English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
comedist U نویسنده نمایشهای خنده دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tragedian U نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
comedians U هنرپیشه نمایشهای خنده دار
comedians U نوینسده نمایشهای خنده دار
comedian U نوینسده نمایشهای خنده دار
comedian U هنرپیشه نمایشهای خنده دار
comediennes U زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
comedienne U زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
penster U نویسنده بویژه نویسنده مزدور
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
soap operas U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
soap opera U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
sportiveŠetc U خنده کن خنده وبازی کن
stair stepping U روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
kentish fire U محلهای پی درپی وجمعی نمایشهای پی درپی وگروهی
quill driver U نویسنده
scribbler U نویسنده بد
scrivener U نویسنده
penwoman U زن نویسنده
craftsmen U نویسنده
the present writer U نویسنده
craftsman U نویسنده
writers U نویسنده ها
composers U نویسنده
authoress U نویسنده زن
writers U نویسنده
writer U نویسنده
authors U نویسنده ها
wordsmith U نویسنده
author U نویسنده
penman U نویسنده
composer U نویسنده
hacked U نویسنده مزدور
hacks U نویسنده مزدور
report writer U نویسنده گزارش
garreteer U نویسنده بی نوا
neoteric U نویسنده تازه
fantast U نویسنده خیالپرست
drafter U نویسنده پیام
technical writer U نویسنده فنی
hack U نویسنده مزدور
devil U نویسنده مزدور
author U نویسنده موسس
devils U نویسنده مزدور
to make good as a writer U نویسنده موفقی شدن
idem U همان نویسنده در همانجا
headliner U نویسنده سرمقاله روزنامه
hagiologist U نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
pen-names U نام مستعار نویسنده
pen-name U نام مستعار نویسنده
bel esprit U سخنران یا نویسنده باذوق
nomographer U نویسنده کتاب درباره
pen name U نام مستعار نویسنده
librettist U نویسنده اشعار اپرا
miscellanist U نویسنده مطالب مختلف
matthew U نویسنده انجیل متی
mannerism U سبک بخصوص نویسنده
librettists U نویسنده اشعار اپرا
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
authorial U موبوط به مصنف یا نویسنده
encyclopaedist U نویسنده دایره المعارف
mannerisms U سبک بخصوص نویسنده
auctorial U منسوب به نویسنده یا مولف
wanted clerks U دبیر یا نویسنده لازم است
memorialist U نویسنده یاد بود یا لوحه
magazin U نویسنده مقاله برای مجله
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
He fabcies himself as a writer (author). U به خیال خودش نویسنده است
screenwriters U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
posthumous U منتشر شده پس از مرگ نویسنده
hagiographer U نویسنده شرح حال مقدسین
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
screenwriter U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
dramaturge U نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
pornographer U نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
belletrist U نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
monographist U نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
headings U تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
heading U تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
interactive U سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
free lance U مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
ethic U روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
irrision U خنده
laughter U خنده
laughs U خنده
laughing U خنده
laughed U خنده
laugh U خنده
belly laugh U خنده از ته دل
publicists U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicist U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
liter any executor U کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
jude U یهودا نویسنده رساله یهوداکه از رسالات عهد جدیدمسیحیان است
symbolist U نویسنده یاهنرمندی که بسبک سمبولیک اثاری خلق میکند نمادگر
boisterous laughter U خنده بلند
to laugh away U با خنده گذراندن
tricksy U بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
ridiculous U خنده دار
A forced laugh. U خنده زورکی
crack up <idiom> U از خنده ترکیدن
fleer U خنده نیشدار
laughing stock U مایهی خنده
serio comic U هم خنده دار
laugh down U با خنده از رو بردن
laugh away U با خنده گذراندن
laughingstock U مایه خنده
irrision U خنده استهزایی
laughter is infectious U خنده مسری
lusory U بازی کن خنده کن
nicker U خنده کردن
risibility U خنده داربودن
risible faculty U استعداد خنده
laugher U خنده کننده
To burst with laughter. U از خنده غش کردن
laugh U صدای خنده
grins U خنده نیشی
grinning U خنده نیشی
humorous U خنده اور
grinned U خنده نیشی
risible U خنده اور
laughing U خنده اور
titters U خنده تو دزدیده
grin U خنده نیشی
hilarious U خنده دار
playfully U با خنده و بازی
laughable U خنده دار
droll U خنده اور
queerest U خل خنده دار
comics U خنده دار
laughs U صدای خنده
comic U خنده دار
laughed U صدای خنده
queer U خل خنده دار
farcical U خنده اور
sniggers U خنده استهزاامیز
funny U خنده دار
sniggering U خنده استهزاامیز
sniggered U خنده استهزاامیز
snigger U خنده استهزاامیز
ludicrous U خنده اور
howlers U خنده اور
howler U خنده اور
titter U خنده تو دزدیده
tittering U خنده تو دزدیده
sarcasm U زهر خنده
funnier U خنده دار
queerer U خل خنده دار
funniest U خنده دار
gaff U خنده بلند
tittered U خنده تو دزدیده
to be on the grin U خنده نیشی کردن
to split one's sides U از خنده روده برشدن
to be convulsed with laughter U از خنده بخود پیچیدن
laughter U صدای خنده بلند
opera comique U نمایش خنده اور
ridiculousness U خنده اور بودن
sidesplitting U روده براز خنده
to burst in to a laugh U زیر خنده زدن
to force a smile U خنده زورکی کردن
to roar with laughter <idiom> U از خنده روده بر شدن
laughing gas U گاز خنده اور
miming U نمایش خنده اور
mimes U نمایش خنده اور
mimed U نمایش خنده اور
mime U نمایش خنده اور
gig U شوخی خنده دار
laughably U بطور خنده دار
to laugh away U با خنده واستهزا کردن
to laugh down U با خنده خاموش کردن
to set in a roar U از خنده روده برکردن
waggishly U بذله گو خنده دار
waggish U بذله گو خنده دار
hysterical U بسیار خنده دار
hysterically U بسیار خنده دار
ridiculously U بطور خنده اور
derision U مایه خنده وتمسخر
funnily U چنانکه خنده اورد
rediculously U بطور خنده اور
raise a laugh U خنده راه انداختن
funnier U خنده اور عجیب
sardonically U وابسته به زهر خنده
sardonic U وابسته به زهر خنده
farces U نمایش خنده اور
farce U نمایش خنده اور
laugh off U با خنده دور کردن
comedies U نمایش خنده دار
intempestive laughter U خنده بیجا یا نا بهنگام
gigs U شوخی خنده دار
keep a straight face U از خنده خودداری کردن
it provokes laughter U باعث خنده است
it provokes laughter U خنده اور است
giggling U با خنده افهار داشتن
giggles U با خنده افهار داشتن
comic opera U نمایش خنده دار
funniest U خنده اور عجیب
nitrogen monoxide U گاز خنده اور
giggle U با خنده افهار داشتن
break into a laugh U زیر خنده زدن
funny U خنده اور عجیب
nitrous oxide U گاز خنده اور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com