Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fluctutaion of water table
U
نوسان سفره اب زیرزمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ground water table
U
سفره اب زیرزمینی
napery
U
سفره و ملافههای خانه دستمال سفره و سفره و غیره
cut out
U
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
clandestine
U
سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
voltage swing
U
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
vibrometer
U
نوسان نگار نوسان سنج
vibrograph
U
نوسان نگار نوسان سنج
oscillograph
U
نوسان سنج نوسان نگار
oscillogram
U
نوسان سنج نوسان نگار
oscilloscope
U
نوسان بین نوسان نما
table cloth
U
سفره
aquifer
U
سفره اب
nappe
U
سفره
table
U
سفره
tabled
U
سفره
tables
U
سفره
messmate
U
هم سفره
tabling
U
سفره
tablecloths
U
سفره
tablecloth
U
سفره
substrate
U
سفره
water tables
U
ابخوان سفره
table linen
U
دستمال سفره
water table
U
ابخوان سفره
serviettes
U
دستمال سفره
serviette
U
دستمال سفره
uncomfined aquifer
U
سفره غیرمحدود
canteens
U
سفره خانه
canteen
U
سفره خانه
sheet of drift
U
سفره روراندگی
napkin
U
دستمال سفره
tableware
U
فروف سفره
to lay the cloth
U
سفره چیدن
napkins
U
دستمال سفره
free aqifer
U
سفره ازاد
confined equifer
U
سفره محدود
confined water
U
سفره اب با فشار
a napkin
U
یک دستمال سفره
frater
U
سفره خانه
ground water table
U
سفره ابخوان
table ware
U
لوازم میز یا سفره
butlers
U
پیشخدمت سفره ابدارباشی
butler
U
پیشخدمت سفره ابدارباشی
table water
U
سفره اب زیر زمینی
table waters
U
ابهای معدنی سر سفره
napkin ring
U
حلقه دستمال پا سفره
tableware
U
لوازم میز یا سفره
To lay (set) the table .
U
سفره انداختن ( چیدن )
To lay (set,prepare)the table.
U
سفره ؟( میز ) را چیدن
To clear the dining table.
U
میز ( سفره ) را جمع کردن
pantry
U
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
pantries
U
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
recharge rate
U
میزان نفوذ اب به سفره درتغذیه مصنوعی
cellars
U
زیرزمینی
cellar
U
زیرزمینی
subsurface water
U
اب زیرزمینی
underground
U
زیرزمینی
subterranean
U
زیرزمینی
underground water
U
اب زیرزمینی
subsurface ice
U
یخ زیرزمینی
ground water
U
اب زیرزمینی
Could we have a napkin please?
U
ممکن است لطفا یک دستمال سفره برایمان بیاورید؟
subbing
U
ابیاری زیرزمینی
subsoil irrigation
U
ابیاری زیرزمینی
ground water
U
ابهای زیرزمینی
subsoil drainage
U
زهکشی زیرزمینی
ground water runoff
U
جریان زیرزمینی
ground water storage
U
اب انباشت زیرزمینی
dug out
U
پناهگاه زیرزمینی
mattamore
U
انبار زیرزمینی
underground
U
شبکه زیرزمینی
grottos
U
غار زیرزمینی
grottoes
U
غار زیرزمینی
grotto
U
غار زیرزمینی
kobold
U
غول زیرزمینی
fixed ground water
U
اب زیرزمینی ماندگار
earth house
U
خانه زیرزمینی
ground water trench
U
بریدگی اب زیرزمینی
ground water basin
U
حوزه اب زیرزمینی
ground water table
U
سطح اب زیرزمینی
camouflet
U
حفره زیرزمینی
under ground mining
U
استخراج زیرزمینی
underdrain
U
زهکش زیرزمینی
burrowed
U
سوراخ زیرزمینی
burrowing
U
سوراخ زیرزمینی
burrows
U
سوراخ زیرزمینی
tunnels
U
دالان زیرزمینی
caverns
U
حفره زیرزمینی
cavern
U
حفره زیرزمینی
tunneled
U
دالان زیرزمینی
tunnelled
U
دالان زیرزمینی
underground furnace
U
کوره زیرزمینی
underground cable
U
کابل زیرزمینی
mine
U
راه زیرزمینی
mined
U
راه زیرزمینی
underground mine
U
معدم زیرزمینی
mines
U
راه زیرزمینی
under ground working
U
استخراج زیرزمینی
tunneling
U
دالان زیرزمینی
tunnel
U
دالان زیرزمینی
under ground survey
U
برداشت زیرزمینی
burrow
U
سوراخ زیرزمینی
actual velocity of ground water
U
سرعت واقعی اب زیرزمینی
atomic underground burst
U
ترکش زیرزمینی اتمی
underground
U
راه اهن زیرزمینی
metro
U
راه آهن زیرزمینی
kanat
U
کانالهای زه کشی زیرزمینی
metros
U
راه آهن زیرزمینی
underground railway
U
راه اهن زیرزمینی
hypogeum
U
قسمت زیرزمینی بنا
under ground
U
راه اهن زیرزمینی
rhizmatous
U
دارای ساقه زیرزمینی
hydrogeology
U
بررسی ابهای زیرزمینی
silo
U
مخزن زیرزمینی غلات و غیره
endophagous
U
تغذیه کننده از موادفاسد زیرزمینی
retrench
U
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
culvert
U
لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
culverts
U
لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
lateral
U
افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
rhizomatous
U
دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
magazine space
U
زاغه زیرزمینی محل انبار مهمات
apparatus
U
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
intrapermafrost water
U
ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
molehills
U
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
dowse
U
پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
keyth rope system
U
شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
molehill
U
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
accross the slope system
U
شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
junction well
U
چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
observation pipe
U
لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
suprapermafrost
U
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
mole hill
U
توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
swings
U
نوسان
see-sawed
U
نوسان
libration
U
نوسان
see-saw
U
نوسان
see-saws
U
نوسان
ascillation
U
نوسان
to-ing and fro-ing
U
نوسان
head nystagmus
U
نوسان سر
swing
U
نوسان
vibration
U
نوسان
yo-yos
U
در نوسان
see-sawing
U
نوسان
yo-yo
U
در نوسان
oscillatory motion
U
نوسان
lurches
U
نوسان
vibrancy
U
نوسان
dead beat
U
بی نوسان
oscillation
U
نوسان
oscillations
U
نوسان
fluctuates
U
نوسان
fluctuation
U
نوسان
undulation
U
نوسان
pulsation
U
نوسان
lurching
U
نوسان
sways
U
نوسان
fluctuated
U
نوسان
swayed
U
نوسان
lurched
U
نوسان
lurch
U
نوسان
sway
U
نوسان
fluctuate
U
نوسان
light fluctuation
U
نوسان نور
vibration damping
U
میرایی نوسان
swivelling feature
U
قابلیت نوسان
light fluctuation
U
نوسان روشنایی
vibration damper
U
میراکننده نوسان
total amplitude of oscillation
U
دامنه کل نوسان
torsional vibration
U
نوسان پیچشی
swingy
U
نوسان دار
swing bridge
U
پل نوسان دار
swayer
U
نوسان دار
vacillant
U
نوسان کننده
vibratility
U
لرزه نوسان
stable oscillation
U
نوسان پایدار
sides way
U
نوسان عرضی
vibrograph
U
رسام نوسان
self excited/induced vibration
U
نوسان خودالقایی
intermediate oscillation
U
نوسان میانی
line voltage variation
U
نوسان ولتاژ
oscillometry
U
نوسان سنجی
oscillometer
U
نوسان سنج
vibration excitation
U
تحریک نوسان
oscillography
U
نوسان نگاری
oscillogram
U
نوسان نگاره
whirling mode
U
نوسان شفت
vibrational
U
لرزه نوسان
oscillograph
U
نوسان نگار
oscillograph
U
نوسان نما
vibrometer
U
نوسان سنج
vibrograph
U
نوسان نگار
see-saws
U
نوسان کردن
oscilloscope
U
نوسان سنج
line voltage variation
U
نوسان شبکه
oscilloscope
U
نوسان نگار
load variation
U
نوسان بار
see-sawing
U
نوسان کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com