English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dark bulb U نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crt U لامپ با اشعه کاتدی
cathode pay tube U لامپ با اشعه کاتدی
gun U منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
guns U منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
cathode rays U اشعه کاتدی
cathode ray oscilloscope U اسیلوسکوپ اشعه کاتدی
cathode ray tude U لوله اشعه کاتدی
cathode ray oscilloscope U نوسان نمای اشعه کاتدی
x plate U صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
phosphor U برای پوشاندن درون تیوپ اشعه کاتدی . مراجعه شود به TELEVISION
wave form U شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
continuity light U وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
y plates U صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
electron ray tube U لامپ اشعه کاتدیک
crookes tube U لامپ اشعه ایکس
non interlaced U سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
black body radiation U اشعه جسم سیاه
obviousness U بدیهی بودن وضوح
black face tube U لامپ تصویر سیاه
graphics U UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
get to first base <idiom> U موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
to keep silence U خاموش بودن
gordon setter U نوعی سگ شکاری سیاه رنگ
aceko black U نوعی رنگ سیاه اسیدی
self- U سیستمی که معمولاگ در هنگام شروع بررسیهای ابتدایی را انجام میدهد
parallels U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelling U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelled U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallel U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleling U بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paper white monitor U صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
to lie low U در باب کارخود خاموش بودن
basalt U نوعی سنگ چخماق یااتش فشانی سیاه
mump U خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
black widow U نوعی عنکبوت زهردارکه جنس ماده ان سیاه رنگ است
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
reads U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
ondise U پشت گوی بودن هنگام پاس
chiaroscuro U نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
to cry wolf too often U کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
syenite U نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
diabase U نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
dunite U نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
andesite U نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
To be in someones black list (book). U درلیست سیاه کسی بودن
gobo U نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
monochrome U صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
infra red link U سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
prints U عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
printed U عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
print U عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
contrast U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasts U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasting U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasted U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
gyrocompass U نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
destructive cursor U نوعی رسانه ذخیره سازی که پس از خواندن داده اش آن را از دست میدهد
wild card character U نشانهای که در هنگام جستجوی فایل یا داده استفاده میشود و تمام فایل ها را نشان میدهد
spooler U برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
deflection U هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflections U هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
thermal U کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
refreshed U قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refresh U قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
refreshes U قطعه RAM پویا که مدار توکار دارد برای تولید سیگنالهای تنظیم که امکان باریابی داده هنگام قط ع برق میدهد بااستفاده از باتری پشتیبان
green phosphor U فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
warm boot U فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
free form U نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
hitch and go U نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
Sound Blaster U نوعی کارت صوتی برای PC سازگار ساخت Creative habs که امکان ضبط صدا روی دیسک را میدهد
sainak U سایناک [نوعی نگاره در فرش های ترکمن که نمادی از شاخ قوچ را نشان میدهد و در حواشی بافته می شود.]
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
incandescent lamp U لامپ برقی دارای نور سیمابی لامپ نئون
hypercard U نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
Winsock U امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
CDs U دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CD U دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
quick out U نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdowns U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
bit map U ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
cathodoluminescence U لومینانس کاتدی
peak cathode current U جریان کاتدی
cathode protection U حفافت کاتدی
cathode spot U لکه کاتدی
cathode rays U پرتو کاتدی
NDR U سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
cathod ray tube U لوله پرتو کاتدی
peak cathode fault current U جریان نابهنجار کاتدی
cathodic pickling U قطعه شوی کاتدی
cathode follower U فزون ساز کاتدی
basalt U نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette U نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes U نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin U رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape U نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
desqview U نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
in my opinion U بنظر من
purports U بنظر امدن
looking U بنظر اینده
seems U بنظر امدن
purported U بنظر امدن
purporting U بنظر امدن
purport U بنظر امدن
seemed U بنظر امدن
beseem U بنظر امدن
seem U بنظر امدن
image dissector tube U لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
perceptibility U وضوح
distinctness U وضوح
impersipcuous U بی وضوح
speciosity U وضوح
clarification U وضوح
pellucidity U وضوح
resolution U وضوح
plainess U وضوح
plainness U وضوح
clarity U وضوح
resolutions U وضوح
picturesqueness U وضوح
stop/clear key U وضوح
clearness U وضوح
conspicuity U وضوح
explicitness U وضوح
lucidity U وضوح
perspicuity U وضوح
sable U رنگ سیاه لباس سیاه
bold face U طرح سیاه حرف سیاه
black holes U حفره سیاه چاله سیاه
sables U رنگ سیاه لباس سیاه
smutted whcat U گندم سیاه یا زنگ سیاه
black hole U حفره سیاه چاله سیاه
ethiops U سیاب سیاه جیوه سیاه
blur U نامشخص بنظر امدن
it sounds false U دروغ بنظر میرسد
face value <idiom> U بنظر با ارزش رسیدن
hulks U بزرگ بنظر رسیدن
So it appears ( looks , seems ) that … U اینطور بنظر می آید که ...
look black U متغیر بنظر امدن
on end <idiom> U بنظر به پایان رسیده
hulk U بزرگ بنظر رسیدن
blurs U نامشخص بنظر امدن
blurring U نامشخص بنظر امدن
blurred U نامشخص بنظر امدن
beseem U مناسب بنظر امدن
he looks brave U او شجاع بنظر میرسد
indistinction U عدم وضوح
onscurity U عدم وضوح
luminosity U چیزروشن وضوح
graphics resolation U وضوح گرافیکی
high resolution U وضوح بالا
inexplicitness U عدم وضوح
low resolution U وضوح پایین
self evidence U وضوح فی نفسه
explicitly U بطور وضوح
indistinctness U عدم وضوح
attensity U وضوح حسی
attribute U مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributing U مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributes U مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
Playing football is not my idea of fun . U فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
She has a foreign appearance. U ظاهرش خارجی بنظر می آید
To bring something to someones notice ( attention ) . U چیزی را بنظر کسی رساندن
the price was not reasonable U بهای ان معقول بنظر نمیرسید
to lool black U خشمگین یا متغیر بنظر امدن
luminouity U چیز روشن وضوح
tablature U تجسم بصورت وضوح
low res graphics U گرافیک با وضوح پایین
set forth <idiom> U به وضوح یا کاملاتوضیح دادن
graphic display resolution U وضوح نمایش گرافیکی
Lamprophony U وضوح و رسائی بشارت
have the last laugh <idiom> U باعث احمق بنظر رسیدن شخص
The two parties seem irreoncilable. U طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
He seems to be a level – headed ( rational and knowledgeale ) boss . U رئیس فهمیده ای بنظر می رسد ( می آید )
He seems to have a vulgar tongue. U آدم دهن دریده ای بنظر می آید
may it please your excellency U اگر بنظر جنابعالی خوش ایندباشد
radiolucency U درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
He is a capable man . he is a man of ability . بنظر او یک میلیارد تومان بی قابل [ناقابل] است
He seems to have a lot of confidence. U خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
tube tester U دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
objectify U بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
turn the tide <idiom> U چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
you do not seem well U گویا حالتان خوش نیست سالم بنظر نمیایید
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
long shot <idiom> U شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
bittersweet U نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
admirableness U خوبی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com