Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parliamentarian
U
نماینده مبرز
parliamentarians
U
نماینده مبرز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parliamentarians
U
وکیل مبرز و حراف
parliamentarian
U
وکیل مبرز و حراف
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
proxy
U
نماینده
agents
U
نماینده
delegate
U
نماینده
delegated
U
نماینده
delegates
U
نماینده
delegating
U
نماینده
agent
U
نماینده
attorney
U
نماینده
attorneys
U
نماینده
commissioner
U
نماینده
delegates
U
نماینده ها
representatives
U
نماینده ها
dept
U
نماینده
proctor
U
نماینده
commissioners
U
نماینده
nominee
U
نماینده
nominees
U
نماینده
depts
U
نماینده
deligate
U
نماینده
indicant
U
نماینده
indicatory
U
نماینده
mercantile agent
U
نماینده
deputy
U
نماینده
factors
U
نماینده
representative
U
نماینده
doers
U
نماینده
indicator
U
نماینده
agencies
U
نماینده
doer
U
نماینده
agency
U
نماینده
representatives
U
نماینده
deputies
U
نماینده
factor
U
نماینده
check indicator
U
نماینده مقابله
Members of Parliament
U
نماینده مجلس
customs agent
U
نماینده گمرکی
by depty
U
بوسیله نماینده
legates
U
نماینده پاپ
stack indicator
U
نماینده پشته
consular agent
U
نماینده کنسولی
legate
U
نماینده پاپ
overseas agent
U
نماینده خارجی
envoys
U
مامور نماینده
assignee
U
نماینده مامور
envoy
U
مامور نماینده
envoi
U
مامور نماینده
expessive
U
حاکی نماینده
pathognomomical
U
نماینده ناخوشی
marker ship
U
کشتی نماینده
manufacturers' agent
U
نماینده تولیدکننده
manufacturers' agent
U
نماینده سازنده
manufacturer's agent
U
نماینده سازنده
manufacturer's agent
U
نماینده تولیدکننده
permanent deligate
U
نماینده دایمی
priority indicator
U
نماینده اولویت
jack and gill
U
دونامه نماینده ........
law agent
U
نماینده حقوقی
representative elements
U
عناصر نماینده
insurance agent
U
نماینده بیمه
sales agent
U
نماینده فروش
Member of Parliament
U
نماینده مجلس
sales representative
U
نماینده فروش
opostolic delegate
U
نماینده پاپ
sole agent
U
نماینده انحصاری
pathognomic
U
نماینده ناخوشی
internunico
U
نماینده پاپ
represents
U
نماینده بودن
represented
U
نماینده بودن
represent
U
نماینده بودن
election
U
انتخاب نماینده
representations
U
تمثال نماینده
representation
U
تمثال نماینده
deputy
U
وکیل نماینده
deputations
U
نماینده نمایندگی
walking delegate
U
نماینده سیار
deputies
U
وکیل نماینده
law agent
U
نماینده قضایی
deputation
U
نماینده نمایندگی
officially represented
U
دارای نماینده رسمی
shipping agent
U
نماینده شرکت کشتیرانی
overseas agent
U
نماینده درکشور بیگانه
senator
U
نماینده مجلس سنا
lord lieutenant
U
نماینده پادشاه در ایالات
polyphonous
U
نماینده چندین صدا
factors
U
حق العمل کار نماینده
exponents
U
شرح دهنده نماینده
phraseogram
U
خط یا خطوط نماینده عبارات
senators
U
نماینده مجلس سنا
to act for somebody
U
نماینده کسی بودن
home service agent
U
نماینده فروش داخلی
sole representative
U
نماینده منحصر بفرد
factor
U
حق العمل کار نماینده
regent
U
نماینده پادشاه رئیس
regents
U
نماینده پادشاه رئیس
exponent
U
شرح دهنده نماینده
special agent
U
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
legates
U
نماینده پاپ حاکم
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
delegacy
U
نماینده هیئت نمایندگان
ho stands for water
U
نماینده اب است O2H
full length
U
نماینده تمام قدانسان
guidon
U
پرچم نماینده واحد
polyphonic
U
نماینده چندین صدا
legate
U
نماینده پاپ حاکم
sole agent
U
نماینده منحصر بفرد
forwarding agent
U
نماینده حمل و نقل
envoy extraordiinary
U
نماینده فوق العاده
ship's husband
U
مباشر و مالک نماینده کشتی
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
syndic
U
نماینده یا وکیل یک شرکت یادانشگاه
typifying
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
agents
U
نماینده عامل شیمیایی خرج
typifies
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
unseat
U
محروم کردن نماینده از کرسی
typify
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
unseated
U
محروم کردن نماینده از کرسی
agent
U
نماینده عامل شیمیایی خرج
unseating
U
محروم کردن نماینده از کرسی
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
genotype
U
نوع معرف و نماینده یک جنس
g man
U
نماینده مخصوص دایره بازرسی
unseats
U
محروم کردن نماینده از کرسی
typified
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
legates
U
ایلچی نماینده تام الاختیار
marker ship
U
ناو نماینده یاجلودار ستون
impersonify
U
ادم ساختن نماینده بودن از
legate
U
ایلچی نماینده تام الاختیار
symptomatic
U
مطابق نشانه بیماری نماینده
High Commissioners
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
residents
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
he voted by proxy
U
بوسیله وکیل یا نماینده رای داد
to act
[as somebody]
U
عمل کردن
[به عنوان نماینده کسی]
High Commissioner
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
lexigraphy
U
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
subagent
U
عامل دست دوم نماینده فرعی
to speak on behalf of
[as representative]
U
از طرف
[کسی]
صحبت کردن
[به عنوان نماینده]
lagate a latere
U
نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
coloury
U
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
residency
U
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
persona grata
U
نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
program music
U
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
phonotypy
U
چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
state's attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
jeap &gill
U
دو نام نماینده برای پسران ودختران که درحکایات یامثل هابگویند
proxy
U
نماینده صاحب سهم در مجمع عمومی صاحبان سهام وکیل
note
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
embassy
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
liberal gift
U
بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
noting
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
phonetic system of spelling
U
اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
embassies
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
notes
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
roundhead
U
نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
minister plenipotentiary
U
نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
sheriff
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriffs
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
full power
U
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
ABC
U
سه حرف اول الفبای انگلیسی که نماینده حروف الفبا است الفبا
spelling group
U
حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
parlementaire
U
نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
internunico
U
فرستاده پاپ قائم مقام نماینده پاپ
High Commissioners
U
نماینده عالیرتبه عضو عالیرتبه
High Commissioner
U
نماینده عالیرتبه عضو عالیرتبه
proxy variables
U
متغیرهای نماینده متغیرهای تقریبی
real will
U
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
resident engineer
U
مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
sole a for iran
U
تنهانماینده برای ایران نماینده انحصاری برای ایران
politic
U
سیاسی نماینده سیاسی
guiden
U
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com