Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
copywriter
U
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
copywriters
U
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commercialize
U
بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
Yellow Pages
U
بخش آگهیهای دفتر تلفن
co-authors
U
نویسندهی مشترک
co-author
U
نویسندهی مشترک
lyricist
U
نویسندهی متن آواز
lyricist
U
نویسندهی اشعار غنایی
lyricists
U
نویسندهی متن آواز
lyricists
U
نویسندهی اشعار غنایی
propagandistic
U
تبلیغاتی
commercials
U
اگهیهای تبلیغاتی
schemed
U
برنامه تبلیغاتی
advertising agency
آژانس تبلیغاتی
advertising campaign
U
فعالیت تبلیغاتی
publicity drive
U
فعالیت تبلیغاتی
publicity films
U
فیلمهای تبلیغاتی
advertising spot
U
فیلم تبلیغاتی
advertisements
U
اگهی تبلیغاتی
scheme
U
برنامه تبلیغاتی
advertisement
U
اگهی تبلیغاتی
schemes
U
برنامه تبلیغاتی
cold war
U
جنگ تبلیغاتی وروانی
cold war
U
جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
leaflet
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleting
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflets
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleted
U
اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
itinerate
U
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
leaflet bomb
U
بمب حاوی اعلامیه یا اوراق تبلیغاتی
white propaganda
U
تبلیغاتی که هدف ان از پیش اعلام شده باشد
me too
U
دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
petitioning creditor
U
مطالب
antilogy
U
تناقض مطالب
discussion
U
تشریح مطالب
discussions
U
تشریح مطالب
varia
U
مطالب گوناگون
refersher course
U
دوره یاداوری مطالب
outline
U
خلاصه رئوس مطالب
miscellanist
U
نویسنده مطالب مختلف
syllabuses
U
رئوس مطالب برنامه
syllabus
U
رئوس مطالب برنامه
front-page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
recapitulations
U
تکرار رئوس مطالب
miscellany
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
miscellanies
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
epitome
U
خلاصه رئوس مطالب
recapitulation
U
تکرار رئوس مطالب
outlines
U
خلاصه رئوس مطالب
outlined
U
خلاصه رئوس مطالب
outlining
U
خلاصه رئوس مطالب
recapitulates
U
رئوس مطالب را دوره کردن
for the rest
U
اما در باره باقی مطالب
recapitulate
U
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulate
U
رئوس مطالب را تکرار کردن
precis
U
خلاصه رئوس مطالب تلخیص
recapitulated
U
رئوس مطالب را تکرار کردن
anagogy
U
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
shocker
U
مطالب مهیج تحریک کننده
shockers
U
مطالب مهیج تحریک کننده
recapitulating
U
رئوس مطالب را دوره کردن
anagoge
U
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
recapitulated
U
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulating
U
رئوس مطالب را تکرار کردن
concordances
U
راهنمای مطالب وموضوعات کتاب
recapitulates
U
رئوس مطالب را تکرار کردن
concordance
U
راهنمای مطالب وموضوعات کتاب
pornographer
U
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
glasnost
U
سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
cold war
U
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
journalese
U
بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
documentarian
U
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
bathos
U
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
demodulate
U
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
differentiation
U
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
galley
U
نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
context sensitive help key
U
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
galley proof
U
نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
tragi comedy
U
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
commerical
U
تجارتی
for-profit
<adj.>
U
تجارتی
corporate
[commercial]
<adj.>
U
تجارتی
commercial
<adj.>
U
تجارتی
merchants
U
تجارتی
merchant
U
تجارتی
relating to business
<adj.>
U
تجارتی
business
<adj.>
U
تجارتی
commercial
U
تجارتی
mercantile
U
تجارتی
Autocue
U
دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
His presentation was actually just a recital of names, places, and dates.
U
مطالب ارایه شده او
[مرد]
در واقع فقط شمارشی از نام، مکان، و تاریخ بود.
trade union
U
اتحادیه تجارتی
trades unions
U
اتحادیه تجارتی
trade mark
U
علامت تجارتی
merchantman
U
کشتی تجارتی
trade names
U
نام تجارتی
ideograph
U
مارک تجارتی
industrial tube
U
لامپ تجارتی
commercials
U
اگهیهای تجارتی
trade name
U
نام تجارتی
trade unions
U
اتحادیه تجارتی
mercantile marine
U
کشتیهای تجارتی
merchant bar
U
فولاد تجارتی
merchant ship
U
کشتی تجارتی
Trade mark.
U
علامت تجارتی
merchandise
U
کالای تجارتی
trademarks
U
علامت تجارتی
brand names
U
نام تجارتی
brand name
U
نام تجارتی
trademark
U
علامت تجارتی
advertisements
U
اگهیهای تجارتی
trading company
U
شرکت تجارتی
trade winds
U
بادهای تجارتی
trade agreement
U
موافقتنامه تجارتی
trade balance
U
موازنه تجارتی
trade barrier
U
مانع تجارتی
trade gap
U
کسری تجارتی
trade price
U
بهای تجارتی
trade price
U
قیمت تجارتی
trade restrictions
U
تضییقات تجارتی
trade disputes
U
دعاوی تجارتی
argosy
U
ناوگان تجارتی
commercial structural steel
U
فولادسازهای تجارتی
commercial invoice
U
سیاهه تجارتی
commercial items
U
اقلام تجارتی
commercial items
U
کالاهای تجارتی
commerical papers
U
اسناد تجارتی
commerical papers
U
اوراق تجارتی
brand
U
عنوان تجارتی
commercial loading
U
بارگیری تجارتی
brand
U
علامت تجارتی
commercial value
U
ارزش تجارتی
commercial marine
U
کشتیرانی تجارتی
commercial paper
U
سند تجارتی
commercial papers
U
اوراق تجارتی
commercial pure
U
خلوص تجارتی
commercial transactions
U
معاملات تجارتی
commercial firm
U
شرکت تجارتی
commodity rate
U
براتهای تجارتی
capital asset
U
علامت تجارتی
business type operation
U
عملیات تجارتی
branding
U
عنوان تجارتی
commercial attache
U
وابسته تجارتی
bill of goods
U
فهرست تجارتی
brands
U
علامت تجارتی
brand leader
U
علامت تجارتی
commercial bills
U
اوراق تجارتی
branding
U
علامت تجارتی
business name
U
اسم تجارتی
brand loyalty
U
نام تجارتی
brands
U
عنوان تجارتی
document bills
U
اوراق تجارتی
covering letters
U
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letter
U
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
business income
U
درامد خالص تجارتی
commercial procuration
U
قائم مقام تجارتی
trademark
U
علامت تجارتی گذاشتن
advertisement
آگهی های تجارتی
commercial loading
U
بارگیری کالای تجارتی
commercial banking system
U
نظام بانکداری تجارتی
commercial light gage sheet
U
ورق فریف تجارتی
unfavorable balance of trade
U
توازن نامطلوب تجارتی
commercial structural steel
U
فولاد ساختمان تجارتی
subsidiary brand
U
علامت تجارتی فرعی
dominant firm
U
واحد تجارتی مسلط
local trade customs
U
عرف تجارتی محل
commercial representative
U
قائم مقام تجارتی
cost plus
U
براساس قیمت تجارتی
name brand
U
علامت تجارتی مشهور
passive trade balance
U
توازن تجارتی منفی
trademarks
U
علامت تجارتی گذاشتن
in restraint of trade
U
تحت محدودیت تجارتی
register of commerce
U
دفتر ثبت تجارتی
trade barrier
U
قید و بند تجارتی
commercial type vehicle
U
خودروی تجارتی خودروهای شخصی
transferable commercial instrument
U
اوراق تجارتی قابل انتقال
charter party
U
قرارداد اجاره کشتی تجارتی
merchandies
U
معامله کردن کالای تجارتی
secular trend
U
سهام تجارتی وگواهی نامه ان ها
camial
U
وابسته بمبادله تجارتی تهاتری
roll out
U
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
name plugging
U
تکرار نام یا علامت تجارتی
downswing
U
تنزل کارهای تجارتی وغیره
commercialization
U
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
stock exchnge
U
بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
Biro
U
نام تجارتی نوعی قلم خودکار
Biros
U
نام تجارتی نوعی قلم خودکار
privateer
U
درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
dacron
U
نام تجارتی الیاف مصنوعی پارچه داکرون
advert
U
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
public image
U
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
adverts
U
توجه کردن مخفف تجارتی کلمهء advertisement
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
take over bid
U
پیشنهادخرید برای تحت کنترل دراوردن واحد تجارتی
confirming house
U
موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
service marking
U
علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
Tendentious articles and remarks .
U
مطالب واظهارات غرض آمیز ( غرض آلود )
exchange of notes
U
نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
payola
U
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
privateer
U
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
favourble balance of trade
U
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com