Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stanine score
U
نمره نه بخشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scissoring
U
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
numerals
U
نمره
grades
U
نمره
scored
U
نمره
t score
U
نمره T
grade
U
نمره
scores
U
نمره
yarn count
U
نمره نخ
mark
U
نمره
score
U
نمره
numeral
U
نمره
thread fineness
U
نمره نخ
marks
U
نمره
grading
U
نمره گذاری
sigma score
U
نمره معیار
standard score
U
نمره معیار
weighted score
U
نمره وزنی
unweighted score
U
نمره غیروزنی
true score
U
نمره حقیقی
time score
U
نمره زمانی
scoring
U
نمره گذاری
test score
U
نمره ازمون
test value
U
نمره ازمون
total score
U
نمره کامل
real score
U
نمره واقعی
derived score
U
نمره اشتقاقی
deviation score
U
نمره انحراف
gross score
U
نمره خام
graphic score
U
نمره نگارهای
grader
U
نمره گذار
grade score
U
نمره کلاسی
gain score
U
نمره افزوده
evaluation score
U
نمره ازمایش
evaluation score
U
نمره ارزیابی
ipsative score
U
نمره نسبی
lie score
U
نمره دروغگویی
raw score
U
نمره خام
numbering
U
نمره زنی
accuracy score
U
نمره دقت
percentile score
U
نمره صدکی
additional score
U
نمره اضافی
composite score
U
نمره مرکب
conduct grade
U
نمره انضباط
main score
U
نمره اصلی
error score
U
نمره خطا
score
U
چوب خط نمره
graded
U
نمره دار
scores
U
نمره اوردن
number
U
نمره شمردن
scored
U
نمره اوردن
scores
U
چوب خط نمره
scored
U
چوب خط نمره
number
U
نمره دادن به
grade
U
نمره دادن
score
U
نمره اوردن
numbers
U
نمره دادن به
numbers
U
نمره شمردن
grades
U
نمره دادن
corrected score
U
نمره اصلاح شده
subjective scoring
U
نمره گذاری ذهنی
conspect reliability
U
پایایی نمره گذاران
standardized score
U
نمره بهنجار شده
scoring key
کلید نمره گذاری
transmuted score
U
نمره تبدیل شده
configural scoring
U
نمره گذاری طرحی
differential scoring
U
نمره گذاری افتراقی
The car had no licence ( number ) plate .
U
اتوموبیل بی نمره بود
point
U
نمره درس پوان
normalized score
U
نمره هنجار شده
observed score
U
نمره مشاهده شده
page
U
صفحات را نمره گذاری کردن
pages
U
صفحات را نمره گذاری کردن
telephone dial
U
صفحه نمره گیر تلفن
marks
U
نمره گذاری کردن علامت
mark
U
نمره گذاری کردن علامت
predicted score
U
نمره پیش بینی شده
paged
U
صفحات را نمره گذاری کردن
I give you full marks for that .
U
نمره ات بیست است ! ( آفرین و مرحبا )
The police officer took down the car number .
U
افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
annual average score
U
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
mallet goal
U
نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
outpoint
U
سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
The shoes are a size too big for my feet.
U
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
scores
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
accession number
U
نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
otis quick scoring mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
yarn sorting
U
دسته بندی نخ
[بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
dial
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
shake bottle
U
بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
v ring
U
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
Centigrade
U
صد بخشی
divisor
U
بخشی
ninefold
U
نه بخشی
as part of
U
بخشی از
portions
U
بخشی
fractions
U
بخشی از
hexaploid
U
شش بخشی
portion
U
بخشی
dichotomous
U
دو بخشی
fraction
U
بخشی از
bisection
U
دو بخشی
sectorial
U
بخشی
sextets
U
شش بخشی
sextet
U
شش بخشی
partial
U
بخشی
triarchy
U
سه بخشی
trichotomous
U
سه بخشی
parochial
U
بخشی
sectoral
U
بخشی
triplet
U
سه بخشی
regional
<adj.>
U
بخشی
local
<adj.>
U
بخشی
tripartite
U
سه بخشی
contributed
U
هم بخشی کردن
animation
U
جان بخشی
refreshment
U
نیرو بخشی
refreshments
U
نیرو بخشی
contributing
U
هم بخشی کردن
efficiency
U
اثر بخشی
contributes
U
هم بخشی کردن
stanzas
U
بخشی از بازی
partial
U
بخشی قسمتی
effectiveness
U
تاثیر بخشی
fraction
U
1-بخشی از یک واحد
animations
U
جان بخشی
effectiveness
U
اثر بخشی
dezincification
U
فرسودگی بخشی
stanza
U
بخشی از بازی
fractions
U
1-بخشی از یک واحد
drill tang
بخشی از مته
stanine scale
U
مقیاس نه بخشی
slice
U
بخشی از چیزی
slices
U
بخشی از چیزی
part
U
بخشی از چیزی
part way
U
بخشی از راه
personification
U
شخصیت بخشی
physical medicine
U
طب توان بخشی
vivification
U
حیات بخشی
two sector model
U
الگوی دو بخشی
two sector economy
U
اقتصاد دو بخشی
pleasurability
U
لذت بخشی
pleasurableness
U
فرح بخشی
trichotomy
U
سه بخشی بودن
polychotomy
U
چند بخشی
stens
U
مقیاس ده بخشی
satisfactoriness
U
رضایت بخشی
sectoral integation
U
یکپارچگی بخشی
sectoral integation
U
ادغام بخشی
vitalization
U
حیات بخشی
equipartition principle
U
اصل هم بخشی
heptamerous
U
هفت بخشی
healthfulness
U
صحت بخشی
haxamerous
U
شش بخشی شش قسمتی
genbraliztion
U
کلیت بخشی
fytte
U
بخشی ازشعر
triploid
U
سه قسمتی سه بخشی
rehabilitation
U
توان بخشی
contribute
U
هم بخشی کردن
barge-course
U
[بخشی از سفال بام]
tag
U
بخشی از دستور کامپیوتری
lobe
U
بخشی از عضله یا مغز
lobes
U
بخشی از عضله یا مغز
a rosy future
U
آینده امید بخشی
fetched
U
دستیابی به بخشی از حافظه
nose band
U
بخشی از کلگی اسب
subsegment
U
بخشی کوچک یک سگمنت
phases
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
tags
U
بخشی از دستور کامپیوتری
phased
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
phase
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
vocational rehabilitation
U
توان بخشی شغلی
fetches
U
دستیابی به بخشی از حافظه
courses
U
بخشی از غذا اموزه
fetch
U
دستیابی به بخشی از حافظه
partial
U
نیمه کاره بخشی از
staves
U
مقیاس پنج بخشی
stanza
U
بخشی ازبازی هاکی
charitableness
U
خیرخواهی صدقه بخشی
contribution
U
هم بخشی همکاری وکمک
contributions
U
هم بخشی همکاری وکمک
cost effectiveness
U
تاثیر بخشی هزینه
flushes
U
فایل یا بخشی از حافظه
flushing
U
فایل یا بخشی از حافظه
revivification
U
باز جان بخشی
stanzas
U
بخشی ازبازی هاکی
sectoral planning
U
برنامه ریزی بخشی
flush
U
فایل یا بخشی از حافظه
coursed
U
بخشی از غذا اموزه
course
U
بخشی از غذا اموزه
array
U
بخشی از داده در آرایه
arrays
U
بخشی از داده در آرایه
moto
U
بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
building unit
U
جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
box section leg
U
ساق یا پایه بخشی از جعبه
A part of Iranian territory.
U
بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com