Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shift
U
نوبت کاری
shifted
U
نوبت کاری
shifts
U
نوبت کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
shift schedule
U
برنامه نوبت کاری
Other Matches
intermit
U
نوبت داشتن نوبت شدن
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
touring
U
نوبت
turn
U
نوبت
intermittence
U
نوبت
periodicity
U
نوبت
heat
U
نوبت
heats
U
نوبت
tertian fever
U
نوبت غب
reprise
U
نوبت
out of turn
U
بی نوبت
alternation
U
نوبت
tertian fever
U
نوبت سه به یک
inning
U
نوبت
tour
U
نوبت
toured
U
نوبت
tours
U
نوبت
trick
U
نوبت
tricked
U
نوبت
tricking
U
نوبت
turns
U
نوبت
serve
U
نوبت
served
U
نوبت
serves
U
نوبت
penalty
U
از کف دادن نوبت
penalties
U
از کف دادن نوبت
every dog has his day
<idiom>
U
آسیاب به نوبت
intermittent
U
نوبت دار
shifts
U
نوبت کار
whose turn is it?
U
نوبت کیست
shift
U
نوبت کار
shift
U
نوبت تعویض
shifts
U
نوبت تعویض
shifted
U
نوبت تعویض
shifted
U
نوبت کار
out of turn
U
خارج از نوبت
handouts
U
نوبت بازی
prime shift
U
نوبت اول
period
U
نوبت مرحله
periods
U
نوبت ایست
tricked
U
نوبت نگهبانی
movement credit
U
نوبت حرکت
periodic
U
نوبت دار
period
U
نوبت ایست
period
U
روزگار نوبت
it is my lead
U
نوبت من است
periods
U
نوبت مرحله
periods
U
روزگار نوبت
round robin
U
با گردش نوبت
round robin
U
نوبت گردشی
round
U
نوبت گردکردن
roundest
U
نوبت گردکردن
trick
U
نوبت نگهبانی
handout
U
نوبت بازی
tricking
U
نوبت نگهبانی
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
to be one's turn
[go]
U
نوبت
[کسی]
شدن
round
U
نوبت گرد کردن
out-
U
نوبت سرویس اسکواش
air register
U
تنظیم نوبت پرواز
collocation
U
نظم نوبت وترتیب
roundest
U
نوبت گرد کردن
first dogwatch
U
نوبت نگهبانی عصر
My turn!
U
حالا نوبت منه!
on deck
U
دونده منتظر نوبت
says
U
نوبت حرف زدن
outed
U
نوبت سرویس اسکواش
out
U
نوبت سرویس اسکواش
rotas
U
جدول نوبت خدمت
rota
U
جدول نوبت خدمت
every other
<idiom>
U
به نوبت عرض شدن
say
U
نوبت حرف زدن
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نوبت تو است.
batters
U
توپزنی که نوبت اوست
batter
U
توپزنی که نوبت اوست
it is your move
U
نوبت شما است
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
He jumped the queue.
U
پرید توی صف ( خارج از نوبت )
every dog has his d.
U
هرکسی چندروزه نوبت اوست
bat around
U
توپ زدن به نوبت در یک ردیف
strikers
U
بیلیارد بازی که نوبت اوست
striker
U
کروکه بازی که نوبت اوست
striker
U
بیلیارد بازی که نوبت اوست
strikers
U
کروکه بازی که نوبت اوست
every dog has his day
<idiom>
<none>
U
هرکسی پنج روزه نوبت اوست
all things come to him who waits
<proverb>
U
بر اثر صبر نوبت ظفر آید
moves
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
platoons
U
بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
To jump the queue.
U
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
moved
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
move
U
نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
platoon
U
بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
antiperiodic
U
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
first come, first served
<idiom>
U
هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
innings
U
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
ball is in your court
<idiom>
U
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
one and nine balls billiard
U
بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
to catch out a batsman
U
گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
threesomes
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesome
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
concurrent
U
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
due
U
از دست رفته کهنه شده از نوبت خارج شده
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
wicket
U
میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
wickets
U
میلههای چوبی کریکت نوبت توپزنی در کریکت
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
every one fired two rounds
U
هر کسی دو تیر خالی کرد هر کسی دو نوبت شلیک کرد
duty roster
U
دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
impotence
U
کاری
parget
U
گچ کاری
malfunction
U
کژ کاری
flower piece
U
گل کاری
plasterwork
U
گچ کاری
curry powders
U
کاری
under employment
U
کم کاری
inaction
U
بی کاری
curry powder
U
کاری
feckful
U
کاری
curries
U
کاری
intent on doing anything
U
کاری
plastering
U
گچ کاری
electroplating
U
اب کاری
currie
U
کاری
curry
U
کاری
hypofunction
U
کم کاری
effective
U
کاری
slobbery
U
تف کاری
malfunctions
U
کژ کاری
impotency
U
کاری
malfunctioned
U
کژ کاری
active
U
کاری
factorage
U
حق العمل کاری
fairing
U
صیقل کاری
counterattack
U
بدل کاری
drilling work
U
مته کاری
dry farm
U
دیم کاری
discreetnss
U
احتیاط کاری
discreetness
U
احتیاط کاری
disguised underemployment
U
کم کاری پنهان
crypianalysis
U
پنهان کاری
delicacy of touch
U
ریزه کاری
d. touch
U
نازک کاری
cutting off
U
برش کاری
hours of business
U
ساعتهای کاری
hunkerism
U
محافظه کاری
hydrotreating
U
هیدروژن کاری
lattice work
U
شبکه کاری
hypothyroidism
U
کم کاری تیروئید
i will see sbout it
U
یک کاری می کنم
ingraving
U
کنده کاری
insagacity
U
ندانم کاری
it is a soft snap
U
کاری ندارد
hole punching
U
منگنه کاری
habitual way of doing anything
U
کردن کاری
fal lal
U
ریزه کاری
fiendishness
U
تبه کاری
figuration
U
شیرین کاری
finishing touches
U
دست کاری
to be about to do something
U
در پی کاری شدن
flagitiousness
U
تبه کاری
folding machine
U
دستگاه خم کاری
folding press
U
پرس خم کاری
galvanization
U
رویینه کاری
glyptics
U
کنده کاری
graving
U
کنده کاری
knurled tool
U
ابزار اج کاری
cotton plantation
U
پنبه کاری
punching
U
منگنه کاری
brickwork
U
سفت کاری
glazing
U
شیشه کاری
elegance
U
ریزه کاری
extravagantly
U
با افراط کاری
plumbing
U
سرب کاری
acting
U
فعال کاری
squalor
U
کثافت کاری
mining
U
معدن کاری
amalgamating
U
ملغمه کاری
amalgamates
U
ملغمه کاری
workstation
U
ایستگاه کاری
workstations
U
ایستگاه کاری
compounding
U
امیزه کاری
farming
U
اجاره کاری
joinery
U
نازک کاری
welding
U
جوش کاری
lubrication
U
روغن کاری
drilling
U
مته کاری
fretwork
U
منبت کاری
forging
U
چکش کاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com