Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to have custody of
U
نگهداری یا امانت داری کردن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
keep in trust
U
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
trusteedhip
U
امانت داری
trusteeship
U
امانت داری
bailment
U
امانت داری سمساری
keep
U
حفافت امانت داری
keeps
U
حفافت امانت داری
dude ranch
U
گله داری واسب سواری وحشم داری
corrective maintenance
U
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
You deserve it.
U
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft
U
کشور داری ملک داری
maintenance
U
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
to govern one's passions
U
خود داری کردن
wakes
U
شب زنده داری کردن
waked
U
شب زنده داری کردن
baby sit
U
بچه داری کردن
explicit rent
U
اجاره داری کردن
to rule the roast
U
اختیار داری کردن
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
wake
U
شب زنده داری کردن
baby-sat
U
بچه داری کردن
to keep shop
U
دکان داری کردن
housekeep
U
خانه داری کردن
attorn
U
اجاره داری کردن
keep house
U
خانه داری کردن
run the show
U
اختیار داری کردن
refraining
U
خود داری کردن
baby-sitting
U
بچه داری کردن
get by
U
نگه داری کردن
to keep house
U
خانه داری کردن
refrain
U
خود داری کردن
refrained
U
خود داری کردن
baby-sits
U
بچه داری کردن
refrains
U
خود داری کردن
baby-sit
U
بچه داری کردن
to possess oneself
U
خود داری کردن
natarize
U
محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
to run the show
U
در کاری اختیار داری کردن
to contain one self
U
خود داری یا حوصله کردن
roister
U
عیاشی و شب زنده داری کردن
keep
U
نگهداری کردن
tending
U
نگهداری کردن از
tend
U
نگهداری کردن از
tended
U
نگهداری کردن از
tends
U
نگهداری کردن از
maintained
U
نگهداری کردن
keeps
U
نگهداری کردن
maintain
U
نگهداری کردن
maintains
U
نگهداری کردن
to take keep
U
نگهداری کردن
support
U
نگهداری کردن
maintrain
U
نگهداری کردن
safeguards
U
نگهداری کردن
safeguard
U
نگهداری کردن
conserving
U
نگهداری کردن
conserves
U
نگهداری کردن
conserved
U
نگهداری کردن
conserve
U
نگهداری کردن
maintain
U
نگهداری کردن
to maintain one's family
U
نگهداری کردن
to maintain a road
U
نگهداری کردن
safeguarded
U
نگهداری کردن
manage
U
نگهداری کردن
upkeep
U
نگهداری کردن
safeguarding
U
نگهداری کردن
to keb at a lamb
U
ازشیردادن به بره خود داری کردن
lucubrate
U
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
to keep oneself to oneself
U
ازامیزش بادیگران خود داری کردن
to recede from an engagement
U
از افهار عقیدهای خود داری کردن
to recede from an opinicn
U
ازافهار عقیدهای خود داری کردن
gange
U
باسیم نازک نگاه داری کردن
to flinch the flagon
U
ازخوردن نوشابه خود داری کردن
mewed
U
دراصطبل نگهداری کردن
support
U
تایید کردن نگهداری
bestride
U
نگهداری ودفاع کردن از
mew
U
دراصطبل نگهداری کردن
mewing
U
دراصطبل نگهداری کردن
power of reservation
U
حق نگهداری وذخیره کردن
to bear up
U
نا امیدنشدن نگهداری کردن
proctorize
U
زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
patronized
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronize
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronises
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronised
U
نگهداری کردن مشتری شدن
to safeguard
[against]
U
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
carry over
<idiom>
U
برای بعد نگهداری کردن
collapse capitalism
U
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
lay up
<idiom>
U
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cryptocustodian
U
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
protecting
U
نیکداشت کردن نگهداری کردن
protects
U
نیکداشت کردن نگهداری کردن
protect
U
نیکداشت کردن نگهداری کردن
wards
U
نگهداری کردن توجه کردن
minding
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minds
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
ward
U
نگهداری کردن توجه کردن
mind
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
streaming tape drive
U
دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
agentship
U
امانت
deposits
U
امانت
deposit
U
امانت
safekeeping
U
امانت
trust
U
امانت
custody
U
امانت
fideism
U
امانت
trusteedhip
U
امانت
trusteeship
U
امانت
honesty
U
امانت
trusted
U
امانت
trustworthiness
U
امانت
parcel
U
امانت
trusts
U
امانت
given in trust
U
به امانت
integrity
U
امانت
parcels
U
امانت
bestows
U
امانت گذاردن
consigned
U
امانت گذاردن
consigning
U
امانت گذاردن
consigns
U
امانت گذاردن
parcel
U
امانت پستی
parcels
U
امانت پستی
award
U
امانت گذاردن
awarded
U
امانت گذاردن
awarding
U
امانت گذاردن
breach of trust
U
خیانت در امانت
awards
U
امانت گذاردن
abuse of confidence
U
خیانت در امانت
malversation
U
خیانت در امانت
consign
U
امانت گذاردن
bestowing
U
امانت گذاردن
bestowed
U
امانت گذاردن
depository
U
امانت دار
barratry
U
خیانت در امانت
consignee
U
گیرنده امانت
bailor
U
امانت گذار
bailer
U
امانت گذار
depositor
U
امانت گذار
dishonest
U
فاقد امانت
depositary
U
امانت دار
bestow
U
امانت گذاردن
bailee
U
امانت گیر
bailee
U
امانت دار
dishonesty
U
عدم امانت
bailment
U
امانت گیری
trustee
U
امانت دار
under trustee
U
تحت امانت
consignment
U
امانت فروش
receivership
U
مقام امانت
trust
U
امانت ودیعه
receivership
U
امانت دادگاه
trust
U
امانت گذاشتن
to keep in d.
U
امانت گذاشتن
trusted
U
امانت ودیعه
trusted
U
امانت گذاشتن
depositing
U
به امانت گذاشتن
consignments
U
امانت فروش
trusts
U
امانت ودیعه
trusts
U
امانت گذاشتن
consignment
U
امانت فرستادن
checkout
U
به امانت گرفتن
checkouts
U
به امانت گرفتن
trustees
U
امانت دار
have custody of
U
امانت نگهداشتن
consignments
U
امانت فرستادن
capitalism
U
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
deed of trust
U
سند تودیع امانت
parcel
U
بسته یا امانت پستی
consignments
U
کالای امانت فروش
consignment
U
کالای امانت فروش
parcels
U
بسته یا امانت پستی
commissions
U
حق العمل کاری امانت فروشی
deposit with someone
U
نزد کسی امانت گذاردن
truster
U
باور کننده امانت گذار
commissioning
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commission
U
حق العمل کاری امانت فروشی
Can you lend me ...
آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
ossuary
U
محل امانت گذاری استخوان مرده
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
safe deposit
U
صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
checkroom
U
اطاق امانت گذاری بار وچمدان وپالتو
morgues
U
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
morgue
U
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
trust company
U
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
wet storage
U
تر داری
grittiness
U
شن داری
bigamy
U
دو زن داری
tensility
U
کش داری
blind man's buff
U
از من داری
bailment
U
امانت گذاشتن سپردن جنس به تاجری که اعتبارش معلوم نیست باضمانت شخص ثالث
vigils
U
شب زنده داری
continenece
U
خود داری
quartermasters
U
سررشته داری
bulkiness
U
جثه داری
retenv
U
خود داری
non commital
U
خود داری
bulkiness
U
تنه داری
housekeeping
U
خانه داری
quartermaster
U
سررشته داری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com