me?
U
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
jointure
U
اجاره داری مشترک و مشاعی
He is a brainy person .
U
آدم کله داری است
He has a glib (an oily, a persuasive,asmooth)tongue.
U
آدم سر وزبان داری است
capitalization
U
اعمال سیستم سرمایه داری
You really are cheeky!
U
واقعا" عجب رویی داری !
subtenancy
U
اجاره داری دست دوم
I cant be bothered. bother the flies!
U
برو بابا حوصله داری !
capacity utilization rate
U
نرخ بهره داری از فرفیت
wombats
U
جانور کیسه داری شبیه خرس
carpet sweeper
U
جارو نپتون
[نظافت]
[خانه داری]
municipalist
U
طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
free enterprise
U
رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
wombat
U
جانور کیسه داری شبیه خرس
bourgeoisie
U
سرمایه داری حکومت طبقه دوم
You are sure a dead ringer for muy brother.
U
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
stagnation thesis
U
تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
housewifely
U
از روی خانه داری یا صرفه جوئی
tenantry
U
اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
He is of noble birth.
U
آدم پدر و مادر داری است
vesta
U
الهه رومی خدای اجاق وخانه داری
Let's see how much you can take.
<idiom>
U
ببینیم تا چه حد توانایی
[استقامت]
داری .
[اصطلاح روزمره]
What is that strange contraption you've got in the garage?
U
آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
licensed victualler
U
مهمانخانه داری که پروانه نوشابه فروشی دارد
You are roasting yourself in front of the fire .
U
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
Perhaps you expect me to work like an automaton ( robot ) .
U
لابد انتظاری داری مثل یک ماشین کار کنم
severalty
U
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
U
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
cangue
U
تخته سوراخ داری که چینی هادورگردن خطاکاران می اندازند
cang
U
تخته سوراخ داری که چینی هادورگردن خطاکاران می اندازند
first world
U
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
gallio
U
ماموریاشخصی که ازدخالت درکاری که بیرون ازصلاحیت اوست خود داری
outdegree
U
تعداد رئوس جهت داری که ازیک گره خارج می شوند
fjeld
U
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
zoophyte
U
انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
table money
U
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
liberty party
U
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
go cart
U
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
multipe expansion of credit
U
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
Marxist
U
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxists
U
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
labeled cargo
U
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
camisado
U
شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
open market operation
U
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
self goverment
U
خود داری حکومت خود مختار
socialism
U
جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
paymaster general
U
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com