Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
geoduck
U
نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cero
U
نوعی ماهی خوراکی
champignon
U
نوعی قارچ خوراکی
periwig
U
نوعی صدف خوراکی
cantarellus
U
نوعی قارچ کوهی خوراکی
greenling
U
نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
scollop
U
فرف صدف خوری یاصدف پزی
labret
U
تکیهای ازاستخوان یاصدف که درافریقاکه درلب جامیدهندکه لب زیورباشد
epizoic
U
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology
U
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
chow
U
خوراکی
cates
U
خوراکی
eating
U
خوراکی
chows
U
خوراکی
comestible
U
خوراکی
meals
U
خوراکی
meal
U
خوراکی
edible
U
خوراکی
viands
U
خوراکی
fire bee
U
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
green vegetable
U
سبزی خوراکی
green meat
U
گیاه خوراکی
mussles
U
صدف خوراکی
oysters
U
صدف خوراکی
oyster
U
صدف خوراکی
strawberry
U
چلیک خوراکی
articles of food
U
موادغذایی یا خوراکی
trophic level
U
تراز خوراکی
strawberries
U
چلیک خوراکی
truffles
U
قارچ خوراکی دنبلان
truffle
U
قارچ خوراکی دنبلان
pinyon
U
تخم خوراکی کاج
larders
U
گنجه خوراک خوراکی
roughage
U
مواد خوراکی زبر
pinon
U
تخم خوراکی کاج
morel
U
قارچ مورکلای خوراکی
meadow mushroom
U
قارچ خوراکی معمولی
sego
U
پیاز خوراکی زنبق
morelle
U
قارچ مورکلای خوراکی
salmonberry
U
تمشک سرخ خوراکی
potherb
U
سبزیهای معطر خوراکی
larder
U
گنجه خوراک خوراکی
turbot
U
ماهی پهن خوراکی
bittersweet
U
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
shell bean
U
لوبیایی که مغز ان خوراکی است
winkle
U
جابجا کردن حلزون خوراکی
porgee
U
ماهی خوراکی دندان دار
sockeye
U
ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
short order
U
خوراکی که زود مهیا میشود
porgy
U
ماهی خوراکی دندان دار
winkles
U
جابجا کردن حلزون خوراکی
spat
U
: حلزون خوراکی خیلی کوچک
gemma
U
نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
root crops
U
محصولات دارای ریشههای خوراکی
root crop
U
محصولات دارای ریشههای خوراکی
giblet
U
احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
terrapins
U
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
burnt offering
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
snapping turtle
U
لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
whiting
U
ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
burnt offerings
U
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
terrapin
U
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
To decay . To go bad .
U
فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
shad
U
شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
white crappie
U
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
hasty pudding
U
خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
littleneck clam
U
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
timbale
U
خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
green turtle
U
لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
asses' ears
U
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
pitting corrosion
U
سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
structure of an animal
U
جانور
beasts
U
جانور
malacostracan
U
جانور
it pron
U
ان جانور
apod
U
جانور بی پا
animalize
U
جانور
johnny
U
جانور نر
it
U
ان جانور
nightwalker
U
جانور شب پر
animal
U
جانور
creatures
U
جانور
ruffianly
U
جانور خو
beast
U
جانور
he
U
جانور نر
animals
U
جانور
creature
U
جانور
clams
U
حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clam
U
حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
pomfret
U
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
brute
U
جانور حیوان
in heat
[American E]
<adj.>
U
حشری
[جانور زن]
on heat
[British E]
<adj.>
U
حشری
[جانور زن]
brutes
U
جانور حیوان
brutal
U
جانور خوی
zoomorphic
<adj.>
U
جانور گونه
game
U
جانور شکاری
zootheism
U
جانور پرستی
zootomy
U
جانور شکافی
zoology
U
جانور شناسی
zoologist
U
جانور شناس
zoophilous
U
علاقمند به جانور
fauna
U
جانور نامه
zoophilic
U
علاقمند به جانور
scavenger
U
جانور لاشخور
zoophagous
U
جانور خوار
proud
<adj.>
U
جانور حشری
ungulate
U
جانور سم دار
poikilotherm
U
جانور خونسرد
poikilothermism
U
خونسردی جانور
pollard
U
جانور بی شاخ
polypod
U
جانور بسیارپا
polystomatous
U
جانور بسیار
polystome
U
جانور بسیار
brutalization
U
جانور خویی
brutalities
U
جانور خویی
brutality
U
جانور خویی
pudge
U
جانور چاق
mammiferous
U
جانور پستاندار
saprozoon
U
جانور پوده زی
saxicoline
U
جانور سنگ زی
plantigrade
U
جانور دوپا
scavengers
U
جانور لاشخور
amebae
U
جانور تک سلولی
amebas
U
جانور تک سلولی
amoeba
U
جانور تک سلولی
amoebae
U
جانور تک سلولی
amoebas
U
جانور تک سلولی
mammifer
U
جانور پستاندار
milker
U
جانور شیرده
monocule
U
جانور یک چشم
nekton
U
جانور شناور
rodent
U
جانور جونده
rodents
U
جانور جونده
craw
U
معده جانور
pelagian
U
جانور دریایی
perissodactyl
U
جانور فرد سم
beastliness
U
جانور خویی
animalist
U
نقاش جانور
animalculum
U
جانور ریزه
stray
U
جانور بی صاحب
straying
U
جانور بی صاحب
strays
U
جانور بی صاحب
tardigrade
U
جانور کندرو
stinkard
U
جانور بدبو
edentate
U
جانور بی دندان
scrag
U
جانور نحیف
saxicolous
U
جانور سنگ زی
shell fish
U
جانور صدف
strayed
U
جانور ولگرد
hybrid
U
جانور دورگه
To go bad . To rot . To spoilt .
U
خراب شدن ( فاسد شدن مواد خوراکی )
nematocyst
U
نیش جانور مرجانی
slug
U
چارپاره جانور کندرو
slugged
U
چارپاره جانور کندرو
slugs
U
چارپاره جانور کندرو
malacoderm
U
جانور نرم پوست
amoebic
U
وابسته به جانور تک سلولی
nervure
U
رگه بندی جانور
mollusk
U
جانور نرم تن حلزون
dentition
U
وضع تعداددندانهای جانور
endotherm
U
جانور خون گرم
hilding
U
جانور یا اسب بی ارزش
dolphin
دولفین
[جانور شناسی]
in rut
<adj.>
U
حشری
[جانور شناسی]
viviparous
U
جانور زنده زا ولود
rutting
<adj.>
U
حشری
[جانور مرد]
holozoic
U
جانور خوراک گیر
white face
U
جانور پیشانی سفید
footpad
U
پای جانور پهنه پا
orc
U
جانور بزرگ دریایی
animalcule
U
جانور ذره بینی
tentacle
U
موی حساس جانور
tentacles
U
موی حساس جانور
beast of ravin
U
جانور درنده یاشکاری
zoomorphic
U
شبیه جانور جانورسان
arthropod
U
جانور مفصل دار
tropicopolitan
U
گیاه یا جانور گرمسیری
aquatic
U
جانور یا گیاه ابزی
sac
U
عضوکیسه مانند جانور
sacs
U
عضوکیسه مانند جانور
zoophyte
U
جانور گیاه سان
molluscs
U
جانور نرم تن حلزون
orca
U
جانور بزرگ دریایی
zoography
U
جانور شناسی تطبیقی
amphibiotic
U
وابسته به جانور دوزیستی
mollusc
U
جانور نرم تن حلزون
paleozoology
U
دیرین جانور شناسی
animalculum
U
جانور ذره بینی
phyllopod
U
جانور برگ پای
pleophagous
U
چند جانور خوار
bestialize
U
جانور خوی نمودن
phytozoon
U
جانور گیاه نما
shedder
U
جانور پوست انداز
heat
U
طلب شدن جانور
anteater
U
جانور پستاندارمورچه خوار
anteaters
U
جانور پستاندارمورچه خوار
scavenger
U
جانور کثافت خور
quadruped
U
چهارپا
[جانور شناسی]
jumbo
U
جانور غول اسا
scavengers
U
جانور کثافت خور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com