Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mind
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minding
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
minds
U
نگهداری کردن رسیدگی کردن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
verify
U
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifies
U
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verified
U
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifying
U
رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
check up
U
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
enquired
U
باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquired
U
باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquires
U
باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquires
U
باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquire
U
باز جویی کردن رسیدگی کردن
indagate
U
تجسس کردن رسیدگی کردن
supervises
U
برنگری کردن رسیدگی کردن
supervise
U
برنگری کردن رسیدگی کردن
checks
U
سرزنش کردن رسیدگی کردن
checked
U
سرزنش کردن رسیدگی کردن
supervised
U
برنگری کردن رسیدگی کردن
supervising
U
برنگری کردن رسیدگی کردن
check
U
سرزنش کردن رسیدگی کردن
protecting
U
نیکداشت کردن نگهداری کردن
protects
U
نیکداشت کردن نگهداری کردن
protect
U
نیکداشت کردن نگهداری کردن
wards
U
نگهداری کردن توجه کردن
ward
U
نگهداری کردن توجه کردن
investigating
U
رسیدگی کردن
investigated
U
رسیدگی کردن
to see to
U
رسیدگی کردن
investigate
U
رسیدگی کردن
audit
U
رسیدگی کردن
verify
U
رسیدگی کردن
verified
U
رسیدگی کردن
try
U
رسیدگی کردن
investigates
U
رسیدگی کردن
tries
U
رسیدگی کردن
audited
U
رسیدگی کردن
to see about
U
رسیدگی کردن
to look in to
U
رسیدگی کردن
look into
U
رسیدگی کردن
examined
U
رسیدگی کردن
to llok
U
رسیدگی کردن
examined
U
با into رسیدگی کردن
examine
U
رسیدگی کردن
auditing
U
رسیدگی کردن
to go into
U
رسیدگی کردن
examines
U
رسیدگی کردن
verifying
U
رسیدگی کردن
examines
U
با into رسیدگی کردن
examining
U
رسیدگی کردن
examining
U
با into رسیدگی کردن
verifies
U
رسیدگی کردن
examine
U
با into رسیدگی کردن
audits
U
رسیدگی کردن
consider
U
رسیدگی کردن
attends
U
رسیدگی کردن
to do for
U
رسیدگی کردن به
attending
U
رسیدگی کردن
deal with
U
رسیدگی کردن
go into
U
رسیدگی کردن
considers
U
رسیدگی کردن
inspected
U
رسیدگی کردن
attend
U
رسیدگی کردن
inspect
U
رسیدگی کردن
inspects
U
رسیدگی کردن
inspecting
U
رسیدگی کردن
to go through
U
رسیدگی کردن گذشتن از
think over
<idiom>
U
با دقت رسیدگی کردن
look into
<idiom>
U
رسیدگی یا وارسی کردن
audited
U
ممیزی رسیدگی کردن
auditing
U
ممیزی رسیدگی کردن
attending
U
توجه یا رسیدگی کردن
audits
U
ممیزی رسیدگی کردن
audit
U
ممیزی رسیدگی کردن
attends
U
توجه یا رسیدگی کردن
attend
U
توجه یا رسیدگی کردن
conserved
U
نگهداری کردن
tend
U
نگهداری کردن از
upkeep
U
نگهداری کردن
keep
U
نگهداری کردن
maintain
U
نگهداری کردن
conserve
U
نگهداری کردن
keeps
U
نگهداری کردن
support
U
نگهداری کردن
manage
U
نگهداری کردن
to take keep
U
نگهداری کردن
maintain
U
نگهداری کردن
to maintain one's family
U
نگهداری کردن
to maintain a road
U
نگهداری کردن
maintained
U
نگهداری کردن
conserves
U
نگهداری کردن
tending
U
نگهداری کردن از
tends
U
نگهداری کردن از
conserving
U
نگهداری کردن
safeguarding
U
نگهداری کردن
maintains
U
نگهداری کردن
tended
U
نگهداری کردن از
maintrain
U
نگهداری کردن
safeguard
U
نگهداری کردن
safeguards
U
نگهداری کردن
safeguarded
U
نگهداری کردن
prejudging
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
cut both ways
<idiom>
U
به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
to go to
U
رسیدگی کردن انجام دادن
to w up a company
U
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
prejudges
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
to check up
U
درست رسیدگی یاحساب کردن
prejudged
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
to go into the matter
U
به این مطلب رسیدگی کردن
prejudge
U
بدون رسیدگی قضاوت کردن
to bear up
U
نا امیدنشدن نگهداری کردن
mewing
U
دراصطبل نگهداری کردن
support
U
تایید کردن نگهداری
bestride
U
نگهداری ودفاع کردن از
power of reservation
U
حق نگهداری وذخیره کردن
mewed
U
دراصطبل نگهداری کردن
mew
U
دراصطبل نگهداری کردن
spot check
U
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
U
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to safeguard
[against]
U
نگهداری کردن
[علیه]
[در برابر]
patronize
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
U
نگهداری کردن مشتری شدن
to have custody of
U
نگهداری یا امانت داری کردن از
patronizes
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronises
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronised
U
نگهداری کردن مشتری شدن
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
carry over
<idiom>
U
برای بعد نگهداری کردن
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
U
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
lay up
<idiom>
U
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
keep in trust
U
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
to check off
U
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
cryptocustodian
U
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
streaming tape drive
U
دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
corrective maintenance
U
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
maintenance
U
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
deletion
U
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
defferential assets
U
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
stair rod
U
گیره فرش
[از این گیره های برنزی جهت نگهداری فرش های کناره در پله ها و یا آویزان کردن فرش استفاده می کنند.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com