Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
consumption rate
U
نواخت مصرف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
average propensity to consume
U
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility
U
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
U
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
procurement rate
U
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
power consumer
U
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
U
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
monodic
U
یک نواخت
arrhythmic
U
بی نواخت
dead alive
U
یک نواخت
groovy
U
یک نواخت
levels
U
یک نواخت
blew
U
نواخت
singsong
U
یک نواخت
rates
U
نواخت
leveled
U
یک نواخت
level
U
یک نواخت
rhythms
U
نواخت
rate
U
نواخت
levelled
U
یک نواخت
rhythm
U
نواخت
rhythmization
U
نواخت پردازی
rate of march
U
نواخت حرکت
rhythmicity
U
نواخت داری
burning rate
U
نواخت سوزش
isochronize
U
یک نواخت کردن
slow fire
U
نواخت کند
euqal
U
متساوی یک نواخت
incidence rate
U
نواخت تصادفات
unit of fire
U
نواخت اتش
singsong
U
سرود یک نواخت
unit of fire
U
نواخت تیر
sustained rate
U
نواخت مداوم
cruising speed
U
نواخت حرکت
rate of march
U
نواخت راهپیمایی
rate of fire
U
نواخت تیر
quick fire
U
نواخت تند
rapid fire
U
نواخت اتش تند
required supply rate
U
نواخت اماد موردنیاز
cyclic rate
U
نواخت تیر در دقیقه
clearance rate
U
نواخت مین روبی
available supply rate
U
نواخت اماد موجود
required supply rate
U
نواخت مهمات مورد نیاز
available supply rate
U
نواخت اماد مهمات موجود
ammunition available supply rate
U
نواخت اماد مهمات موجود
clearance rate
U
نواخت جمع کردن مین
stereotype
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypes
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypy
U
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
sing-songs
U
تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
demand frequency
U
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
sing-song
U
تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
camera cycling rate
U
نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
attrition rate
U
میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
waster
U
مصرف
wasters
U
مصرف
consumption
U
مصرف
consumption possibility line
U
حد مصرف
comsumption
U
مصرف
overall consumption
U
مصرف کل
aggregate consumption
U
مصرف کل
consumerism
U
مصرف
wasteful
U
مصرف
usages
U
مصرف
usage
U
مصرف
extravagant
U
مصرف
of no a
U
بی مصرف
expense
U
مصرف
waste
U
بی مصرف
income consumption curve
U
مصرف
unemployed
U
بی مصرف
wastes
U
بی مصرف
otiose
U
بی مصرف
disposal
U
مصرف
sodden
U
بی مصرف
expenditure
U
مصرف
offtake
U
مصرف
good for nothing
U
بی مصرف
permanent consumption
U
مصرف دائمی
per capita water consumption
U
مصرف سرانه اب
per capita consumption
U
مصرف سرانه
peak load
U
بحبوحه مصرف
partial substitution
U
جانشینی مصرف
private consumption
U
مصرف خصوصی
rate of consumption
U
نرخ مصرف
productive consumption
U
مصرف مولد
optional consumption
U
مصرف اختیاری
consumerism
U
مصرف گرایی
put away
U
مصرف کردن
power consumer
U
مصرف برق
consumer brand
U
کالای پر مصرف
present consumption
U
مصرف حال
present consumption
U
مصرف جاری
induced consumption
U
مصرف القائی
propensity to consume
U
گرایش به مصرف
power consumption
U
مصرف برق
power consumption
U
مصرف قدرت
propensity to consume
U
تمایل به مصرف
throwaway
U
یکبار مصرف
consumption function
U
تابع مصرف
consumption possibility line
U
خط امکانات مصرف
induced consumption
U
مصرف تشویقی
unproductive consumption
U
مصرف بیهوده
domestic consumption
U
مصرف خانگی
inconsumable
U
مصرف نکردنی
energy consumption
U
مصرف انرژی
idle stock
U
موجودی بی مصرف
excise tax
U
مالیات بر مصرف
home use entry
U
اعلامیه مصرف
transitory consumption
U
مصرف انتقالی
transitory consumption
U
مصرف گذرا
expenditure credit
U
اعتبار مصرف
to use up
U
مصرف کردن
throw away
U
چیز بی مصرف
fuel consumption
U
مصرف سوخت
home consumption
U
مصرف داخلی
home consumption
U
مصرف خانگی
high mass consumption
U
مصرف انبوه
utilizable
<adj.>
U
قابل مصرف
industrial consumption
U
مصرف صنعتی
internal consumption
U
مصرف داخلی
ready for use
U
اماده مصرف
ready use
U
اماده مصرف
national consumption
U
مصرف ملی
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
mass consumption
U
مصرف کلان
mass consumption
U
مصرف انبوه
rival consumption
U
مصرف رقابتی
consumption rate
U
میزان مصرف
consumption rate
U
اهنگ مصرف
consumption schedule
U
جدول مصرف
consumption theory
U
نظریه مصرف
use up
U
مصرف کردن
usage rate
U
نرخ مصرف
irrigation consumption
U
مصرف ابیاری
internal power
U
مصرف داخلی
gasoline consumption
U
مصرف بنزین
consumable
U
مصرف شدنی
applicable
<adj.>
U
قابل مصرف
consumed
U
مصرف کردن
consume
U
مصرف کردن
spends
U
مصرف کردن
spend
U
مصرف کردن
consumes
U
مصرف کردن
suitable
<adj.>
U
قابل مصرف
usable
<adj.>
U
قابل مصرف
dismantled
U
بی مصرف کردن
useful
<adj.>
U
قابل مصرف
utilization
U
مصرف بکاربری
shelf life
U
تاریخ مصرف
utilisable
[British]
<adj.>
U
قابل مصرف
eats
U
مصرف کردن
usage
U
مورد مصرف
using
U
مورد مصرف
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
disposable
U
مصرف شدنی
utilization
U
مورد مصرف
usages
U
موارد مصرف
utilisations
U
موارد مصرف
utilizations
U
موارد مصرف
uses
U
استعمال مصرف
TAN
[Transaction authentication number]
U
رمز یکبار مصرف
recive
U
مصرف کنید
exhausted
U
مصرف شده
dismantle
U
بی مصرف کردن
dismantles
U
بی مصرف کردن
eat
U
مصرف کردن
expenditure
U
میزان مصرف
rags
U
بی مصرف شدن
rag
U
بی مصرف شدن
expendable
U
مصرف پذیر
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
dismantling
U
بی مصرف کردن
use
U
استعمال مصرف
conspicuious consumption
U
مصرف تجملی
useful
<adj.>
U
مصرف کردنی
utilisable
[British]
<adj.>
U
مصرف کردنی
utilizable
<adj.>
U
مصرف کردنی
capital consumption
U
مصرف سرمایه
consumers
U
مصرف کننده
usable
<adj.>
U
مصرف کردنی
suitable
<adj.>
U
مصرف کردنی
conspicious consumption
U
مصرف تجملی
coefficient of utility
U
ضریب مصرف
using
U
استعمال مصرف
bootless
U
بی مصرف بی علاج
autonomous consumption
U
مصرف مستقل
applicable
<adj.>
U
مصرف کردنی
abuses
U
سوء مصرف
abused
U
سوء مصرف
abuse
U
سوء مصرف
users
U
مصرف کننده
user
U
مصرف کننده
consumer
U
مصرف کننده
abusing
U
سوء مصرف
single-use tableware
U
ظروف یک بار مصرف
to lay up in a napkin
U
بی مصرف نگاه داشتن
to be on the strain
U
زیاد مصرف شدن
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...