English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rousing U نمایان رایج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
visible U نمایان
salient U نمایان
ostensible U نمایان
sensible U نمایان
seeming U نمایان
standaway U نمایان بر بدن
dominant U نمایان عمده
detection U نمایان سازی
feats U فتح نمایان
feat U فتح نمایان
egregious U برجسته نمایان
peering U نمایان شدن بنظررسیدن
peered U نمایان شدن بنظررسیدن
peer U نمایان شدن بنظررسیدن
sensibly U بطور نمایان یا محسوس
gallery hit or stroke U ضربه یاضربت نمایان
gest U کار نمایان هم صحبت
geste U کار نمایان هم صحبت
libration of the moon U جنبش نمایان ماه
he smells of oil U اثارمطالعه از او نمایان است
visible U نمایان قابل رویت
non performing loan U وام غیر رایج
trendy U رایج
trendiest U رایج
trendier U رایج
circulating U رایج
brisk U رایج
brisker U رایج
briskest U رایج
popular U رایج
currents U رایج
current U رایج
commonest U رایج
commoners U رایج
prevalent U رایج
common U رایج
detected U کشف کردن نمایان ساختن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
actimeter U نمایان ساز [جنبش بدن]
detect U کشف کردن نمایان ساختن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
detects U کشف کردن نمایان ساختن
bubble horizon U افق نمایان از زیر ابر
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
cash U پول رایج
tendered U پول رایج
tenderest U پول رایج
popular response U پاسخ رایج
shibboleth U بیان رایج
cashing U پول رایج
tender U پول رایج
tendering U پول رایج
cashes U پول رایج
cashed U پول رایج
rulings U رایج متصدی
ruling U رایج متصدی
currency U پول رایج
passed U رایج شدن
going U رایج عازم
currencies U پول رایج
legal tender U پول رایج
tradition U عقیده رایج
pass U رایج شدن
passes U رایج شدن
shibboleths U بیان رایج
feature U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
featured U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
relictoin U پایین رفتن اب و نمایان شدن زیر اب
featuring U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
NCR paper U نوشته هم روی کاغذ نمایان میشود
features U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
inartistically U بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
paper standard U پول رایج مملکت
remonetize U دوباره رایج کردن
fiat money U پول رایج اعتباری
circulations U رواج پول رایج
circulation U رواج پول رایج
british english U زبان انگلیسی رایج درانگلستان
bimetallic U دارای دو نوع پول رایج
invasion currency U پول رایج ارتش اشغالگر
currencies U پول قانونی و رایج هر کشور
currency U پول قانونی و رایج هر کشور
greenrooms U شایعات رایج بین هنرپیشگان
greenroom U شایعات رایج بین هنرپیشگان
occupation currency U پول رایج نیروی اشغالگر
khowar U زبان رایج درشمال غربی پاکستان
parpen U سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
Yiddish U زبان عبری رایج میان کلیمیان روسیه ولهستان والمان وغیره
accadian U که قبل از زبان اشوری رایج بوده و درکتیبههای میخی دیده شده است
balto slavic U شاخهء زبان هند و اروپایی رایج در سواحل بالتیک و بین اقوام اسلاو
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
libration U جنبش ترازویی و حرکت موازنهای جنبش نمایان ماه
currencies U داشتن اخرین اطلاعات پول رایج پول نقد
currency U داشتن اخرین اطلاعات پول رایج پول نقد
currency depreciation race U تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
molif U شکل نمایان شکل عمده
imagism U مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
Zahir-Shahi design U طرح ظهیر شاه [این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com