Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ecesis
U
نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isomorph
U
جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
tropicopolitan
U
گیاه یا جانور گرمسیری
phytozoon
U
جانور گیاه نما
zoophyte
U
جانور گیاه سان
aquatic
U
جانور یا گیاه ابزی
insectivore
U
جانور یا گیاه حشره خوار
purebred
U
جانور یا گیاه خوش نژاد
phylogeny
U
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
hatchling
U
جانور تازه متولد نوزاد
ecotype
U
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
epizoic
U
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
rezone
U
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
U
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
zoo ecology
U
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
ear
U
خوشه
[بخشی از ساقه گیاه غلاتی]
[گیاه شناسی]
gametophyte
U
گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
new blood
<idiom>
U
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enactory
U
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
rhubarb
U
گیاه ریواس
[از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
communication
U
نقل وانتقال
transfusion
U
نقل وانتقال
cession
U
نقل وانتقال
transfusions
U
نقل وانتقال
madder
U
گیاه روناس
[از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
new coined
U
تازه بنیاد تازه سکه زده
transporting
U
نقل وانتقال دادن
transports
U
نقل وانتقال دادن
deliver
U
نقل وانتقال دادن
transported
U
نقل وانتقال دادن
locomotion
U
تحرک نقل وانتقال
clearing
U
نقل وانتقال بانکی
delivers
U
نقل وانتقال دادن
clearings
U
نقل وانتقال بانکی
toter
U
نقل وانتقال دهنده
transport
U
نقل وانتقال دادن
transmissivity
U
قابلیت نقل وانتقال
bankable
U
قابل نقل وانتقال بانکی
air delivery
U
نقل وانتقال از راه هوا
viruses
U
عامل نقل وانتقال امراض
virus
U
عامل نقل وانتقال امراض
transfuse
U
چیزی را نقل وانتقال دادن
wildling
U
گیاه وحشی گیاه خودرو
halophyte
U
گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
airborne
U
بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
newlywed
U
تازه داماد تازه عروس
alienability
U
قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
channelled
U
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channel
U
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channeling
U
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channeled
U
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channels
U
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
environmental test
U
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
hobbledehoy
U
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
down line processor
U
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
hemp
U
گیاه شاهدانه
[در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
johnny
U
جانور نر
it pron
U
ان جانور
nightwalker
U
جانور شب پر
animal
U
جانور
it
U
ان جانور
structure of an animal
U
جانور
animals
U
جانور
beasts
U
جانور
he
U
جانور نر
apod
U
جانور بی پا
malacostracan
U
جانور
beast
U
جانور
ruffianly
U
جانور خو
creatures
U
جانور
animalize
U
جانور
creature
U
جانور
peripheries
U
محیط
circumferences
U
محیط
perimeter
U
محیط
environments
U
محیط
girths
U
محیط
girth
U
محیط
entourage
U
محیط
entourages
U
محیط
periphery
U
محیط
milieu
U
محیط
milieus
U
محیط
milieux
U
محیط
medium
U
محیط
mediums
U
محیط
ambiance
U
محیط
ambience
U
محیط
circumference
U
محیط
surroundings
U
محیط
environment
U
محیط
millieu
U
محیط
lap
U
محیط
outline
U
محیط
outlined
U
محیط
outlines
U
محیط
outlining
U
محیط
outward things
U
محیط
setting
U
محیط
settings
U
محیط
outside
U
محیط
outsides
U
محیط
perimeters
U
محیط
lapped
U
محیط
sphere
U
محیط
spheres
U
محیط
circuity
U
محیط
polypod
U
جانور بسیارپا
pollard
U
جانور بی شاخ
rodents
U
جانور جونده
rodent
U
جانور جونده
poikilothermism
U
خونسردی جانور
poikilotherm
U
جانور خونسرد
polystomatous
U
جانور بسیار
polystome
U
جانور بسیار
saprozoon
U
جانور پوده زی
edentate
U
جانور بی دندان
brutality
U
جانور خویی
saxicoline
U
جانور سنگ زی
brutalities
U
جانور خویی
pudge
U
جانور چاق
plantigrade
U
جانور دوپا
perissodactyl
U
جانور فرد سم
pelagian
U
جانور دریایی
on heat
[British E]
<adj.>
U
حشری
[جانور زن]
fauna
U
جانور نامه
zoomorphic
<adj.>
U
جانور گونه
milker
U
جانور شیرده
mammifer
U
جانور پستاندار
mammiferous
U
جانور پستاندار
in heat
[American E]
<adj.>
U
حشری
[جانور زن]
proud
<adj.>
U
جانور حشری
amoebae
U
جانور تک سلولی
amoeba
U
جانور تک سلولی
amebas
U
جانور تک سلولی
amebae
U
جانور تک سلولی
amoebas
U
جانور تک سلولی
nekton
U
جانور شناور
monocule
U
جانور یک چشم
strays
U
جانور بی صاحب
animalculum
U
جانور ریزه
animalist
U
نقاش جانور
zootomy
U
جانور شکافی
brute
U
جانور حیوان
brutes
U
جانور حیوان
brutal
U
جانور خوی
tardigrade
U
جانور کندرو
beastliness
U
جانور خویی
zootheism
U
جانور پرستی
stray
U
جانور بی صاحب
zoophilous
U
علاقمند به جانور
scavenger
U
جانور لاشخور
zoophagous
U
جانور خوار
straying
U
جانور بی صاحب
stinkard
U
جانور بدبو
brutalization
U
جانور خویی
hybrid
U
جانور دورگه
zoophilic
U
علاقمند به جانور
scrag
U
جانور نحیف
game
U
جانور شکاری
craw
U
معده جانور
scavengers
U
جانور لاشخور
zoology
U
جانور شناسی
saxicolous
U
جانور سنگ زی
zoologist
U
جانور شناس
strayed
U
جانور ولگرد
ungulate
U
جانور سم دار
shell fish
U
جانور صدف
mixed environment
U
محیط درهم
bodification
U
بهسازی محیط
silhouettes
U
محیط مریی
social milieu
U
محیط اجتماعی
ill neighboured
U
دارای محیط بد
bonification
U
به سازی محیط
living environment
U
محیط زنده
ambient temperature
U
دمای محیط
threptic
U
محیط زاد
acclimatization
U
سازش با محیط
therapeutic millieu
U
محیط درمانی
environment architecture
U
معماری محیط
atmospheric environement
U
محیط جوی
ambient pressure
U
فشار محیط
perimeters
U
پیرامون محیط
miseenscene
U
محیط کلی
induced environment
U
محیط القایی
milieus
U
محیط اجتماعی
climate for growth
U
محیط رشد
milieu
U
محیط اجتماعی
workbenches
U
محیط کاری
shelf environment
U
محیط کم عمق
psychological environment
U
محیط روانی
circling
U
محیط دایره
circles
U
محیط دایره
milieu therapy
U
محیط درمانی
circle
U
محیط دایره
dispersion medium
U
محیط پاشندگی
dispersive medium
U
محیط پخش
circumambient
U
محیط دورگردیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com