English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i cannot say him nay U نمتوانم پاسخ رد به او بدهم نمیتوانم به او
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i cannot positively promise U نمیتوانم قول قطعی بدهم
i cannot think of it U فکرش را نمیتوانم بکنم تصورش راهم نمیتوانم بکنم
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
it is not p for meto stay U نمیتوانم بمانم
olives a good oil U من نمیتوانم انرابخرم
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
if i only could see him U حیف که نمیتوانم او راببینم
i am impatient for it U نمیتوانم برای ان صبر کنم
iam not patient of hunger U من نمیتوانم تاب گرسنگی رابیاورم
i know not neither can i guess U نمیدانم و حدس هم نمیتوانم بزنم
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
we cannot trace the petitioner U نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
i have no idea of that U هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
How much is that? U چقدر بدهم؟
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
Where can I get my car washed? کجا میتوانم اتومبیلم را بدهم بشویند؟
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money). U من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
I want to leave the car in the railway station U من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
I cannot square it with my conscience to ... U من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
I don't want to say anything about that. U من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
It would not be proper for me to give you that information. U درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] U من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
That won't work with me! U من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
Please let me take a share in the expenses. U اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
I had no opportunity to discuss the matter . U فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
Let me back up and explain how ... U به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
how much do i owe you U چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
replication U پاسخ
no U : پاسخ نه
answer U پاسخ
statement U پاسخ
response [commentary] U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
answered U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
in reply to U در پاسخ
item of written comment U پاسخ
rebutter U پاسخ رد
response U پاسخ
reply U پاسخ
replying U پاسخ
responds U پاسخ
respond U پاسخ
replies U پاسخ
replied U پاسخ
responses U پاسخ
counterplea U پاسخ رد
answerback U در پاسخ
responded U پاسخ
negative reply U پاسخ رد
answers U پاسخ
answering U پاسخ
responsions U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
right answer U پاسخ درست
early answer U پاسخ زود
anticipatory response U پاسخ انتظاری
color response U پاسخ رنگ
whole response U پاسخ کلی
conditioned response U پاسخ شرطی
consummatory response U پاسخ پایانی
come up with <idiom> U یافتن پاسخ
content response U پاسخ محتوایی
correct response U پاسخ درست
responds U پاسخ دادن
responded U پاسخ دادن
movement response U پاسخ حرکت
an a answer U پاسخ مثبت
anatomy response U پاسخ کالبدی
answer mode U حالت پاسخ
answerback U پاسخ برگشتی
delayed response U پاسخ درنگیده
response set U امایه پاسخ
response rate U سرعت پاسخ
response latency U نهفتگی پاسخ
irresponsive U پاسخ ندهنده
response generalization U تعمیم پاسخ
manipulandum U ابزار پاسخ
operandum U ابزار پاسخ
moro response U پاسخ مورو
response equivalence U هم ارزی پاسخ
original response U پاسخ ابتکاری
popular response U پاسخ رایج
position response U پاسخ مکانی
preparatory response U پاسخ مقدماتی
response duration U مدت پاسخ
reflection response U پاسخ قرینه
response differentiation U تفکیک پاسخ
replier U پاسخ دهنده
response strength U نیرومندی پاسخ
response threshold U استانه پاسخ
impluse response U پاسخ ایمپولز
w response U پاسخ کلی
voice answer back U پاسخ سمعی
vaccum response U پاسخ غیابی
discriminatory response U پاسخ افتراقی
distal response U پاسخ دوربرد
emitted response U پاسخ صدوری
frequency respone U پاسخ فرکانس
vab U پاسخ سمعی
to make a response U پاسخ دادن
to definitive answer U پاسخ قطعی
response intensity U شدت پاسخ
running rate U اهنگ پاسخ
responsorial U پاسخ دهنده
response time U زمان پاسخ
image response U پاسخ تصویر
response amplitude U دامنه پاسخ
oracle U پاسخ مبهم
answering U : جواب پاسخ
answering U پاسخ به یک سوال
answers U : پاسخ دادن
answers U : جواب پاسخ
answers U پاسخ به یک سوال
rejoining U پاسخ دادن
pleas U پاسخ دعوی
rejoinder U پاسخ دفاعی
rejoin U در پاسخ گفتن
rejoins U در پاسخ گفتن
rejoinders U پاسخ دفاعی
rejoins U پاسخ دادن
answerable U پاسخ دار
rejoining U در پاسخ گفتن
oracles U پاسخ مبهم
rejoined U در پاسخ گفتن
rejoined U پاسخ دادن
solutions U پاسخ یک مشکل
calculation U پاسخ تقریبی
answer U : پاسخ دادن
solution U پاسخ یک مشکل
answer U : جواب پاسخ
respond U پاسخ دادن
answer U پاسخ به یک سوال
answered U پاسخ به یک سوال
answered U : پاسخ دادن
plea U پاسخ دعوی
answered U : جواب پاسخ
answering U : پاسخ دادن
rejoin U پاسخ دادن
the answer is in the negative U پاسخ ان منفی است
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
inquiry system U سیستم پرسش- پاسخ
to answer in the a U پاسخ مثبت دادن
rejoin U پاسخ دفاعی دادن
ucr U پاسخ غیر شرطی
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
surrebutter U اخرین پاسخ خواهان
unconditioned response U پاسخ غیر شرطی
rejoined U پاسخ دفاعی دادن
interrogator responsor U دستگاه پرسش- پاسخ
shading response U پاسخ سایه روشن
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
response hierarchy U سلسله مراتب پاسخ
pure color response U پاسخ خالص رنگ
psychogalvanic response U پاسخ گالوانیکی- روانی
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
rejoinder U پاسخ دفاعی دادن
pilomotor response U پاسخ سیخ شدن مو
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
response time U زمان پاسخ دهی
open ended question U پرسش باز پاسخ
rejoinders U پاسخ دفاعی دادن
modulation frequency response U پاسخ فرکانس مدولاسیون
return a negative U پاسخ منفی دادن
s r model U الگوی محرک- پاسخ
s r psychology U روانشناسی محرک- پاسخ
stimulus response psychology U روانشناسی محرک- پاسخ
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
rejoining U پاسخ دفاعی دادن
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
conditioned escape response U پاسخ گریز شرطی
conditioned avoidance response U پاسخ اجتنابی شرطی
stimulus response model U الگوی محرک- پاسخ
conditioned emotional response U پاسخ هیجانی شرطی
cer U پاسخ هیجانی شرطی
to fail to provide an answer U درماندن در دادن پاسخ
all or none response U پاسخ همه یا هیچ
answer [to something] U پاسخ [به چیزی] [راه حل]
achromatic color response U پاسخ رنگ بی فام
no reply necessary [NRN] U نیازی به پاسخ نیست.
phone U پاسخ به تماس در تلفن
high frequency responce U پاسخ فرکانس بالا
he returned a negative U پاسخ منفی داد
visual righting response U پاسخ تعادل دیداری
galvanic skin response U پاسخ برقی پوست
white space response U پاسخ به بخش سفید
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com