English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
represent U نمایاندن فهماندن
represented U نمایاندن فهماندن
represents U نمایاندن فهماندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exposing U نمایاندن
exposes U نمایاندن
expose U نمایاندن
display U نمایاندن
displays U نمایاندن
displaying U نمایاندن
displayed U نمایاندن
frothed U افهارکردن نمایاندن
froths U افهارکردن نمایاندن
froth U افهارکردن نمایاندن
display U جلوه نمایاندن
displaying U جلوه نمایاندن
displayed U جلوه نمایاندن
displays U جلوه نمایاندن
frothing U افهارکردن نمایاندن
instilled U کم کم فهماندن
instilling U کم کم فهماندن
get across U فهماندن
instils U کم کم فهماندن
instills U کم کم فهماندن
instil U کم کم فهماندن
showed U فهماندن
clearest U فهماندن
clears U فهماندن
show U فهماندن
shows U فهماندن
clear U فهماندن
get across to U فهماندن
to give to understand U فهماندن
purport U فهماندن
purported U فهماندن
purporting U فهماندن
purports U فهماندن
purporst U فهماندن
put across U فهماندن
instill U کم کم فهماندن
clearer U فهماندن
inspeak U با سخن فهماندن
expessible U قابل فهماندن
gesticulate U باژست فهماندن
insinuates U به اشاره فهماندن
gesticulated U باژست فهماندن
insinuated U به اشاره فهماندن
gesticulating U باژست فهماندن
insinuate U به اشاره فهماندن
gesticulates U باژست فهماندن
to express one self U مقاصد خودرا فهماندن
inexpessive U فاقد قوه فهماندن
insinuate U بطور ضمنی فهماندن
insinuated U بطور ضمنی فهماندن
insinuates U بطور ضمنی فهماندن
expresses U دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressing U دلالت کردن بر فهماندن صریح
express U دلالت کردن بر فهماندن صریح
to smack of something <idiom> U ضمنا فهماندن [اصطلاح مجازی]
signify U حاکی بودن از باشاره فهماندن
expressed U دلالت کردن بر فهماندن صریح
signifies U حاکی بودن از باشاره فهماندن
signifying U حاکی بودن از باشاره فهماندن
shrugging U بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
shrug U بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
to draw a moral U معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
to i. obedience intoa child U فرمان برداری را کم کم به بچه ایی فهماندن
shrugged U بالا انداختن شانه مطلبی را فهماندن
bring home the importance of something to someone <idiom> U شیرفهم کردن -کاملا فهماندن چیزی به کسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com