Perdic | نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	autobiographies U	نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او
	autobiography U	نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	enfleurage U	عطرگیری بوسیلهء روغنهای جاذبinflame
	air cool U	بوسیلهء هوا سرد کردن
	f.drss U	جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
	subscribers U	1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
	subscriber U	1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
	airlift U	بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
	airlifted U	بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
	airlifting U	بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
	airlifts U	بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
	acupuncture U	روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
	apomixis U	تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
	annulus U	دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
	apomict U	کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
	it is impossible to live there U	نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
	versions U	نگارش
	recording U	نگارش
	recordings U	نگارش
	version U	نگارش
	depictions U	نگارش تعریف
	dipartment of publications U	اداره نگارش
	depiction U	نگارش تعریف
	meteorgraph U	الت نگارش
	record U	یادداشت نگارش
	pens U	شیوه نگارش
	penning U	شیوه نگارش
	penned U	شیوه نگارش
	freedom of the press U	ازادی نگارش
	pen U	شیوه نگارش
	department of publications U	اداره نگارش
	stylistics U	فن نگارش سبک شناسی
	styling U	خامه سبک نگارش
	touch-type U	نگارش با روش پرماسی
	obscurantism U	سبک نگارش مبهم
	styles U	خامه سبک نگارش
	styled U	خامه سبک نگارش
	touch-typed U	نگارش با روش پرماسی
	xylograph U	نگارش روی چوپ
	surveillance video recording U	نگارش ویدئوی نظارتی
	style U	خامه سبک نگارش
	touch-types U	نگارش با روش پرماسی
	touch-typing U	نگارش با روش پرماسی
	gutter press U	نگارش هایامطبوعات پست
	aerometeorograph U	دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
	surrealism U	سبک نگارش خیالی سوررئالیسم
	illusionism U	نگارش یا توصیف منافر وهمی
	Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U	ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
	pnemograph U	الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
	pick wickian U	شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
	moulage U	انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
	lead a dog's life <idiom> U	زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
	personal U	شخصی
	personas U	شخصی
	persona U	شخصی
	personae U	شخصی
	personable U	شخصی
	ones U	شخصی
	some one U	شخصی
	privates U	شخصی
	informal U	شخصی
	civilians U	شخصی
	civilian U	شخصی
	civil U	شخصی
	private U	شخصی
	one U	شخصی
	A private car. U	اتوموبیل شخصی
	somebody U	یک شخص شخصی
	personal saving U	پس انداز شخصی
	personal pronoun U	ضمیر شخصی
	personal computers U	کامپیوتر شخصی
	personal computer U	کامپیوتر شخصی
	personal pronouns U	ضمائر شخصی
	personal requirment U	احتیاجات شخصی
	personal remarks U	انتقادات شخصی
	personal constructs U	سازههای شخصی
	self-interest U	نفع شخصی
	personalty U	اموال شخصی
	personalized form letter U	فرم شخصی
	private property U	دارایی شخصی
	personal staff U	ستاد شخصی
	personal service U	ابلاغ شخصی
	personal service U	خدمت شخصی
	hire out <idiom> U	اجاره شخصی
	personal right U	حقوق شخصی
	personal requirment U	حوائج شخصی
	on one's shoulders <idiom> U	مسئولیت شخصی
	personalty U	دارایی شخصی
	personal exemptions U	معافیتهای شخصی
	oomph U	چاذبه شخصی
	personal identity U	هویت شخصی
	whosoever U	هر شخصی که باشد
	whoso U	هر شخصی که باشد
	personal income U	درامد شخصی
	private motive U	غرض شخصی
	personal motive U	غرض شخصی
	personal interest U	نفع شخصی
	personal error U	خطای شخصی
	personal outlays U	هزینههای شخصی
	who U	چه شخصی چه اشخاصی
	self interest U	نفع شخصی
	self interest U	غرض شخصی
	self intrest U	نفع شخصی
	personal property U	مایملک شخصی
	self will U	اراده شخصی
	personal property U	اموال شخصی
	separate estate U	اموال شخصی زن
	personal ownership U	مالکیت شخصی
	personal influence U	نفوذ شخصی
	idiograph U	نشان شخصی
	particular good U	عین شخصی
	ibm personal computer U	IBکامپیوتر شخصی
	personal effects U	لوازم شخصی
	individual foul U	خطای شخصی
	self-employed U	کار شخصی
	paraphernalia U	اموال شخصی زن
	self employed U	کار شخصی
	idols of the cave U	اوهام شخصی
	proenomen U	نام شخصی
	under one's thumb <idiom> U	زیرنظر شخصی
	ea state in severalty U	ملک شخصی
	under one's belt <idiom> U	میل شخصی
	personal action U	دعوی شخصی
	personal affairs U	امور شخصی
	bomb scare U	اطلاعتلفنیازوجودبمبدرمکانیتوسط شخصی
	very own <adj.> U	خصوصی [شخصی]
	by end U	غرض شخصی
	personal computing U	محاسبات شخصی
	backcourt foul U	خطای شخصی
	informal observations U	مشاهدات شخصی
	passanger car U	اتومبیل شخصی
	individualization of punshment U	شخصی کردن مجازاتها
	bye end U	غرض شخصی قصدپنهان
	ibm personal computer at U	کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
	personal income tax U	مالیات بر درامد شخصی
	individual income tax U	مالیات بر درامد شخصی
	ibm personal computer xt U	کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
	pocket expenses U	هزینه مختصر شخصی
	private property U	دارایی شخصی بلامعارض
	privy seal U	مهر شخصی پادشاه
	personalize U	جنبه شخصی دادن به
	in one's best interest U	به صلاح خود شخصی
	duffle bag U	کیسه لوازم شخصی
	personal property U	دارایی شخصی منقول
	valour U	ارزش شخصی واجتماعی
	home use entry U	اعلامیه مصرف شخصی
	author U	شخصی که برنامه می نویسد
	ibm personal computer system/ U	کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
	self intrested U	دربند نفع شخصی
	self regard U	حفظ منافع شخصی
	mannerisms U	اطوار واخلاق شخصی
	mannerism U	اطوار واخلاق شخصی
	self interested U	در بند نفع شخصی
	paraphernal U	وابسته به دارایی شخصی زن
	owns U	شخصی مال خودم
	owning U	شخصی مال خودم
	owned U	شخصی مال خودم
	own U	شخصی مال خودم
	turn (someone) on <idiom> U	به هیجان آوردن شخصی
	pin U	شماره شناسایی شخصی
	pinned U	شماره شناسایی شخصی
	pinning U	شماره شناسایی شخصی
	With my own capital . U	با سرمایه شخصی خودم
	onother's money U	پول شخصی دیگر
	mend one's ways <idiom> U	اثبات عادت شخصی
	play (someone) for something <idiom> U	به بازی گرفتن شخصی
	in one's hair <idiom> U	عصبانی کردن شخصی
	self-interested U	در بند نفع شخصی
	put in one's two cents <idiom> U	به شخصی نظریه دادن
	unbeknownst U	خارج از معلومات شخصی
	personal chattels U	دارایی شخصی منقول
	leave alone <idiom> U	راحت گذاشتن (شخصی)
	valor U	ارزش شخصی واجتماعی
	bunched income U	درامد خدمات شخصی
	toe the line <idiom> U	انجام وفایف شخصی
	to hold in d. U	درتصرف شخصی داشتن
	fill (someone) in <idiom> U	جزئیات را به شخصی گفتن
	personal identification number U	شماره شناسایی شخصی
	theatergoer U	شخصی که مکرر به تئاترمیرود
	unbeknown U	خارج از معلومات شخصی
	eau de vie U	اب زندگی
	habitance U	زندگی
	lifeline U	خط زندگی
	habitancy U	زندگی
	lifelines U	خط زندگی
	vita U	زندگی
	life U	زندگی
	existences U	زندگی
	lives U	زندگی
	wile a U	در زندگی
	lives of great men U	زندگی
	existence U	زندگی
	vivification U	زندگی
	living U	زندگی
	togetherness U	زندگی با هم
	testacy U	دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
	topography U	نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
	commercial water movement U	حمل و نقل با کشتیهای شخصی
	accessor U	شخصی که به داده دسترسی دارد
	disposable income U	درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
	personal information manager U	برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
	lightplane U	هواپیمای شخصی کوچک وسبک