English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coax U نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxed U نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxes U نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxing U نوازش کردن چرب زبانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fondle U نوازش کردن
babies U نوازش کردن
snoozle U نوازش کردن
snogging U نوازش کردن
cuddling U نوازش کردن
fondled U نوازش کردن
fondles U نوازش کردن
pat U نوازش کردن
pats U نوازش کردن
patted U نوازش کردن
patting U نوازش کردن
to pay one's addresses U نوازش کردن
cuddled U نوازش کردن
snogs U نوازش کردن
cuddles U نوازش کردن
dandle U نوازش کردن
baby U نوازش کردن
stroked U نوازش کردن
strokes U نوازش کردن
stroking U نوازش کردن
cuddle U نوازش کردن
stroke U نوازش کردن
fondling U نوازش کردن
snog U نوازش کردن
snogged U نوازش کردن
blandish U نوازش کردن چاپلوسی کردن
coddling U نازپرورده کردن نوازش کردن
coddles U نازپرورده کردن نوازش کردن
coddled U نازپرورده کردن نوازش کردن
coddle U نازپرورده کردن نوازش کردن
paddled U بادست نوازش کردن
paddle U بادست نوازش کردن
pet U معشوقه نوازش کردن
pets U معشوقه نوازش کردن
petted U معشوقه نوازش کردن
paddles U بادست نوازش کردن
paddling U بادست نوازش کردن
to be making [with sb.] [American E] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be petting [with sb.] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be snogging with sb. [British E] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be cuddling [with sb.] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be smooching with sb U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be smooching [with sb.] U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to be canoodling U بوسیدن و نوازش کردن [با کسی]
to fling d. U بد زبانی کردن
to nuncupate a will U زبانی وصیت کردن
spiel U چرب زبانی کردن
lisped U نوک زبانی صحبت کردن
lisps U نوک زبانی صحبت کردن
lisp U نوک زبانی صحبت کردن
lisping U نوک زبانی صحبت کردن
to schmooze somebody U برای کسی چرب زبانی کردن
to butter somebody up U برای کسی چرب زبانی کردن
to translate something [from/into a language] U ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
ldl U یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
to pick up a language. <idiom> U زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
blandishment U نوازش
cuddly U نوازش کن
caress U نوازش
caressing U نوازش
caressingly U با نوازش
patting U نوازش
pat U نوازش
pats U نوازش
caresses U نوازش
endeariogly U با نوازش
caressed U نوازش
patted U نوازش
fondler U نوازش کننده
blandisher U نوازش کننده
condescending U نوازش کننده
smoochy U نوازش کننده
caresser U نوازش کننده
petting U نوازش جنسی
caressive U نوازش امیز
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
lingual U زبانی
vivas voce U زبانی
by word of mouth U زبانی
nuncupatory U زبانی
linguistic U زبانی
linguistically U زبانی
monnolingual U یک زبانی
oral U زبانی
glossal U زبانی
monolingual U یک زبانی
orals U زبانی
verbal U زبانی
lip deep U زبانی
linguiform U زبانی
abusiveness U بد زبانی
viva voce U زبانی
by parol U زبانی
glottic U زبانی
by word of mounth U زبانی
nuncupative U زبانی
orally U زبانی
trilingual U سه زبانی
bilingual U دو زبانی
vivas voce U زبانی شفاها`
spiel U چرب زبانی
vocabular U زبانی شفاهی
volubility U چرب زبانی
aphthongia U لالی زبانی
chattiness U بلبل زبانی
zubenelgenubi U زبانی جنوبی
bradyglossia U کندگویی زبانی
glossopharyngeal U زبانی حلقی
polyglot U چند زبانی
unction U چرب زبانی
lingulate U زبانی شکل
professed love U دوستی زبانی
sublingual U زیر زبانی
dumb language U زبان بی زبانی
lapsus linguae U لغزش زبانی
polyglots U چند زبانی
nuncupate U زبانی گفتن
knowledge of a language U دانستن زبانی
to fix a language U زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
glibness U چرب و نرم تر زبانی
glibly U ازروی چرب زبانی
grammatical error U اشتباه دستور زبانی
lingual letters or linguals U حروف زبانی یا ذولقی
flippancy U بی ملاحظگی چرب زبانی
tongu praxia U کنش پریشی زبانی
acclamation U اخذ رای زبانی
glossopharyngeal nerve U عصب زبانی- حلقی
lispling U تکلم نوک زبانی
nervus glossopharyngeus U عصب زبانی- حلقی
lingual U حرف زبانی یا ذو لفی
abusive U بد زبانی تجاوز به عصمت
Pied Piper U نی نواز [با نوازش مردم را تلسم می کند] [اصطلاح مجازی]
rabble-rouser U نی نواز [با نوازش مردم را تلسم می کند] [اصطلاح مجازی]
hard sell U فروشندگی باچرب زبانی وفشار
retrolingual U واقع در پشت زبان پس زبانی
lard U ارایش دادن چرب زبانی
illinois test of psycholinguistic U ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی
to translate something [from/into a language] U برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
naturals U زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
lingua U زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
natural U زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
metalanguage U زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد
diachronic U تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
The Pied Piper of Hamelin U نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
vdl U زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
The Pied Piper of Hamelin U فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
transliteration U نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
native U زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
natives U زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com