Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coax
U
نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxed
U
نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxes
U
نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxing
U
نوازش کردن چرب زبانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fondle
U
نوازش کردن
babies
U
نوازش کردن
snoozle
U
نوازش کردن
snogging
U
نوازش کردن
cuddling
U
نوازش کردن
fondled
U
نوازش کردن
fondles
U
نوازش کردن
pat
U
نوازش کردن
pats
U
نوازش کردن
patted
U
نوازش کردن
patting
U
نوازش کردن
to pay one's addresses
U
نوازش کردن
cuddled
U
نوازش کردن
snogs
U
نوازش کردن
cuddles
U
نوازش کردن
dandle
U
نوازش کردن
baby
U
نوازش کردن
stroked
U
نوازش کردن
strokes
U
نوازش کردن
stroking
U
نوازش کردن
cuddle
U
نوازش کردن
stroke
U
نوازش کردن
fondling
U
نوازش کردن
snog
U
نوازش کردن
snogged
U
نوازش کردن
blandish
U
نوازش کردن چاپلوسی کردن
coddling
U
نازپرورده کردن نوازش کردن
coddles
U
نازپرورده کردن نوازش کردن
coddled
U
نازپرورده کردن نوازش کردن
coddle
U
نازپرورده کردن نوازش کردن
paddled
U
بادست نوازش کردن
paddle
U
بادست نوازش کردن
pet
U
معشوقه نوازش کردن
pets
U
معشوقه نوازش کردن
petted
U
معشوقه نوازش کردن
paddles
U
بادست نوازش کردن
paddling
U
بادست نوازش کردن
to be making
[with sb.]
[American E]
U
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be petting
[with sb.]
U
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be snogging with sb.
[British E]
U
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be cuddling
[with sb.]
U
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be smooching with sb
U
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be smooching
[with sb.]
U
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to be canoodling
U
بوسیدن و نوازش کردن
[با کسی]
to fling d.
U
بد زبانی کردن
to nuncupate a will
U
زبانی وصیت کردن
spiel
U
چرب زبانی کردن
lisped
U
نوک زبانی صحبت کردن
lisps
U
نوک زبانی صحبت کردن
lisp
U
نوک زبانی صحبت کردن
lisping
U
نوک زبانی صحبت کردن
to schmooze somebody
U
برای کسی چرب زبانی کردن
to butter somebody up
U
برای کسی چرب زبانی کردن
to translate something
[from/into a language]
U
ترجمه
[نوشتنی]
کردن چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
ldl
U
یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
to pick up a language.
<idiom>
U
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
blandishment
U
نوازش
cuddly
U
نوازش کن
caress
U
نوازش
caressing
U
نوازش
caressingly
U
با نوازش
patting
U
نوازش
pat
U
نوازش
pats
U
نوازش
caresses
U
نوازش
endeariogly
U
با نوازش
caressed
U
نوازش
patted
U
نوازش
fondler
U
نوازش کننده
blandisher
U
نوازش کننده
condescending
U
نوازش کننده
smoochy
U
نوازش کننده
caresser
U
نوازش کننده
petting
U
نوازش جنسی
caressive
U
نوازش امیز
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
lingual
U
زبانی
vivas voce
U
زبانی
by word of mouth
U
زبانی
nuncupatory
U
زبانی
linguistic
U
زبانی
linguistically
U
زبانی
monnolingual
U
یک زبانی
oral
U
زبانی
glossal
U
زبانی
monolingual
U
یک زبانی
orals
U
زبانی
verbal
U
زبانی
lip deep
U
زبانی
linguiform
U
زبانی
abusiveness
U
بد زبانی
viva voce
U
زبانی
by parol
U
زبانی
glottic
U
زبانی
by word of mounth
U
زبانی
nuncupative
U
زبانی
orally
U
زبانی
trilingual
U
سه زبانی
bilingual
U
دو زبانی
vivas voce
U
زبانی شفاها`
spiel
U
چرب زبانی
vocabular
U
زبانی شفاهی
volubility
U
چرب زبانی
aphthongia
U
لالی زبانی
chattiness
U
بلبل زبانی
zubenelgenubi
U
زبانی جنوبی
bradyglossia
U
کندگویی زبانی
glossopharyngeal
U
زبانی حلقی
polyglot
U
چند زبانی
unction
U
چرب زبانی
lingulate
U
زبانی شکل
professed love
U
دوستی زبانی
sublingual
U
زیر زبانی
dumb language
U
زبان بی زبانی
lapsus linguae
U
لغزش زبانی
polyglots
U
چند زبانی
nuncupate
U
زبانی گفتن
knowledge of a language
U
دانستن زبانی
to fix a language
U
زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
glibness
U
چرب و نرم تر زبانی
glibly
U
ازروی چرب زبانی
grammatical error
U
اشتباه دستور زبانی
lingual letters or linguals
U
حروف زبانی یا ذولقی
flippancy
U
بی ملاحظگی چرب زبانی
tongu praxia
U
کنش پریشی زبانی
acclamation
U
اخذ رای زبانی
glossopharyngeal nerve
U
عصب زبانی- حلقی
lispling
U
تکلم نوک زبانی
nervus glossopharyngeus
U
عصب زبانی- حلقی
lingual
U
حرف زبانی یا ذو لفی
abusive
U
بد زبانی تجاوز به عصمت
Pied Piper
U
نی نواز
[با نوازش مردم را تلسم می کند]
[اصطلاح مجازی]
rabble-rouser
U
نی نواز
[با نوازش مردم را تلسم می کند]
[اصطلاح مجازی]
hard sell
U
فروشندگی باچرب زبانی وفشار
retrolingual
U
واقع در پشت زبان پس زبانی
lard
U
ارایش دادن چرب زبانی
illinois test of psycholinguistic
U
ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی
to translate something
[from/into a language]
U
برگرداندن
[نوشتنی]
چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
naturals
U
زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
lingua
U
زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
natural
U
زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
metalanguage
U
زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد
diachronic
U
تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
The Pied Piper of Hamelin
U
نی نواز هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
vdl
U
زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
The Pied Piper of Hamelin
U
فلوت زن رنگارنگ هاملن
[با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
transliteration
U
نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
native
U
زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
natives
U
زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com