English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
sustained rate U نواخت مداوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sustained rate U سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
procurement rate U نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
dead alive U یک نواخت
singsong U یک نواخت
levels U یک نواخت
levelled U یک نواخت
leveled U یک نواخت
level U یک نواخت
monodic U یک نواخت
groovy U یک نواخت
blew U نواخت
rates U نواخت
rate U نواخت
arrhythmic U بی نواخت
rhythms U نواخت
rhythm U نواخت
isochronize U یک نواخت کردن
burning rate U نواخت سوزش
consumption rate U نواخت مصرف
cruising speed U نواخت حرکت
incidence rate U نواخت تصادفات
euqal U متساوی یک نواخت
quick fire U نواخت تند
unit of fire U نواخت تیر
unit of fire U نواخت اتش
slow fire U نواخت کند
singsong U سرود یک نواخت
rhythmization U نواخت پردازی
rhythmicity U نواخت داری
rate of fire U نواخت تیر
rate of march U نواخت راهپیمایی
rate of march U نواخت حرکت
available supply rate U نواخت اماد موجود
clearance rate U نواخت مین روبی
rapid fire U نواخت اتش تند
cyclic rate U نواخت تیر در دقیقه
required supply rate U نواخت اماد موردنیاز
available supply rate U نواخت اماد مهمات موجود
ammunition available supply rate U نواخت اماد مهمات موجود
clearance rate U نواخت جمع کردن مین
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
stereotyping U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypy U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypes U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
running U مداوم
constant U مداوم
constants U مداوم
continuous U مداوم
sequential U مداوم
ongoing U مداوم
continuing U مداوم
unremitting U مداوم
cyclic U مداوم
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
sing-song U تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
sing-songs U تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
drum rolls U ضربات مداوم
stand U دفاع مداوم
running fire U اتش مداوم
steady U پی درپی مداوم
halting U غیر مداوم
steadiest U پی درپی مداوم
steadies U پی درپی مداوم
fluctuate U تغییر مداوم
persistent U پایا مداوم
steadying U پی درپی مداوم
sustained fire U اتش مداوم
sustained fire U تیر مداوم
sustained illumination U روشنایی مداوم
sustaining growth U رشد مداوم
drum roll U ضربات مداوم
fluctuated U تغییر مداوم
steady state growth U رشد مداوم
fluctuates U تغییر مداوم
continuous illumination U روشنایی مداوم
continuous fire U اتش مداوم
persistent inflation U تورم مداوم
durably U بطور مداوم
endurance time U سرعت مداوم
steadied U پی درپی مداوم
discontinuous U غیر مداوم
life long education U اموزش مداوم
stable U مداوم محک کردن
stables U مداوم محک کردن
assiduity U توجه و دقت مداوم
straight pool billiard U بازی مداوم 1/41 بیلیاردکیسهای
continuous duty U کار مداوم یکنواخت
steady state U وضعیت بارشد مداوم
endurance time U سرعت حداکثر مداوم
continuously pointed fire U اتش روانه شده مداوم
uninterrupted duty U کار مداوم غیر یکنواخت
Constant dripping wear away the stone . <proverb> U قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید.
yaks U : بطور مداوم حرف زدن
yak U : بطور مداوم حرف زدن
one-night stand U رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
continuation U حرکت مداوم بسوی سبد
ribbon switch U مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
one-night stands U رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
camera cycling rate U نواخت باز و بسته شدن دیافراگم دوربین دوره تناوب عکاسی
memory sniffing U ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
continuous strip camera U دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
lindy U رقص دارای حرکات سریع وجهشهای مداوم
continuous strip photography U عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
to be exposed to a constant stream of something U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
automatic terminal information service U ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
attrition rate U میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
creep U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creeps U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
continuous strip imagery U عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
admision rate U میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
continuous processor U دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
dose rate U نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com