English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lisp U نوک زبانی صحبت کردن
lisped U نوک زبانی صحبت کردن
lisping U نوک زبانی صحبت کردن
lisps U نوک زبانی صحبت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ldl U یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
to fling d. U بد زبانی کردن
spiel U چرب زبانی کردن
to nuncupate a will U زبانی وصیت کردن
to butter somebody up U برای کسی چرب زبانی کردن
to schmooze somebody U برای کسی چرب زبانی کردن
coaxing U نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxes U نوازش کردن چرب زبانی کردن
coax U نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxed U نوازش کردن چرب زبانی کردن
to translate something [from/into a language] U ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
talk U صحبت کردن
confabulate U صحبت کردن
talks U صحبت کردن
speak U صحبت کردن
speaks U صحبت کردن
talked U صحبت کردن
to talk [to] U صحبت کردن [با]
sniffle U با فن فن صحبت یاگریه کردن
To speak with freedom. U آزادانه صحبت کردن .
hobnobbing U صحبت دوستانه کردن
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
sniffled U تودماغی صحبت کردن
to speak candidly <idiom> U بی پرده صحبت کردن
To pay money. To make a payment. U بی پرده صحبت کردن
To refer to implicitly. To hint. U درپرده صحبت کردن
tell (someone) off <idiom> U با عصبانیت صحبت کردن
to speak to somebody U با کسی صحبت کردن
to speak [about] U صحبت کردن [در باره]
to switch on U طرف صحبت کردن
harp on <idiom> U بانارضایتی صحبت کردن
pipe up <idiom> U بلندتر صحبت کردن
sniffled U با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffles U تودماغی صحبت کردن
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
sniffle U تودماغی صحبت کردن
To speak elaborately. U با آب وتاب صحبت کردن
sniffles U با فن فن صحبت یاگریه کردن
take exception to <idiom> U مخاف صحبت کردن
hobnobbed U صحبت دوستانه کردن
hobnob U صحبت دوستانه کردن
To talk in measured terms . To talk slowly. U شمرده صحبت کردن
waste one's breath <idiom> U بی نتیجه صحبت کردن
sniffling U با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffling U تودماغی صحبت کردن
hobnobs U صحبت دوستانه کردن
break in upon U قطع کردن صحبت کسی
to interrupt any one's speech U صحبت کسیرا قطع کردن
To strick up a conversation with somebody. U سر صحبت را با کسی باز کردن
squeak U با صدای جیغ صحبت کردن
squeaked U با صدای جیغ صحبت کردن
squeaking U با صدای جیغ صحبت کردن
ad-libs U بدون نوشته صحبت کردن
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
squeaks U با صدای جیغ صحبت کردن
sniffling U درحال عطسه صحبت کردن
To talk like a book . U لفظ قلم صحبت کردن
sniffle U درحال عطسه صحبت کردن
sniffled U درحال عطسه صحبت کردن
ad-lib U بدون نوشته صحبت کردن
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
to speak fluently U بطور روان صحبت کردن
sniffles U درحال عطسه صحبت کردن
ad-libbed U بدون نوشته صحبت کردن
To speak slowly. U آهسته صحبت کردن (شمرده)
ad-libbing U بدون نوشته صحبت کردن
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
to take the floor U حرف زدن صحبت کردن
talks U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talk U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
to speak fluent Farsi U روان صحبت کردن زبان پارسی
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
in touch <idiom> U بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
speech U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
carp U از روی خرده گیری صحبت کردن
speeches U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
to talk insistently to somebody U با کسی به اصرار صحبت کردن [تا قانع شود]
blather U حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
beat around the bush <idiom> U غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
cant U باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
phoning U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phones U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phone U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
converse U : صحبت کردن محاوره کردن
conversing U : صحبت کردن محاوره کردن
conversed U : صحبت کردن محاوره کردن
converses U : صحبت کردن محاوره کردن
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
to pick up a language. <idiom> U زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
linguistic U زبانی
lingual U زبانی
bilingual U دو زبانی
by parol U زبانی
linguiform U زبانی
lip deep U زبانی
orally U زبانی
abusiveness U بد زبانی
oral U زبانی
vivas voce U زبانی
orals U زبانی
trilingual U سه زبانی
viva voce U زبانی
verbal U زبانی
nuncupatory U زبانی
linguistically U زبانی
monnolingual U یک زبانی
monolingual U یک زبانی
by word of mouth U زبانی
by word of mounth U زبانی
glottic U زبانی
nuncupative U زبانی
glossal U زبانی
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
knowledge of a language U دانستن زبانی
unction U چرب زبانی
sublingual U زیر زبانی
lingulate U زبانی شکل
dumb language U زبان بی زبانی
nuncupate U زبانی گفتن
glossopharyngeal U زبانی حلقی
professed love U دوستی زبانی
lapsus linguae U لغزش زبانی
chattiness U بلبل زبانی
spiel U چرب زبانی
bradyglossia U کندگویی زبانی
to fix a language U زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
aphthongia U لالی زبانی
vivas voce U زبانی شفاها`
polyglot U چند زبانی
vocabular U زبانی شفاهی
volubility U چرب زبانی
polyglots U چند زبانی
zubenelgenubi U زبانی جنوبی
glossopharyngeal nerve U عصب زبانی- حلقی
lingual U حرف زبانی یا ذو لفی
lispling U تکلم نوک زبانی
lingual letters or linguals U حروف زبانی یا ذولقی
glibness U چرب و نرم تر زبانی
glibly U ازروی چرب زبانی
flippancy U بی ملاحظگی چرب زبانی
abusive U بد زبانی تجاوز به عصمت
nervus glossopharyngeus U عصب زبانی- حلقی
acclamation U اخذ رای زبانی
grammatical error U اشتباه دستور زبانی
tongu praxia U کنش پریشی زبانی
retrolingual U واقع در پشت زبان پس زبانی
hard sell U فروشندگی باچرب زبانی وفشار
lard U ارایش دادن چرب زبانی
say U سخن گفتن صحبت کردن سخن
says U سخن گفتن صحبت کردن سخن
illinois test of psycholinguistic U ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی
to translate something [from/into a language] U برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
lingua U زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
naturals U زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
metalanguage U زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد
diachronic U تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
natural U زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
vdl U زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
transliteration U نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
natives U زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
native U زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
parle U صحبت
converses U صحبت
confabulation U صحبت
mouth U صحبت
mouths U صحبت
mouthing U صحبت
mouthed U صحبت
colloquies U صحبت
chitchat U صحبت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com