English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
belletrist U نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
belles lettres U شعر و اثارادبی زیبا وهنری
penster U نویسنده بویژه نویسنده مزدور
letter U اثارادبی
letters U اثارادبی
worked U اثارادبی یا هنری
work U اثارادبی یا هنری
literate U ادیب
literay U ادیب
bookman U ادیب
scholars U ادیب
litterateur U ادیب
scholar U ادیب
penman U مصنف ادیب
literator U فضل فروش ادیب
literary U ادیب وابسته به ادبیات
craftsman U نویسنده
craftsmen U نویسنده
composers U نویسنده
writers U نویسنده ها
the present writer U نویسنده
penman U نویسنده
scribbler U نویسنده بد
composer U نویسنده
scrivener U نویسنده
writer U نویسنده
writers U نویسنده
penwoman U زن نویسنده
authoress U نویسنده زن
author U نویسنده
wordsmith U نویسنده
authors U نویسنده ها
quill driver U نویسنده
devils U نویسنده مزدور
neoteric U نویسنده تازه
garreteer U نویسنده بی نوا
fantast U نویسنده خیالپرست
report writer U نویسنده گزارش
hacks U نویسنده مزدور
author U نویسنده موسس
devil U نویسنده مزدور
drafter U نویسنده پیام
technical writer U نویسنده فنی
hacked U نویسنده مزدور
hack U نویسنده مزدور
librettist U نویسنده اشعار اپرا
librettists U نویسنده اشعار اپرا
bel esprit U سخنران یا نویسنده باذوق
authorial U موبوط به مصنف یا نویسنده
to make good as a writer U نویسنده موفقی شدن
auctorial U منسوب به نویسنده یا مولف
mannerisms U سبک بخصوص نویسنده
mannerism U سبک بخصوص نویسنده
pen-names U نام مستعار نویسنده
encyclopaedist U نویسنده دایره المعارف
miscellanist U نویسنده مطالب مختلف
matthew U نویسنده انجیل متی
idem U همان نویسنده در همانجا
headliner U نویسنده سرمقاله روزنامه
hagiologist U نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
nomographer U نویسنده کتاب درباره
pen-name U نام مستعار نویسنده
pen name U نام مستعار نویسنده
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
well favored U زیبا
beautiful U زیبا
sightliness U زیبا
queen of hearts U زن زیبا
pulchritudinous U زیبا
yummy U زیبا
gainly U زیبا
dinky U زیبا
eyeful U زیبا
crumpets U زن زیبا
crumpet U زن زیبا
spiffy U زیبا
picturesque U زیبا
queen of love U زن زیبا
inelegant U نا زیبا
swells U زیبا
cute U زیبا
swelled U زیبا
swell U زیبا
cuter U زیبا
good looking U زیبا
cutest U زیبا
belles U زن زیبا
belle U زن زیبا
stylish U زیبا
scrumptious U زیبا
good-looking U زیبا
bonny U زیبا
chic U زیبا
fairer U زیبا
fair U زیبا
fairs U زیبا
elegant U زیبا
beauteous U زیبا
goodly U زیبا
fairest U زیبا
memorialist U نویسنده یاد بود یا لوحه
posthumous U منتشر شده پس از مرگ نویسنده
magazin U نویسنده مقاله برای مجله
hagiographer U نویسنده شرح حال مقدسین
screenwriters U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenwriter U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
wanted clerks U دبیر یا نویسنده لازم است
He fabcies himself as a writer (author). U به خیال خودش نویسنده است
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
comedist U نویسنده نمایشهای خنده دار
smatt U زیبا باهوش
tittivate U زیبا کردن
titivate U زیبا کردن
smarten U زیبا کردن
well favoured U زیبا خوشگل
adorn U زیبا کردن
She looks appealing. U او [زن] زیبا است.
adorns U زیبا کردن
lapwing U مرغ زیبا
lapwings U مرغ زیبا
peach U زن یادختر زیبا
knockout <idiom> U خانم زیبا
peewit U مرغ زیبا
peewits U مرغ زیبا
handsomely U بطور زیبا
pewit U مرغ زیبا
proper dress U جامه زیبا
prettyish U نسبتا زیبا
beauties U زنان زیبا
corking U خیلی زیبا
to look good U زیبا بودن
to be good-looking U زیبا بودن
china aster U گل رعنا زیبا
graphic arts U هنرهای زیبا
nymphs U زن بسیار زیبا
beaux arts U هنرهای زیبا
fine arts U هنرهای زیبا
beauty U زنان زیبا
beautification U زیبا سازی
nymph U زن بسیار زیبا
deluxe U بسیار زیبا
habiliment U لباس زیبا
killdeer U مرغ زیبا
beautifully U بطور زیبا
She looks nice. U او [زن] زیبا است.
peaches U زن یادختر زیبا
monographist U نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
tragedian U نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
dramaturge U نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
pornographer U نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
titivate U اراستن زیبا شدن
tittivate U اراستن زیبا شدن
trimly U بطور اراسته و زیبا
greenhouse U هنرستان هنرهای زیبا
conservatories U هنرستان هنرهای زیبا
venus U زن زیبا ستاره زهره
dressed to the nines (teeth) <idiom> U زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
conservatory U هنرستان هنرهای زیبا
virtuosity U استعدادهنرهای زیبا یا فنون
nymphet U دختر کوچک و زیبا
embellish U زیبا کردن پیراستن
embellished U زیبا کردن پیراستن
bonnily U بطرز زیبا ودلپذیر
embellishes U زیبا کردن پیراستن
embellishing U زیبا کردن پیراستن
aesthetes U طرفدار صنایع زیبا
aesthete U طرفدار صنایع زیبا
dilettanti U دوستدارتفننی صنایع زیبا
conservatoire U اموزشگاه هنرهای زیبا
handsome U خوش قیافه زیبا
dilettante U دوستدارتفننی صنایع زیبا
well lookirg U زیبا خوش منظر
queen of heaven U نام زن ژوپیطر زن زیبا
plumate U دارای پر وبال زیبا
pinup U تصویر دختر زیبا
dilettantes U دوستدارتفننی صنایع زیبا
interactive U سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
heading U تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
headings U تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
free lance U مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
ethic U روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
the nine U نه تن الهه شعر و هنرهای زیبا
grooms U زیبا کردن داماد شدن
shangri U شهر زیبا سرزمین دلخواه
specious U دارای فاهر زیبا وفریبنده
groom U زیبا کردن داماد شدن
jude U یهودا نویسنده رساله یهوداکه از رسالات عهد جدیدمسیحیان است
symbolist U نویسنده یاهنرمندی که بسبک سمبولیک اثاری خلق میکند نمادگر
publicist U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicists U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
liter any executor U کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
Ravishingly beautiful . U مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
to look like a million dollars [bucks] [American E] <idiom> U بسیار زیبا بودن [اصطلاح روزمره]
aestheticism U زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
Ravishingly beautiful. U مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
pretty to look at [to watch] U زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
Frigi darium U [تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
to look [feel] like a million dollars U بسیار زیبا [به نظر آمدن] بودن [اصطلاح روزمره]
dressage U حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com