English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hagiologist U نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heading U تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
headings U تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
penster U نویسنده بویژه نویسنده مزدور
backdates U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating U تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedated U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque U چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedate U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology U تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
dates U تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date U تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory U ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
hagiology U تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
protohistory U تاریخ ماقبل تاریخ
craftsman U نویسنده
authoress U نویسنده زن
the present writer U نویسنده
writers U نویسنده ها
authors U نویسنده ها
wordsmith U نویسنده
author U نویسنده
writer U نویسنده
writers U نویسنده
scrivener U نویسنده
scribbler U نویسنده بد
composers U نویسنده
penman U نویسنده
penwoman U زن نویسنده
composer U نویسنده
quill driver U نویسنده
craftsmen U نویسنده
drafter U نویسنده پیام
fantast U نویسنده خیالپرست
author U نویسنده موسس
garreteer U نویسنده بی نوا
neoteric U نویسنده تازه
hacks U نویسنده مزدور
hacked U نویسنده مزدور
technical writer U نویسنده فنی
report writer U نویسنده گزارش
devil U نویسنده مزدور
devils U نویسنده مزدور
hack U نویسنده مزدور
pen-names U نام مستعار نویسنده
pen name U نام مستعار نویسنده
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
librettist U نویسنده اشعار اپرا
pen-name U نام مستعار نویسنده
bel esprit U سخنران یا نویسنده باذوق
librettists U نویسنده اشعار اپرا
auctorial U منسوب به نویسنده یا مولف
miscellanist U نویسنده مطالب مختلف
idem U همان نویسنده در همانجا
nomographer U نویسنده کتاب درباره
to make good as a writer U نویسنده موفقی شدن
encyclopaedist U نویسنده دایره المعارف
matthew U نویسنده انجیل متی
authorial U موبوط به مصنف یا نویسنده
mannerism U سبک بخصوص نویسنده
mannerisms U سبک بخصوص نویسنده
headliner U نویسنده سرمقاله روزنامه
magazin U نویسنده مقاله برای مجله
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
memorialist U نویسنده یاد بود یا لوحه
screenwriters U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
hagiographer U نویسنده شرح حال مقدسین
comedist U نویسنده نمایشهای خنده دار
He fabcies himself as a writer (author). U به خیال خودش نویسنده است
posthumous U منتشر شده پس از مرگ نویسنده
wanted clerks U دبیر یا نویسنده لازم است
screenwriter U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
tragedian U نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
monographist U نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
pornographer U نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
belletrist U نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
dramaturge U نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
interactive U سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
free lance U مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
ethic U روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
publicist U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicists U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
symbolist U نویسنده یاهنرمندی که بسبک سمبولیک اثاری خلق میکند نمادگر
jude U یهودا نویسنده رساله یهوداکه از رسالات عهد جدیدمسیحیان است
liter any executor U کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
holotype U نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
dates [appointments] U تاریخ ها
history U تاریخ
histories U تاریخ
appointed day U تاریخ
undated U بی تاریخ
coetaneous U هم تاریخ
coeval U هم تاریخ
appointment U تاریخ
no date U بی تاریخ
date [appointment] U تاریخ
appointed days U تاریخ ها
appointments U تاریخ ها
date U تاریخ
as of U از تاریخ
as from U از تاریخ ,
eras U تاریخ
era U تاریخ
with effect from U از تاریخ ...
dateless U بی تاریخ
dates U تاریخ
intellectual history U تاریخ اندیشه ها
in chronological order U به ترتیب تاریخ
maintenance history U تاریخ تعمیرات
julain date U تاریخ ژولین
expiry date U تاریخ انقضاء
historicity U تاریخ گرایی
expiration date U تاریخ انقضا
literary history U تاریخ ادبیات
effective date U تاریخ اجرا
maturity date U تاریخ سررسید
modern history U تاریخ معاصر
natural historian U تاریخ نویس
stale cheque U چک تاریخ گذشته
system date U تاریخ سیستم
termination date U تاریخ پایان
the date was not specified U تاریخ ان معلوم
value date U تاریخ ارزش
date of birth U تاریخ تولد
prehistory U ماقبل تاریخ
Ancient history U تاریخ باستان
backdating date U پیش تاریخ
current date U تاریخ جاری
epochs U مبدا تاریخ
historians U تاریخ نویس
dateable U تاریخ گذاردنی
historian U تاریخ گزار
date in issuing U تاریخ صدور
date of issuance U تاریخ صدور
date of acquisition U تاریخ خریداری
datable U تاریخ گذاردنی
date of maturity U تاریخ انقضاء
creation date U تاریخ ایجاد
creation date U تاریخ افرینش
historians U تاریخ گزار
acceptance date U تاریخ قبولی
shelf life U تاریخ مصرف
natural history U تاریخ طبیعی
epoch U مبدا تاریخ
prehistory U پیش تاریخ
basic date U تاریخ ترفیع
chronogram U ماده تاریخ
out of date U از تاریخ گذشته
closing date U تاریخ انقضاء
completion date U تاریخ تکمیل
historian U تاریخ نویس
postdates U تاریخ ماقبل
due date U تاریخ تادیه
chronological U به ترتیب تاریخ
postdated U تاریخ ماقبل
dated U تاریخ دار
dates U نخل تاریخ
date U نخل تاریخ
due date U تاریخ سررسید
delivery date U تاریخ تحویل
postdating U تاریخ ماقبل
postdate U تاریخ ماقبل
date of maturity U تاریخ سررسید
economic history U تاریخ اقتصادی
date of shipment U تاریخ حمل
dateline U تاریخ گذاری
the christian era U مبدا تاریخ میلادی
The prehistoric creatures . U موجودات ماقبل تاریخ
An Out line of European history . U کلیات تاریخ اروپ؟
historic U معروف مبنی بر تاریخ
Date and place of departure. U تاریخ ؟ محل حرکت
What is todays date ? U تاریخ امروز چیست ؟
landmark U نقطه تحول تاریخ
chronologically U به ترتیب زمان یا تاریخ
to go down in history U در تاریخ ثبت شدن
landmarks U نقطه تحول تاریخ
value date U تاریخ اجرا والور
up to now U تا کنون تا این تاریخ
chronological U دارای تسلسل تاریخ
Death keeps no calendar. <proverb> U مرگ تاریخ ندارد.
historian U تاریخ دان مورخ
historically U بشکل تاریخ دراوردن
the Classical World [the Ancient World] U جهان باستانی [تاریخ]
Antiquity U جهان باستانی [تاریخ]
early German history U تاریخ ابتدایی آلمان
historians U تاریخ دان مورخ
even U دارای همان تاریخ
era U اغاز تاریخ عصر
eras U اغاز تاریخ عصر
azoic U دوران ماقبل تاریخ
completion date U تاریخ انجام کار
dateline U محل تاریخ گذاری
historical determinism U اعتقاد به جبر تاریخ
economic interpretation of history U تفسیر اقتصادی تاریخ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com