Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
illusionism
U
نگارش یا توصیف منافر وهمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sightseeing
U
دیدن منافر
perspective
U
منافر و مرایا
perspectives
U
منافر و مرایا
sight seeing
U
دیدار منافر جالب
phantasmagoria
U
منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
postimpressionism
U
سبک هنری تجسم عین منافر
phantasmagorias
U
منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
landscape architects
U
معمار یا متخصص ساختن منافر طبیعی نما
landscape architect
U
معمار یا متخصص ساختن منافر طبیعی نما
unrealistically
U
وهمی
illusory
U
وهمی
delusional
U
وهمی
illusive
U
وهمی
ideative
U
وهمی
unrealistic
U
وهمی
Gothic
U
وهمی
ideational
U
وهمی
panoramas
U
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
landscape gardeners
U
متخصص تزئین باغ وگلکاری وزیبا سازی منافر
landscape gardener
U
متخصص تزئین باغ وگلکاری وزیبا سازی منافر
panorama
U
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
gremlin
U
موجود وهمی
uncanny
U
وهمی جدی
gremlins
U
موجود وهمی
bizarre
U
خیالی وهمی
apparitions
U
صورت وهمی
unreal
U
واهی وهمی
vagarious
U
خیالی وهمی
simulacrum
U
شباهت وهمی
imaginary
U
وهمی خیال
apparition
U
صورت وهمی
delusory
U
وهمی یا خیالی
nonentity
U
جیز وهمی وخیالی
nonentities
U
جیز وهمی وخیالی
banshee
U
موجود وهمی بشکل روح
banshees
U
موجود وهمی بشکل روح
vagariously
U
وهمی از روی هوی و هوس واهی
hallucinosis
U
حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
recordings
U
نگارش
version
U
نگارش
versions
U
نگارش
recording
U
نگارش
freedom of the press
U
ازادی نگارش
depiction
U
نگارش تعریف
department of publications
U
اداره نگارش
dipartment of publications
U
اداره نگارش
depictions
U
نگارش تعریف
pens
U
شیوه نگارش
pen
U
شیوه نگارش
penned
U
شیوه نگارش
record
U
یادداشت نگارش
penning
U
شیوه نگارش
meteorgraph
U
الت نگارش
stylistics
U
فن نگارش سبک شناسی
touch-typing
U
نگارش با روش پرماسی
styled
U
خامه سبک نگارش
obscurantism
U
سبک نگارش مبهم
surveillance video recording
U
نگارش ویدئوی نظارتی
touch-type
U
نگارش با روش پرماسی
style
U
خامه سبک نگارش
gutter press
U
نگارش هایامطبوعات پست
xylograph
U
نگارش روی چوپ
touch-typed
U
نگارش با روش پرماسی
touch-types
U
نگارش با روش پرماسی
styling
U
خامه سبک نگارش
styles
U
خامه سبک نگارش
aerometeorograph
U
دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
surrealism
U
سبک نگارش خیالی سوررئالیسم
shading
U
توصیف
descriptor
U
توصیف گر
descriptions
U
توصیف
delineation
U
توصیف
description
U
توصیف
qualification
U
توصیف
narration
U
توصیف
pnemograph
U
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
autobiographies
U
نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او
autobiography
U
نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او
false description
U
توصیف غلط
self explaining
U
بی نیاز از توصیف
qalified
U
توصیف شده
job description
U
توصیف شغلی
characterize
U
توصیف کردن
characterised
U
توصیف کردن
qualify
U
توصیف کردن
description
U
توصیف تشریح
self-explanatory
U
بی نیاز از توصیف
self explanatory
U
بی نیاز از توصیف
descriptions
U
توصیف تشریح
characterized
U
توصیف کردن
characterises
U
توصیف کردن
qualifies
U
توصیف کردن
characterising
U
توصیف کردن
indefinable
U
توصیف نشدنی
indefinably
U
توصیف نشدنی
characterizes
U
توصیف کردن
qualifier
U
توصیف کننده
recommendable
U
قابل توصیف
describable
U
قابل توصیف
delineator
U
توصیف کننده
data descriptor
U
توصیف گر داده ها
characterization
U
توصیف شخصیت
qualifiers
U
توصیف کننده
characterizing
U
توصیف کردن
pick wickian
U
شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
task state descriptor
U
توصیف گر حالت کار
characterization
U
توصیف صفات اختصاصی
unutterable
U
غیر قابل توصیف
unutterably
U
غیر قابل توصیف
indescribable
U
توصیف ناپذیر نامعلوم
moulage
U
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
termless
U
بی پایان غیر قابل توصیف
task state descriptor
U
توصیف کننده وضعیت وفیفه
unspeakable
U
توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
zoography
U
علم توصیف جانوران وخوی انان
ineffable
U
شخص غیر قابل توصیف نگفتنی
indescribably
U
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
Religion was portrayed in a negative way.
U
دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
ccitt v.
U
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
electrographic architecture
U
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Sophrosyne
U
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
The documentary tries to be truthful to the events.
U
این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
unaccountable
U
غیر مسئول غیر قابل توصیف
unaccountably
U
غیر مسئول غیر قابل توصیف
portrays
U
توصیف کردن مجسم کردن
describing
U
توصیف کردن وصف کردن
describes
U
توصیف کردن وصف کردن
portraying
U
توصیف کردن مجسم کردن
portrayed
U
توصیف کردن مجسم کردن
described
U
توصیف کردن وصف کردن
describe
U
توصیف کردن وصف کردن
portray
U
توصیف کردن مجسم کردن
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
historic character
U
[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com