English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
peck U نوک زدگی سوراخ
pecked U نوک زدگی سوراخ
pecking U نوک زدگی سوراخ
pecks U نوک زدگی سوراخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blighting U باد زدگی یا زنگ زدگی
blights U باد زدگی یا زنگ زدگی
blight U باد زدگی یا زنگ زدگی
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie U [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
dilly bag U کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
fenestration U چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone U سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
cancellate U سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
thirl U سوراخ سوراخ کردن دریدن
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
foraminate U ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
possession U جن زدگی
cacodemonomania U جن زدگی
glaciation U یخ زدگی
demonomania U جن زدگی
frostiness U یخ زدگی
rime U یخ زدگی
freezes U یخ زدگی
jetlag U جت زدگی
freeze U یخ زدگی
efflorescence U شوره زدگی
ageing U زنگ زدگی
corrsion U زنگ زدگی
dewiness U شبنم زدگی
staining U زنگ زدگی
stained U زنگ زدگی
seasickness U دریا زدگی
evanescence U غیب زدگی
stain U زنگ زدگی
stains U زنگ زدگی
cataplexy U خشک زدگی
corrosion U زنگ زدگی
dismaying U وحشت زدگی
dismays U وحشت زدگی
sunstroke U افتاب زدگی
dismay U وحشت زدگی
sunburn U افتاب زدگی
acariasis U کرم زدگی
fouling U زنگ زدگی
acariasis U کنه زدگی
afflictedness U محنت زدگی
dismayed U وحشت زدگی
hypersomnia U خواب زدگی
hyperthymia U هیجان زدگی
moldy U کپک زدگی
mouldiness U کپک زدگی
paraphrenia U هذیان زدگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.> U احساس یخ زدگی
precipitateness U شتاب زدگی
previousness U شتاب زدگی
rust oxide iron U زنگ زدگی
ageing U زنگ زدگی
worriment U ناراحتی غم زدگی
transfixion U حیرت زدگی
tonic immobility U خشک زدگی
rustiness U زنگ زدگی
sun burn U افتاب زدگی
chilled to the bones <idiom> U احساس یخ زدگی
fustiness U کفک زدگی
hallucinosis U توهم زدگی
heliosis U افتاب زدگی
hospitalism U بیمارستان زدگی
scientism U علم زدگی
thunderstroke U صاعقه زدگی
hurriedness U شتاب زدگی
grid U دریچه سوراخ سوراخ
riddles U سوراخ سوراخ کردن
millepore U مرجان سوراخ سوراخ
grids U دریچه سوراخ سوراخ
riddle U سوراخ سوراخ کردن
swage block U قالب سوراخ سوراخ
cancellous U سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated U سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellate U سوراخ سوراخ اسفنجی
corrosion U رفتگی زنگ زدگی
forwardness U اشتیاق شتاب زدگی
age hardenable U ثبات در برابرزنگ زدگی
alcoholic hallucinosis U توهم زدگی الکلی
hurry skurry U دستپاچگی شتاب زدگی
hurry scurry U دستپاچگی شتاب زدگی
melancholy U سودا زدگی غمگین
Rust <adj.> <noun> U رنگ زنگ زدگی
acute hallucinosis U توهم زدگی حاد
mustiness U پوسیدگی یا کپک زدگی
startle U پرش وحشت زدگی
startled U پرش وحشت زدگی
startles U پرش وحشت زدگی
outcrops U بیرون زدگی روامدگی
outcrop U بیرون زدگی روامدگی
precipitately U از روی شتاب زدگی
corrosion fatigue U استهلاک در اثر زنگ زدگی
foxiness U بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
hastiness U دست پاچگی شتاب زدگی
resistance to corrosion U مقاوم در برابر زنگ زدگی
rust protection U حفافت در برابر زنگ زدگی
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
corrosion resistant U مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
frostbite U یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
sunscreens U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
manic-depressives U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
sunscreen U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
manic-depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
chilled to the bones <idiom> U نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
aluminum wool U رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
piercer U سوراخ کن
pigenhole U سوراخ
pertusion U سوراخ
perforator U سوراخ کن
spy hole U سوراخ
leak U سوراخ
imperforate U بی سوراخ
puncturing U سوراخ
mure U سوراخ
broaching U سوراخ کن
pecker U سوراخ کن
eyelets U سوراخ
eyelet U سوراخ
orifice U سوراخ
punctured U سوراخ
punctulate U سوراخ سوراخ
tap U سوراخ
tapped U سوراخ
pumiceous U سوراخ سوراخ
tapping U سوراخ
punctures U سوراخ
loop U سوراخ
looped U سوراخ
loops U سوراخ
pitting U سوراخ سوراخ
pinking U سوراخ
peep hole U سوراخ
leaked U سوراخ
leaks U سوراخ
abroach U سوراخ
outages U سوراخ
overture U سوراخ
overtures U سوراخ
orifices U سوراخ
lace U پر از سوراخ
laces U پر از سوراخ
outage U سوراخ
broach U سوراخ کن
broached U سوراخ کن
alveolar U سوراخ سوراخ
awl U سوراخ کن
broacher U سوراخ کن
opening U سوراخ
openings U سوراخ
boring U سوراخ
foraminiferous U سوراخ سوراخ
foraminated U سوراخ سوراخ
foramen U سوراخ
finger hole U سوراخ
fenestra U سوراخ
edge perforated U لب سوراخ
drill hole U سوراخ
cribriform U سوراخ سوراخ
columbarium U سوراخ
borehole U سوراخ
boreholes U سوراخ
broaches U سوراخ کن
waterhole U سوراخ
punched U سوراخ کن
perforation U سوراخ
thirl U سوراخ
slot U سوراخ
punches U سوراخ کن
waterholes U سوراخ
punch U سوراخ کن
mesh U سوراخ
meshes U سوراخ
slotting U سوراخ
meshing U سوراخ
holed U سوراخ
holes U سوراخ
hole U سوراخ
slots U سوراخ
puncture U سوراخ
holing U سوراخ
taphole U سوراخ
core hole U سوراخ هسته
depth of borehole U عمق سوراخ
to pick a hole in U سوراخ کندن در
meshing U :سوراخ تور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com